پروفایل استاد - دانشگاه بوعلی سینا همدان
Assistant Professor
Update: 2024-11-21
Ali Binandeh
Faculty of Art and Architecture / Department of Archeology
P.H.D dissertations
-
بررسي استقرارهاي عصر آهنIII دشت اروميه
بهروز خانمحمدي 2023عصر آهن با ويژگي هايي همچون سيل مهاجرت آريايي ها به فلات ايران و به تبع آن تغيير در مظاهر فرهنگي و اجتماعي و نيز ظهور اوّلين قدرت هاي ايراني (طلايي، 1385: 34) و تشكيل اوّلين پادشاهي ها مانند ماد و مانا در محدوده اي از فلات مركزي تا شمال غرب ايران و روابط آن ها با قدرت هاي مجاور مانند آشور و اورارتو كه پيامد آن به بياني، ورود ايران به دوران تاريخي تلقّي مي شود (طلايي، 1387: 1)، جايگاه بسيار ويژه اي در مطالعات باستان شناسي ايران و كشورهاي مجاور دارد. در اين ميان، شمال غرب ايران كه در طول تاريخ به مثابه ي محلّ تلاقي شاهراه هاي مهاجرت اقوام گوناگون عمل كرده است، نقطه ي برخورد اقوام و ملل مختلف بوده و داراي تنوّع فرهنگي و تاريخي بسيار زيادي بوده كه همين خصيصه باعث شده است فصل خاصّي از مطالعات باستان شناسي ايران را به خود اختصاص دهد (واندنبرگ، 1348: 56). اين منطقه و مخصوصاً حوضه ي غربي و جنوبي درياچه ي اروميه به دليل همجواري با دولت هاي مقتدر نيمه اوّل هزاره ي اوّل ق.م (عصر آهنII و III) من جمله آشور، اورارتو و مانا و تأثير بسزاي اين همجواري در شكل گيري اوّلين پادشاهي ايراني تبار در مطالعات عصر آهن شمال غرب ايران جايگاه ويژه اي دارد.
Thesis summary
Master Theses
-
طبقه بندي و گونه شناسي سفالهاي عصر آهن I در شمالغرب فلات ايران
اسرين گنجي 2022در باستان شناسي ايران عصرآهن داراي جايگاه ويژه اي است اين دوران آغازگر روند فرهنگي و تاريخي است. اين فرهنگ را در شمالغرب ايران بر اساس سفال خاكستري سياه آن مي شناسند. اين دوره از 1500 پ.م آغاز و تا1200پ. م ادامه داشته است. گاهنگاري شمالغرب ايران عمدتا بر اساس نتايج كاوش محوطه هاي است كه در اطراف درياچه اروميه واقع است. در عصرآهنI سنت سفالگري جديد كه همان سفال خاكستري غربي قديم است در بيشتر نواحي شمالغرب شمال ايران مسلط مي شود. فرضيه هاي مختلفي در مورد فرهنگ عصرآهن ايران بيان شده است. آنچه براي متخصصين و كارشناسان عصرآهن اهميت دارد چگونگي مواد خام مورد استفاده و زير بناي تشيل اين فرضيه هاست. در باره سفال هاي عصرآهن I يانگ و مدودسكايا تحقيقاتي انجام داده اند. ازجمله سفال هاي شاخص عصرآهن I ميتوان به : ظروف لوله دار، ليوانهاي پايه دار، كاسه هاي كرم شكل، فنجانها، ظروف هاي منقوش داغدار و شياري شكل و در بعضي موارد نقوش كنده اشاره كرد.
Thesis summary
-
مطالعه روند تغييرات در سنت هاي تدفين از دوره مفرغ مياني تا عصر آهن I در شمال غرب ايران
محمدرضا چگني 2021از مهمترين داده هاي منسجم باستان شناسي كه بيشترين اطلاعات را در مورد جنبه هاي معنوي فرهنگ هاي پيش از تاريخ فراهم مي كند، گورهاي پيش از تاريخ و سنت هاي تدفين است. از طرف ديگر، گورها و اشياي درون آن ها را مي توان شكلي زنده از لحظات خاص زندگي جوامع گذشته دانست. علاوه بر اين گورها و شيوه هاي تدفين اطلاعات زيادي در مورد زمان شناسي، مردم-نگاري، مردم شناسي، روابط اجتماعي و اقتصادي و طبقات اجتماعي در اختيار محققان قرار مي دهد. قبرها و سنت هاي تدفين از مهمترين داده هايي است كه بيشترين اطلاعات را در مورد جنبه هاي معنوي ارائه مي دهد. بر اين اساس، دفن و سنت هاي مربوط به آن بازتابي از جنبه هاي معنوي و آييني فرهنگ هاي بشري است و دفن ها در بازسازي جوامع و طبقات اجتماعي نقش مهمي دارند. يكي از مناطق مهم جغرافيايي در ايران كه تعاملات فرهنگي بين دوره ها و روند تغيير و استقرار و نيز روند سنت هاي تدفين را نشان مي دهد، منطقه شمال غربي ايران است. در اين پژوهش سعي بر اين است تا با مطالعه انواع قبور در محدوده مطالعاتي شمال غرب ايران از لحاظ ساختار فرهنگي، سازه معماري، شيوه هاي تدفين، اشياي داخل قبور و حالت هاي اسكلت تا حدودي به بررسي تغييرات ايجاد شده از دوره مفرغ مياني تا عصر آهن پرداخته شود. مهمترين سوالاتي كه در اين تحقيق مطرح مي شود عبارتند از: 1) مولفه هاي فرهنگي و اعتقادي بر سنت هاي تدفين عصر مفرغ مياني تا آهن I شمال غرب ايران چه تاثيراتي داشته است؟ 2) سنت هاي تدفين در دوره مغرف مياني تا آهن I نسبت به يكديگر چه تغييرات و تحولاتي يافته است. 3) پايگاه اجتماعي و طبقاتي صاحبان گورها در عصر مفرغ دوره آهن I چگونه ارزيابي مي گردد؟ در اين تحقيق جمع آوري داده ها به صورت كتابخانه اي (اسنادي، گزارش هاي كاوش هاي باستان شناسي و بررسي ها) و ميداني و به روش تحليلي – توصيفي و استقرايي بوده است. با توجه به گونه هاي مختلف گورستان ها و ساختارهاي متفاوت فرهنگي از دوره فرهنگ مفرغ مياني تا عصر آهن I به مقايسه و تحليل آن ها پرداخته شده است. نتايج تحقيق نشان مي دهد با توجه به اعتقادات و فرهنگ متفاوت مردمان مفرغ مياني تا عصر آهن I، سنت هاي تدفين نيز در طي اين دو دوره نسبت به هم تغييراتي مي يابد. گونه شناسي گورهاي مفرغ مياني تا عصر آهن I بين منطقه شرق درياچه اروميه و غرب آن تفاوت هايي دارد كه به مبحث زندگي كوچ
Thesis summary
-
بررسي نقوش سماوي (خورشيد و ماه) در سفالينه هاي پيش از تاريخ ايران
ساره پورشعبانيان 2021نمادها بخشي از آثار غني فرهنگي در هر كشور و آيين هستند، و فرهنگ ملت ها را از زمان هاي گذشته تا به حال در دسترس ما قرار مي دهند. نمادگرايي و بهره گيري از مضامين رمز پردازانه سماوي يكي از ابزار هاي دانش كهن سرزمين ايران است كه از قديمي ترين و اصولي ترين شيوه هاي بيان مفاهيم آييني، فرهنگي، اجتماعي و سنتي در هنر سفالگري محسوب مي شود. نمادهايي سماوي كه پس از طي قرون متمادي بدست آمده اند، نشانگر تفكرات، آرزوها، ترس ها و روياهاي نژادهاي مختلف بشري در طول تاريخ هستند و داراي مفاهيمي فراتر از مرزهاي ارتباطي مي باشند. نوشتار حاضر، پژوهشي بنيادي- نظري با رويكردي تاريخي، هنري به شيوه توصيفي- تحليلي و مستند به منابع مكتوب است و هدف آن بررسي الگوي هاي نمادپردازانه مرتبط با نقوش سماوي در سفالينه هاي پيش از تاريخ ايران است. هر نماد به عنوان يك علامت ساده در ژرفاي خود داراي مفهومي خاص بوده كه بررسي اين مفاهيم براي هر انسان رموز زندگي و هستي را يادآوري مي كند و از كنار قرار گرفتن اين رموز فرهنگ هاي گذشتگان بازسازي مي شود. انعكاس نمادگرايي با مضامين نقوش سماوي در هنر سفالگري مناطق مختلف فرهنگي در پيش از تاريخ در فرم هاي مختلف گياهي، حيواني، اساطيري، هندسي بكار گرفته شده اند، كه هم از زيبايي برخوردار بود و هم رنگ ديني داشته است.
Thesis summary
-
مطالعه بقاياي استخوان جانوري تپه قلعه ننه ي مريوان
مهديه جعفري 2021ﺗﭙﻪ ﻗﻠﻌﻪ ﻧﻨﻪ در ﺷﻤﺎل ﻏﺮب اﻳﺮان در ﻓﺎﺻﻠﻪ 63 ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮي ﺷﻤﺎلﻏﺮب ﺳﻨﻨﺪج و در ﻓﺎﺻﻠﻪ 16 ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮي ﺟﻨﻮب ﺷﺮق ﻣﺮﻳﻮان ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. اين تپه در تابستان 1397 مورد كاوش باستان شناسي قرار گرفت و در طي آن، لايه هاي مربوط به دوره هاي مس و سنگ مياني و جديد، دوره ي اوروك، مفرغ، عصر آهن و اشكاني يافت شد. از اين كاوش ها تعداد 1786 استخوان بدست آمد كه از اين تعداد 51 قطعه مربوط به جمجمه ي يك انسان و 1735 قطعه نمونه ي جانوري بود. بيشتر اين بقايا از لايه هاي مربوط به مس و سنگ مياني تا اشكاني بدست آمدند، لايه هاي مربوط به عصر آهن فاقد بقاياي استخواني بود و از دوره ي اشكاني نيز 42 قطعه استخوان بدست آمد. روش مطالعه ي بقاياي جانوري مبتني بر روش هاي باستان جانورشناسي ارائه شده در مقالات و كتب مرجع اين رشته مي باشد. طيف جانوري شناسايي شده در اين مجموعه شامل: نرم تنان، گوسفندسانان (بز و گوسفند اهلي و وحشي) 15.5%، نشخوار كننده كوچك 30.1%، گاو اهلي 12.3%، اسب سانان 0.2%، گوزن 1.6%، گراز 0.7%، خرس قهوه اي 0.9%، سگ سانان (گرگ يا شغال) 0.2%، گوشتخواران 1%، خرگوش 0.2% و پرندگان 0.3% مي باشد. حدود 66.5% از گونه هاي شناسايي شده در اين محوطه به دام اهلي و 33.5% به گونه هاي وحشي شكار شده نسبت داده شد. نتايج بدست آمده از مجموع بقايا، نوعي اقتصاد معيشتي مبتني بر پرورش گونه هاي بز، گوسفند و گاو اهلي به همراه شكار گونه هاي وحشي براي تأمين گوشت مصرفي و كالاهايي مانند خز را نشان مي دهد، لازم به ذكر است كه نسبت فراواني گونه هاي گاو اهلي و گوسفندسانان در دوره هاي مس و سنگ مياني و جديد، اوروكي و مفرغ بسته به راهبردهاي معيشتي در هر دوره، متفاوت بوده است. با در نظر گرفتن بقاياي معماري و مقدار ثابت و بالاي گاو اهلي در تمام ادوار اين محوطه، استقرار در اين سايت از نوع دائمي تشخيص داده شد. با توجه به طيف جانوري شناسايي شده در اين محوطه و نتايج گرده شناسي زريبار، زيست بوم قلعه ننه و دشت مريوان متشكل از پوشش گياهي گسترده ي جنگل- استپ بلوط به همراه رودخانه هاي سطحي بوده است و ميزان بارش، حداقل در دوران مس و سنگ جديد از 600 ميلي متر كمتر نبوده است.
Thesis summary
-
فرهنگ عصر مفرغ دره رودخانه بشار (كهگيلويه) براساس يافته هاي باستان شناسي تپه كردلاغري
سيروس فرامرزي 2020درة بشار يكي از مهمترين و بزرگترين دره هاي زاگرس جنوب غربي است كه در دامنة جنوبي رشته بلنديهاي دنا قرار دارد و رود بشار در راستاي جنوب شرقي شمال غربي در آن جريان دارد؛ رودي كه دورترين و درازترين شاخابه كارون شمرده ميشود. اين دره و دره هاي پيراموني آن، يكي از مهمترين مراكزي مي باشد كه گروهها و قبايل كوچرو منطقه را در خود جاي داده اند. اين درة بزرگ را رشته بلندي ها و دره هاي تنگ و ژرف كوچك و بزرگي در شمال و جنوب دربرگرفته اند كه پوشيده از جنگلهاي بلوط و بَنِه اند. چشمه سارها و رودهاي زيادي در اين دره ها جريان دارد كه در مجموع حوضة آبريز بشار را شكل ميدهند. تپه كرد لاغري درفاصله تقريبي 700متري از رود خانه بشار قرار دارد.سطح تپه بر اثر خاكبرداري مورد تخريب قرار گرفته است. علي رغم وجود جنبه هاي غالب بومي در سفال هاي يافت شده از بررسي سطحي محوطه كردلاغري، بسياري از سفال ها مشابه گونه هاي دوران آغازايلامي يا شوش 3 منطقه خوزستان است. اين امر مي تواند حاكي از ارتباطات و تعاملات فرهنگي نزديك ساكنان روستانشين و كوچرو حوزه رودخانه بشار با دشت شوشان و مسيرهاي دسترسي بين هر دو منطقه بوده باشد. علاوه براين جنبه هايي از فرهنگ بانش فارس نيز در اين سفال ها ديده مي شود كه با توجه به مجاورت و همسايگي اين حوزه با دره هاي شمال فارس و حوزه رودخانه كر، احتمال چنين تشابهات و درنتيجه برهمكنش هاي فرهنگي وجود دارد. بررسي هاي سطحي و تصاوير هوايي قديمي نشان مي دهد كه محوطه كردلاغري، استقراري با وسعت كمتر از يك هكتار بوده كه با توجه به آشكار شدن لايه هاي فرهنگي آن در نتيجه تخريب محوطه و سفال هاي موجود، احتمالاً تك دوره اي بوده است. اين محوطه بر روي پشته اي طبيعي و مرتفع با بلندي حدود 8 متر در نزديكي رودخانه و بستري با رسوبات درشت دانه قرار گرفته كه ممكن است متعلق به جوامع فصلي و كوچرو بوده باشد.
Thesis summary
-
بررسي كاربردي و سبك شناسي مهرهاي از دوره مس- سنگ تا اوايل عصر آهن در غرب ايران
فاطمه وطن پور 2020اﻫﻤﯿﺖ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺗﯽ ﻣﻬﺮﻫﺎ در ﺟﻬﺖ ﺑﺎزﺳﺎزي ﻓﺮﻫنگ هاي ﭘﯿﺶ از ﺗﺎرﯾﺦ و ﺗﺎرﯾﺨﯽ اﺳﺖ و يكي از مدارك و اسناد مهم در باستان شناسي است كه به دليل پايدار بودن ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ اﻃﻼﻋﺎت را ﺑﺮاي ﺑﯿﺎن و روﺷﻦ ﺳﺎﺧﺘﻦ اﻋﺘﻘﺎدات، آداب و رﺳﻮم و ﻋﺎدات و ﺑﺎورﻫﺎي ﻗﻮﻣﯽ در اﺧﺘﯿﺎر ﺑﺎﺳﺘﺎن ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻣﯽ ﮔﺬارد.علاوه بر اين سهم بارزي در شناسايي بسياري از مسائل گوناگون از ادوار گذشته و كهن دارد و تحقيقات و بررسي آن ها مي تواند باب گشاي بسياري از مسائل و مجهولات بازمانده ديرين باشد، همچنين ﻧﺤﻮه ي زﻧﺪﮔﯽ روزﻣﺮه و ﻣﺤﯿﻂ زﯾﺴﺖ ﭘﯿﺮاﻣﻮن آن ها را ﻧﯿﺰ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻣﺤﺘﻮاي ﻣﻬﺮﻫﺎ ﻣﯽ ﺗﻮان ﻣﺸﺨﺺ ﮐﺮد. ﺑﺮاي ﻣﺜﺎل ﺑﺮ اﺳﺎس ﻧﻘﻮش ﺣﯿﻮاﻧﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻧﻘﺶ ﺷﺪه اﻧﺪ ﻣﯽ ﺗﻮان ﺑﻪ زﯾﺴﺖ ﺑﻮم ﻣﻨﻄﻘﻪ ﭘﯽ ﺑﺮد و ﯾﺎ اﯾﻨﮑﻪ ﻣﺸﺨﺺ ﮐﺮد اﯾﻦ ﺣﯿﻮاﻧﺎت وارداﺗﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﯾﺎ اﮔﺮ ﮐﻪ وارداﺗﯽ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﮐﺪام ﻣﺤﻮﻃﻪ ﯾﺎ ﭼﻪ ﻧﻮع زﯾﺴﺖ ﺑﻮﻣﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. پيدايش مهر تاثير شگرفي در مناسبات تجاري و معاملات پديد آورد. ممهور كردن انواع كالاها و ظروف و خمره ها علاوه بر ثبوت مالكيت، نشانه امضاي صاحب مهر را نيز داشته است. در همين زمان بود كه حس زيبايي شناسي، بشر را بر آن داشت تا بر روي اين مهرها كنده كاري كند و مفاهيم ذهني و نيازهاي خود را بر روي اين مهرها پياده كند .هنگامي كه تاريخ و باستان شناسي در مورد يك جامعه به سكوت مي گرايد، با بررسي و شناسايي نقوش اين گونه مهرها، مي توان به جنبه هاي زيباشناختي موجود در جوامع پي برد. جنس ابتدايي ترين مهرها از گل پخته بوده است. نقوش مهرهاي هزاره چهارم شامل اشكال هندسي بسيار ساده بود. هم زمان با پيشرفت جوامع در عرصه هاي مختلف، به تبع آن صنعت و هنر مهرسازي نيز دستخوش تغيير گرديد و پيشرفت هايي حاصل نمود. يكي از نمودهاي اين پيشرفت، تغيير مهر استامپي به استوانه اي بود و همينطور نقوش با ظرافت و زيبايي بيشتري بر روي مهرها نقش شده اند، طي دوره هاي بعدجنس مهرها از تنوع بيشتري برخوردار شد. در اين تحقيق تلاش گرديده تا مهرهاي چهار محوطه ي(سه گابي،هكلان و پرچينه، گودين و چغاماران)در زاگرس مركزي مورد مطالعه قرار گرفته اند كه بازه ي زماني مس-سنگ و مفرغ قديم (يعني اواخرهزاره پنجم و اواخرهزاره چهارم)را شامل مي شوند. مهرهاي به دست آمده از محوطه هاي مذكور اكثرا مسطح بوده اند و شايد 90درصد نقوش اين مهرها هندسي بوده است.مهر استوانه اي از گودين تپه به همراه الواح گلي به دست آمده است كه
Thesis summary
-
تعيين حوزه نفوذ فرهنگ عبيد شمالي (گارا) در غرب ايران
فاطمه عابدي امين 2020شكل گيري فرهنگ عبيد در جنوب ميان رودان در هزاره ششم و پنجم ق.م زمينه بزرگترين تغيير شيوه زندگي بشر با ورود به دوران شهرنشيني اوليه را رقم زد . غرب ايران به دليل همجواري و همسايگي از يك سو و همچنين مسير ارتباطات تجاري و تامين بسياري از مواد اوليه مورد نياز با مناطق شرق بود از اين رو بيش از هر منطقه ديگر تحت تاثير فرهنگ عبيد قرار گرفت ، به نحويكه در مطالعات با ستان شناسي هزاره پنجم ق.م در زاگرس مركزي همواره به وجود داده هاي مرتبط با تمدن عبيدي اشاره ميشود. اين تاثير در بخشهاي غربي زاگرس مركزي به نسبت بيشتر ديده ميشود. منطقه مريوان در واقع منتهي اليه شمالي زاگرس مركزي محسوب ميشود كه شامل رشته كوههاي پوشيده از جنگل و دشتهاي محدود است كه از طريق معبرهاي طبيعي به دشتهاي شمالي بين النهرين محلي كه تكامل فرهنگ عبيدشمالي يا مرحله گارا ديده ميشود ارتباط دارد. اين وضعيت در بررسيهاي ميداني دشت مريوان در فراواني داده هاي مرتبط با اين فرهنگ نيز گزارش شده است, يكي از تپه هاي مهم و كليدي در دره مريوان تپه اي به نام " قلعه ننه" است كه داده هاي آن نشان دهنده يك استقرار مرتبط با فرهنگ عبيدي در كرانه هاي غربي زاگرس مركزي است كار كاوش در اين محوطه در تابستان سال 1397 توسط تيم مشترك دانشگاه بوعلي سينا و موسسه ايزمئو ايتاليا نشان داد در بستري از داده هاي بومي تاثير سبك سفالي نوع عبيد 3 غير قابل انكار است كه اين امر همزمان با دوران ارتباط فزاينده تمدن عبيدي به مرزهاي شرقي تر است بر اين اساس در اين رساله به صورت متمركز كار مطالعه بر روي سفالهاي يكي از ترانشه هاي اين كاوش به شيوه مقايسه سبك شناختي و تكنيكي انجام شده و در نتيجه مشخص گرديده است كه تاثيرات فرهنگ عبيد شمالي به صورت يك سبك سفالي شناخته شده در اين منطقه در كنار سبكهاي بومي منطقه رواج تام داشته است
-
طبقه بندي و گونه شناسي آثار مفرغي موزه بوعلي سيناي همدان
سيدمسعود لعل ابادي 2019مبنا و معيار تحقيق پيش رو داده هاي مفرغي است كه متاسفانه فاقد منشاء مشخص است و از چنگال قاچاقچيان اشياء باستاني كشف و ضبط شده اند.اين آثار كه در حال حاضر در موزه آرامگاه بوعلي سيناي همدان نگهداري مي شوند، تعداد 48 شيئ مفرغي در نمود هاي انساني، حيواني و در مواردي كاربري نامشخص را شامل شده اند.در اين پروژه با توجه به عدم كشف اين اشياء در محل برجاي خود سعي بر آن شده است كه با استفاده از شيوه تطبيقي، گاهنگاري و كاربري منطقي براي آنها ارائه شود. شباهت اشياء مفرغي مورد بررسي با نمونه هاي مفرغهاي لرستان، راستاي تحقيق را بدان سمت و سو كشانيد. بدين ترتيب با مقايسه اين آثار با نمونه هاي لرستان از لحاظ فرم، شواهد ظاهري و تكنيك ساخت نتايجي مبني بر گاهنگاري و سبك شناسي اين آثار حاصل آمد. بنابر مطالعات صورت گرفته مشاهده شد كه اين داده هاي مفرغي به دو دسته كلي انساني و حيواني و در مواردي تركيبي از هر دو فرم ارائه شده اند. علاوه بر اين به لحاظ كرنولوژي بنا به مقايسات در زمينه فرم و كاربري عمده اين آثار با داده هاي مفرغي لرستان مشابه بوده و بر همين اساس به قرون 9 تا 7 ق.م متعلق مي باشند.همچنين تعدادي از اين داده ها با نمونه هاي بدست آمده از دوران تاريخي به ويژه دوره ساساني قابل مقايسه و تطبيق اند و در نهايت بر پايه مشاهدات و بررسي هاي ميداني آشكار گرديد كه در ساخت و توليد اين يافته هاي مفرغي از شيوه موم گمشده و در مواردي از شيوه هاي ريخته گري و چكش كاري بهره گرفته شده است.
Thesis summary
-
بررسي باستانشناسي محوطه هاي هزاره ي اول ق.م شهرستان سردشت
صلاح الدين ابراهيمي پور 2019از ديدگاه باستانشناسي، شمال غرب ايران در هزارهي اول قبل از ميلاد بهدليل رخدادها و دگرگونيهاي فرهنگي، قوميتي و سياسي، داراي اهميت بسياري است. حوزهي شهرستان سردشت نيز به عنوان بخشي از شمالغرب ايران تحت تأثير اين تحولات بوده است. وجود شواهد باستانشناختي متعلق به قوم مانا در تپه ربط 2 خود گوياي اهميت اين منطقه از شمالغرب ايران است. با توجه به اهميت اين موضوع در حوزهي شهرستان سردشت و نبود اطلاعات كافي از وضعيت كلي استقرارها و همچنين در دسترس نبودن شواهد كافي از وضعيت فرهنگ سفالي اين منطقه در دورهي مورد بحث و به منظور پيشنهاد كاركرد و تعيين جايگاه تپه ربط 2 در هزاره اول ق.م اقدام به طرح اين پروژهي پژوهشي گرديد كه در اين راستا با انجام بررسي ميداني در شهرستان سردشت و ثبت اطلاعات جغرافيايي محوطهها و گردآوري سفال و ثبت شواهد فرهنگي آنها، وضعيت شكلگيري محوطهها و همچنين وضعيت فرهنگ سفالي اين حوزه در هزاره اول ق.م روشن شد. همچنين با توجه به شواهد موجود كاركرد احتمالي تپه ربط 2 و جايگاه آن در اين حوزه تعيين شده است. بر اساس آنچه در اين پژوهش صورت گرفته است وضعيت شكلگيري محوطههاي هزاره اول ق.م در شهرستان سردشت تحت تأثير عوامل مختلف جغرافيايي بوده و شكل كلي استقرارها به صورت طولي است. فرهنگ غالب سفالي در منطقه مورد مطالعه سفال نخودي ساده در طيفهاي قهوهاي و قرمز است و همچنين با توجه به شواهد باستانشناختي موجود تپه ربط 2 يك محوطه با كاركرد مذهبي و سياسي است.
Thesis summary