Ali Heidarianpour

Professor

Update: 2024-12-21

Ali Heidarianpour

Faculty of Physical Education and Sports Sciences / Department of Sports Science

P.H.D dissertations

  1. تأثیر هشت هفته تمرینات اینتروال شدید و تمرینات مقاومتی بر سطوح سیرتوئین1 و میکرو RNA-122 در زنان مبتلابه سندرم متابولیک
    2023
    مقدمه و هدف: سندرم متابولیک یک اختلال پیچیده با هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی بالا است و به‌عنوان یک اپیدمی در سراسر جهان شناخته می‌شود. بروز سندرم متابولیک در دوره پس از یائسگی به‌ویژه در زنان میان‌سال بیشتر است. SIRT1ازجمله شاخص‌های مهم درگیر در کنترل متابولیک و پیشگیری از چاقی و افزایش وزن به‌حساب می‌آید و همچنین از میکرو RNA-122 به‌عنوان عاملی مؤثر در متابولیسم لیپید و گلوکز یاد می‌شود. لذا این مطالعه باهدف بررسی تأثیر تمرینات مقاومتی و HIIT بر شاخص‌های متابولیکی و سطح سرمی سیرتوئین 1 و میکرو RNA-122 در زنان مبتلابه سندرم متابولیک انجام شد. مواد و روش‌ها: 45 زن مبتلابه سندرم متابولیک (65-45 ساله) به‌طور تصادفی به سه گروه (15 نفر تمرینات HIIT، 15 نفر تمرینات مقاومتی و 15 نفر گروه کنترل) تقسیم شدند. در ابتدا سطوح سرمی سیرتوئین1 و میکرو RNA-122 و عوامل مرتبط با سندرم متابولیک (وزن، شاخص توده بدنی، توده چربی، لیپوپروتئین با چگالی کم، لیپوپروتئین با چگالی بالا، تری‌گلیسرید، کلسترول تام، فشارخون سیستولیک، فشارخون دیاستولیک، قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله، 1تکرار بیشینه،6MWT و Vo2peak) اندازه‌گیری شد. گروه‌های تمرین، هرکدام با توجه به نوع تمرینات خود 60 دقیقه تمرین را سه بار در هفته به مدت 8 هفته انجام دادند. افراد در گروه کنترل تحت هیچگونه مداخله‌ای قرار نگرفتند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین تمامی متغیرهای تحقیق (در هر سه گروه) اندازه‌گیری شدند. روش آماری مورداستفاده برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها آزمون تحلیل واریانس یک‌راه و آزمون تعقیبی بونفرونی بود. یافته‌ها: در گروه‌های تمرینات ورزشی، مقادیر سیرتوئین1(02/0=P)، 1تکرار بیشینه(01/0=P)،6MWT (02/0=P)، Vo2peak (02/0=P)و لیپوپروتئین با چگالی بالا(03/0=P) پس از 8 هفته به‌طور معنا‌دار افزایش یافته، درحالی‌که میکرو RNA-122 (01/0=P)، وزن(03/0=P)، شاخص توده بدنی(02/0=P)، توده چربی(02/0=P)، لیپوپروتئین با چگالی کم(03/0=P)، تری‌گلیسرید(01/0=P)، کلسترول تام(02/0=P)، فشارخون سیستولیک(02/0=P)، فشارخون دیاستولیک(02/0=P)، قند خون ناشتا(02/0=P) و هموگلوبین گلیکوزیله(03/0=P) به‌طور معنا‌دار کاهش یافت و همچنین نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد در پس‌آزمون بین سه گروه‌ در شاخص‌های (فشارخون سیستولی و دیاستولی، قند خون ناشتا، تری‌گلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی بالا و وزن) تفاوت معناداری وجود دارد(05/0>P)؛ اما در شاخص (LDL) تفاوت معناداری دیده نشد(08/0=P). نتیجه‌گیری: اجرا هشت هفته برنامه تمرینات مقاومتی و HIIT تأثیر مثبتی بر شاخص‌های متابولیکی در بیماران مبتلابه سندرم متابولیک داشته و موجب بهبود نشانگان سوخت و سازی(بهبود قند خون ناشتا، کاهش فشار خون، کاهش تری‌گلیسرید و افزایش لیپوپروتئین با چگالی بالا) در این افراد گردید و همچنین موجب افزایش سطح سرمی سیرتوئین 1 و کاهش میکرو RNA-122 در این افراد شد.
  2. تاثیر 12 هفته تمرین ترکیبی و بیتمرینی بر غلظت سرمی آدیپوکاینها، برخی شاخصهای التهابی و نشانههای بلوغ در دختران دارای اضافه وزن و چاق مبتلا به بلوغ زودرس مرکزی
    2022
    شیوع بلوغ زودرس در حال افزایش است. نشان داده شده است که چاقی با ایجاد تغییرات در پروفایل آدیپوکاینها و بروز بلوغ زودرس در دختران مرتبط است. هدف مطالعه حاضر ارزیابی تغییرات نشانههای بلوغ، سطوح آدیپونکتین، رزیستین، گرلین، لپتین، فاکتور نکروز تومور آلفاα) (TNF-و پروتئین واکنشگر C (CRP) در نتیجهی 12 هفته تمرین ترکیبی و 4 هفته بیتمرینی در دختران دارای اضافه وزن و چاق مبتلا به بلوغ زودرس مرکزی بود. مواد و روشها: 30 دختر دارای اضافه وزن و چاق (9-7 ساله) با بلوغ زودرس مرکزی که تحت درمان با تریپتورلین بودند، به طور تصادفی به دو گروه (15 دارو، 15 دارو+ورزش) تقسیم شدند و 15 دختر سالم دارای اضافه وزن و چاق 7 تا 9 ساله نیز به جهت مقایسه شرکت کنندگان با افراد سالم در نظر گرفته شدند. در ابتدا سطوح سرمی آدیپونکتین، رزیستین، گرلین، لپتین، αTNF-، CRP، هورمون لوتئین کننده (LH) و هورمون محرک فولیکول (FSH) و نشانههای بلوغ (سن استخوانی، طول رحم و حجم تخمدان) اندازهگیری شد. گروه دارو+ورزش 60 دقیقه تمرین ترکیبی (هوازی و مقاومتی) را سه بار در هفته به مدت 12 هفته انجام دادند. گروه دارو و گروه سالم هیچ تمرینی دریافت نکردند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و پس از 4 هفته بیتمرینی، تمامی متغیرهای تحقیق (در هر سه گروه) اندازهگیری شدند. روش آماری مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل دادهها تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر بود. یافته ها: در گروه دارو+ورزش، آدیپونکتین و گرلین پس از 12 هفته به طور معنا دار افزایش درحالیکه رزیستین و لپتین به طور معنا دار کاهش یافت. پس از 4 هفته بی تمرینی، آدیپونکتین به طور معنادار کاهش یافت، اما رزیستین و لپتین به طور معنادار افزایش یافت در حالیکه سطوح گرلین در دورهی بیتمرینی تغییر معناداری نداشت. سطوحα TNF-و CRP در طول مطالعه تغییر معناداری نداشتند. در طول دوره 16 هفتهای مطالعه، نشانههای بلوغ و LH در هر دو گروه دارو و دارو+ورزش به طور معنادار کاهش یافت، اماFSH،LH/FSH و حجم تخمدان فقط در گروه دارو+ورزش به طور معنادار کاهش یافت. در تمامی متغیرها در گروه سالم تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجهگیری: تمرینات ترکیبی باعث بهبود وضعیت آدیپوکاینها و نشانههای بلوغ شد اما روی سایتوکاینها تاثیری نداشت. پس از 4 هفته بی تمرینی، این اثرات کاهش یافت اما از بین نرفت.
  3. اثر 12 هفته تمرین هوازی و مقاومتی و یک دوره بی تمرینی پس از آن، بر سطوح سرمی آیریزین و بتاتروفین در موش-های صحرایی چاق دیابتی
    2020
    مقدمه و هدف: آیریزین با ایجاد اثر محافظتی بر روی ترشح سلولهای بتای پانکراسی و بتاتروفین با تاثیر بر مقاومت انسولینی سبب بهبود کنترل متابولیکی می-گردند. بنابراین اهداف این مطالعه، بررسی اثرات غذای پرچرب و القای دیابت، تمرین هوازی، تمرین مقاومتی و یک دوره بی تمرینی بر روی سطوح سرمی آیریزین، بتاتروفین و برخی پارامترهای متابولیکی می باشد. مواد و روشها: موش های صحرایی نر ویستار در شش گروه قرار گرفتند: کنترل سالم (NDC)، تمرین هوازی سالم (NDA)، تمرین مقاومتی سالم (NDR)، کنترل دیابتی (HFDC)، تمرین هوازی دیابتی (HFDA)، تمرین مقاومتی دیابتی(HFDR). پس از 12 هفته، گروههای تمرین چهار هفته بی تمرین ماندند. سطوح سرمی آیریزین، بتاتروفین و برخی پارامترهای متابولیکی به روش الایزای ساندویچی در مراحل مختلف اندازه گیری شد. سپس، داده ها با استفاده از آزمون تحلیل -واریانس با اندازه گیریهای تکراری دو راهه و آزمون تعقیبی LSD مورد آنالیز قرار گرفت. یافته ها: تفاوت معنی داری در سطح بتاتروفین بین گروه های سالم و دیابتی دیده شد. 12 هفته تمرینات ورزشی، سطح آیریزین را در رتهای دیابتی افزایش داد. تمرین مقاومتی، سطح بتاتروفین را در گروه HFDR کاهش داد اما پس از تمرینات هوازی تغییر معنی داری در سطح بتاتروفین در گروه HFDA مشاهده نگردید. همبستگی مثبت و معنی داری بین سطح سرمی آیریزین و بتاتروفین با وزن بدن، انسولین، شاخص مقاومت انسولینی مشاهده شد و هر دو آنها همبستگی منفی معنی داری با گلوکز، شاخص حساسیت انسولینی، LDL-C و TC داشتند (P<0.05). نتیجه گیری: سطح آیریزین با پیشرفت چاقی و T2DM افزایش می یابد. به نظر می رسد تمرینات ورزشی با بهبود اختلالات متابولیکی میزان افزایش آیریزین را تقلیل می دهند. همچنین، دوره کوتاه بی تمرینی سبب از دست رفتن بیشتر بهبودهای متابولیکی حاصل از تمرینات مقاومتی (نه هوازی) می شود.
  4. تاثیر تمرین هوازی و عصاره هیدرواتانولی گل بابونه بر سطوح سرمی GPC-4 و GPLD1 در موش های دیابتی نوع 2
    2018
    مقدمه و هدف: گالیپیکان-4( 4-GPC )آدیپومایوکاین نوشناختهای است که پیام رسانی انسولین را افزایش میدهد. فسفولیپاز D ویژه گلیکوزیل فسفاتیدیل اینوزیتول )GPLD1 )میتواند موجب رهایش 4-GPC شود؛ این آنزیم با انسولین تنظیم میشود. آثار سودمند فعالیت ورزشی و عصاره گل بابونه )CFE )دست کم تا بخشی ناشی از فعال سازی PPARγ است؛ که هدف دارویی امید بخشی در دیابت به شمار میرود و با سنتز 4-GPC همبستگی دارد. این پژوهش تاثیر 04 هفته دویدن بر روی نوارگردان و CFE بر سطوح سرمی 4-GPC ، GPLD1 و انسولین را در موشهای دیابتی ناشی از استروپتوزوتوسین-نیکوتین آمید )NA-STZ )بررسی کرده است. مواد و روشها: 93 سر موش صحرایی ویستار نر دیابتی ناشی از NA-STZ به طور تصادفی به 4 گروه کنترل )C ،)تمرین )T ،)درمان CFE( CFE )و تمرین و درمان CFE( TCFE )تقسیم شدند. گروههای تمرینی 5 روز در هفته بر روی نوارگردان به تمرین پرداختند و گروههای درمانی روزانه kg/mg 311 از CFE محلول در آب آشامیدنی را به مدت 04 هفته دریافت کردند. سرانجام، سطوح سرمی 4-GPC ،GPLD1 و انسولین از راه االیزای ساندویچی اندازهگیری شد. یافتهها: در مقایسه با گروه کنترل، قند خون ناشتای گروههای T ،CFE و TCFE پایین تر بود )به p > 1/15 ،p > 1/15 ترتیب به )بود باالتر TCFE و CFE ،T گروههای در انسولین سرمی سطوح و ؛(p > 1/110 و p > 1/110 ،p > 1/10 ترتیب و 10/1 > p)؛ در حالی که سطوح سرمی GPLD1 در گروههای T ،CFE و TCFE پایین تر از گروه کنترل بود )همگی 110/1 > p .)تغییر در سطوح سرمی 4-GPC معنی دار نبود. سطوح سرمی GPLD1 همبستگی مستقیمی با قند خون ناشتا )10/1> p و 59/1=r )و همبستگی وارونهای با سطوح سرمی انسولین و IS-HOMA داشت بود )به ترتیب 77/1=-r و 71/1=r ،هر دو 110/1 > p .)نتیجه گیری: این پژوهش نشان میدهد فعالیت ورزشی متوسط بلند مدت و CFE میتواند موجب تنظیم کاهشی سطوح سرمی GPLD1 در موشهای دیابتی ناشی از NA-STZ شود که با بهبود نیمرخ گالیسمی و انسولینی سرم همبسته است. با این وجود، یافتهها نشان میدهد فعالیت ورزشی متوسط بلند مدت و CFE ممکن است موجب سازگاری سرمی 4-GPC در موشهای دیابتی ناشی از NA-STZ نگردد.
  5. تاثیر خستگی بر سینرژی عضلات منتخب اندام تحتانی حین دویدن با روش الگوریتم تجزیه نامنفی ماتریسی
    2018
    چکیده: مقدمه: بررسی سینرژی عضلات بدن به عنوان بهینه ترین روش به کارگیری عضله ها، شدت فعالیت هر عضله و ارتباط و هماهنگی این فعالیت ها می تواند درک صحیحی از عملکرد سینرژی سیستم عصبی – عضلانی در اختیار ما قرار بدهد. سینرژی عضلانی باعث بهبود کیفیت در اجرای حرکات و مهارت ها و همچنین جلوگیری از آسیب دیدگی های اسکلتی و عضلانی می شود. خستگی عضلانی یکی از فاکتورهایی است که باعث اختلال در بیومکانیک دویدن انسان شده و عملکرد سیستم های کنترلی بدن را دچار تغییر می کند؛ بنابراین هدف این پژوهش بررسی تأثیر خستگی بر سینرژی عضلات منتخب اندام تحتانی حین دویدن با روش الگوریتم تجزیه نامنفی ماتریسی بود. مواد و روش ها: 16 دونده مرد مبتدی در این مطالعه شرکت کردند. فعالیت EMG سطحی عضلات راست رانی، پهن خارجی، پهن داخلی، دوسر رانی، نیم وتری، دوقلوی داخلی، نعلی و درشت نئی قدامی آزمودنی ها قبل و بعد از پروتکل خستگی بر روی تردمیل با سرعت 6 کیلومتر بر ساعت ثبت گردید. بعد از پردازش داده ها با استفاده از نرم افزار متلب، الگوی سینرژی و وزن نسبی عضلات با استفاده از روش الگوریتم تجزیه نامنفی ماتریسی محاسبه گردید، جهت به دست آوردن تعداد سینرژی های لازم طی دویدن از روش VAF استفاده شد و الگوی فعالیت عضلات و الگوی هم انقباضی عضلات نیز با روش وینتر و یاک محاسبه شد. برای مقایسه الگوی فعالیت عضلات و همچنین الگوی نسبت هم انقباضی قبل و بعد از خستگی عضلانی طی دویدن از آزمون تی وابسته استفاده شد. جهت بررسی الگوی سینرژی های عضلانی و وزن نسبی هر عضله در هر سینرژی قبل و بعد از خستگی از روش آماری همبستگی پیرسون استفاده شد. سطح معنی داری P<0/05 در نظر گرفته شد. یافته ها: با استفاده از روش VAF پنج سینرژی عضلانی از داده های EMG طی دویدن استخراج شد. الگوی سینرژی اول (r=0/95) و دوم (r=0/84) قبل و بعد از خستگی عضلانی همبستگی بالایی نشان داد ولی سینرژی سوم ( r=0/55)، چهارم ( r=0/27) و پنجم ( r=0/48) همبستگی متوسط به پایین را نشان دادند. بعد از خستگی عضلانی فعالیت عضلات راست رانی ( P=0.001)، پهن داخلی ( P=0.004)، پهن خارجی ( P=0.001)، ، نیم وتری ( P=0.001)، دوقلوی داخلی ( P=0.001)، نعلی (P=0.001) و درشت نئی قدامی ( P=0.029) کاهش معنی دار و برای عضله دو سر رانی ( P=0.003) افزایش معنی داری پیدا کرد. بعد از خستگی عضلانی الگوی ه
  6. تاثیر تمرینات هوازی زیر یشینه ومکمل 25 هیدروکسی ویتامین D برسطح GLP1 وDPP4 سرم و مقاومت انسولین در مردان میانسال مبتلا به دیابت نوع II
    2018
    مقدمه و هدف : دﯾﺎﺑﺖ ﯾﮑﯽ از ﻣﻌﻀﻼت ﺳﻼﻣﺘﯽ در ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺟﻮاﻣﻊ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽشود. مداخلات ورزﺷﯽ و مکمل از ﺟﻤﻠﻪ روﯾﮑﺮدﻫﺎی ﺑﻬﺒﻮد وﺿﻌﯿﺖ اﻓﺮاد دﯾﺎﺑﺘﯽ ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽﮔﺮدد. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی اثرات 8 هفته تمرین هوازی و مکمل 25هیدروکسی ویتامین Dبر سطح GLP1، DPP4 و شاخص مقاومت انسولین بود .مواد و روش ها: در این تحقیق نیمه تجربی، با طرح پیش آزمون- پس آزمون، از بین مردان 40 تا60 سال مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز دیابت بیمارستان عیسی بن مریم اصفهان، تعداد 48نفر به صورت داوطلبانه و در دسترس انتخاب و در 4 گروه تمرینات هوازی،گروه تمرینات هوازی و مصرف مکمل 25هیدروکسی ویتامین D ، گروه مصرف مکمل 25 هیدروکسی ویتامین D و گروه کنترل قرار گرفتند. برنامه تمرینات هوازی به مدت 8 هفته (3جلسه در هفته، هر جلسه 60 تا 75 دقیقه با 80-60 درصد حداکثر ضربان قلب) اعمال شد. گروه های دریافت کننده مکمل نیز مکمل 25هیدروکسی ویتامینD را به مدت 8 هفته با دوز 50000 واحد خوراکی هفتکی مصرف کردند. سطح GLP1 ، DPP4 ومقاومت انسولین قبل و بعد از مداخله در چهار گروه اندازه گیری شد. در نهایت داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس(ANCOVA) و آزمون تعقیبی LSD مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج : نتایج تحقیق بیانگر افزایش معنی داری میانگین سطح GLP1و کاهش معنادار DPP4 و شاخص مقاومت انسولین گروه تمرینات هوازی، گروه تمرینات هوازی و مصرف مکمل نسبت به گروه کنترل بود. همچنین شاخص مقاومت انسولین در گروه مصرف مکمل نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری مشاهده شد(05/0 > P). نتیجه گیری : تمرین هوازی با و بدون مصرف مکمل منجر به افزایش سطح GLP1، کاهش میزان DPP4 و بهبود مقاومت انسولین گردید. لیکن مصرف مکمل ویتامین D به تنهایی در سطح GLP1وDPP4 تغییری ایجاد نکرد.
  7. تاثیر فعالیت ورزشی هوازی GnRHو یک دوره بی تمرینی بر سطوح اپلین و پروفایل چربی در دختران دارای بلوغ زودرس مرکزی
    2017
    زمینه و هدف : بلوغ طبیعی که غالبا باید ازسن 8 تا 13 سالگی در دختران ظاهر شود در سالهای اخیر در بسیاری از کشورها و با آمارهای بالا در سنین کمتر از 8 سال اتفاق می افتد که یکی از دلایل آن افزایش بافت چربی و اختلال در سیستم اندوکرین این افراد معرفی شده است . هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر فعالیت ورزشی هوازی بر سطوح اپلین به عنوان یک ادیپوکین و بافت چربی و به عنوان یک تنظیم کننده سیستم اندوکرین در دختران دارای بلوغ زودرس مرکزی می باشد . مواد و روشها : در مطالعه حاضر 25 کودک که بلوغ زودرس آنها بر اساس مشاهدات بالینی توسط فوق تخصص غدد کودکان بر مبنای طبقه بندی تانر و همچنین آزمایشات سونوگرافی ، رادیولوژی و هورمونی تائید شد شرکت نموده و به 3 گروه تقسیم شدند . گروه تجربی1 کودکان دارای بلوغ زودرس تحت درمان با تمرینات ورزشی هوازی و استفاده از آگونیست GNRH ، 8 نفر با میانگین سنی 52/0 ± 38/7 وشاخص توده بدنی 61/0 ± 13/18 ، گروه تجربی 2 کودکان دارای بلوغ زودرس تحت درمان با تمرینات ورزشی هوازی ، 7 نفر با میانگین سنی 34/0 ±44/7 و شاخص توده بدنی 54/0 ±67/17 ، گروه تجربی3 کودکان دارای بلوغ زودرس تحت درمان با آگونیست GNRH ، 10 نفر با میانگین سنی 66/0 ±25/7 و شاخص توده بدنی 63/0 ±34/18 و گروه کنترل این تحقیق را 10 نفر از کودکان سالم با میانگین سنی 49/0 ±22/7 و شاخص توده بدنی 51/0 ±35/17 تشکیل دادند . برنامه تمرینی کودکان شامل 12 هفته تمرینات هوازی فزاینده براساس پروتکل تمرینی مشخص و یک دوره بی تمرینی یک ماهه زیر نظر متخصص ورزشی . نمونه های خونی قبل از تمرینات ، 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینات و بعد از یک ماه بی تمرینی جمع آوری شد . برای بررسی نرمال بودن توزیع داده ها از آزمون شاپیروویلک ، بررسی تجانس واریانسها از آزمون لون و در نهایت از روش آماری تحلیل واریانس اندازه های تکراری (Repeated measure ANOVA) به منظور مقایسه بین پیش آزمون و پس آزمون و مقایسه بین گروهی در سطح معنی داری p≤0/05 استفاده شد . در صورت وجود اختلاف معنی دار از آزمون تعقیبی بون فرونی(Bon ferroni) استفاده شد. یافته ها : در گروه دارو بین میانگین سطح اپلین در پیش آزمون با پس آزمون و مرحله پیگیری تفاوت معنی داری وجود دارد در گروه ورزش نیز بین میانگین سطح اپلین در پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معنی داری مشاهده شد در گروه ورزش و د
  8. اثر تمرینات استقامتی، مقاومتی و ترکیبی بر هورمون‎های تولید مثلی، کیفیت اسپرماتوژنز، استرس اکسیداتیو و ظرفیت آنتی اکسیدانتی بافت بیضه موش‎های صحرایی نر دیابتی نوع 2
    2017
    بیماری دیابت یک اختلال متابولیکی است که به علت نقص در ترشح انسولین و یا ناتوانی بافت‎ها درپاسخ به انسولین ایجاد می‎شود. این بیماری در درازمدت باعث ایجاد آسیب دربافت بیضه‎،کاهش کیفیت مایع منی کاهش سطح تستوسترون شده و در نهایت منجربه ناباروری در مردان می‎شود. اخیراً از روش های درمانی برای درمان دیابت و پیشگیری از اثرات پاتولوژیک آن در بافت بیضه استفاده می‎شود. بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی اثر 10 هفته تمرین استقامتی، مقاومتی و ترکیبی بر سطوح سرمی هورمون‎های جنسی، پارامترهای اسپرم، استرس اکسیداتیو و ظرفیت آنتی اکسیدانت بافت بیضه موش‎های صحرایی دیابتی نوع 2 بود. مواد و روش‎ها: بدین منظور، 60 سرموش صحرایی نربالغ در 5 گروه کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابتی تمرین استقامتی، دیابتی تمرین مقاومتی و دیابتی گروه ترکیبی تقسیم شدند. ﺟﻬﺖ اﻟﻘﺎی دﯾﺎﺑﺖ، ﭘﺲ از 12 ﺳﺎﻋﺖ ﻧﺎﺷﺘﺎﯾﯽ، از روش ﺗﺰرﯾﻖ درون ﺻﻔﺎﻗﯽ mg/kg120 ﻣﺤﻠﻮل نیکوتین آمید به همراه mg/kg 65 ﻣﺤﻠﻮل STZ اﺳﺘﻔﺎده ﮔﺮدﯾﺪ. 24 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین اپیدیدیم چپ جهت بررسی پارامترهای اسپرم و سرم خون موش‎های صحرایی جهت بررسی هورمون‎های جنسی جمع آوری شد. داده‎ﻫﺎ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از آزﻣﻮن ﺗﺤﻠﯿﻞ وارﯾﺎﻧﺲ ﯾﮏ ﻃﺮﻓﻪ (one-way ANOVA) و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 05/0 بررسی شدند. یافته ها: 10 هفته تمرین استقامتی و ترکیبی موجب کاهش معنا‎دار قند خون این گروه نسبت به گروه کنترل دیابتی شد (05/0P<). همچنین تمرین استقامتی، مقاومتی و ترکیبی موجب افزایش معنا‎دار سطوح سرمی تستوسترون، LH و FSH در گروه تمرین‎های تمرین نسبت به گروه کنترل دیابتی شد (005/0P<). برخی از پارامترهای اسپرم در گروه‎های تمرین نسبت به گروه کنترل دیابتی بهبود یافت (05/0P<). در گروه‎های تمرین نسبت به گروه کنترل دیابتی MDA کاهش معنادار و TAC افزایش معنادار مشاهده شد (05/0P<). نتیجه گیری: به نظر می‎رسد تمرین استقامتی، مقاومتی و ترکیبی از طریق کاهش MDA و افزایش TCA در بافت بیضه موجب افزایش سطوح سرمی هورمون‎های جنسی تستوسترون و LH می‎شود که متعاقب آن بهبود پارامترهای اسپرم از جمله زنده مانی و قابلیت حرکت در موش‎های دیابتی نوع 2 را به همراه دارد.
  9. تاثیرهشت هفته تمرین استقامتی، قدرتی و ترکیبی بر غلظت اپلین سرم وآستانه درد در موشهای معتاد به مرفین متعاقب سندرم ترک
    2016
    چکیده: مقدمه وهدف: نوروپپتید اپلین اخیراً به عنوان یک فاکتور ضد درد شناسایی شده است. از طرفی نشان داده شده است که تمرینات ورزشی منجر به کاهش درد در بیماران وابسته به مورفین می شود. بنابراین هدف از این مطالعه ارزیابی تغییرات اپلین و آستانه درد در موش های سالم و وابسته به مورفین در پاسخ به سه مدل تمرین ورزشی می باشد. مواد و روش: موشهای صحرایینر وابسته به مرفین و سالم در هشت گروه توزیع شدند. گروه های تمرینی به مدت هشت هفته فعالیت استقامتی زیر بیشینه را نهایتا به مدت 55 دقیقه و سرعت 30متر در دقیقه با 75 درصدmax vo2، همچنین فعالیت قدرتی را با بار نهایتا 160 درصد وزن حیوان و ترکیبی را با حدود 50 درصد پروتکل های استقامتی و قدرتی انجام دادند. پس از اتمام ورزش، از تست تیل فلیک و فرمالین برای ارزیابی درد استفاده شد. و اپلین سرم هم به صورت الایزا مورد اندازه گیری قرار گرفت. آنالیز آماری دادهها با آزمون آنالیز واریانس دو طرفه در سطح آماری 5 درصد صورت گرفت. نتایج: سه الگوی تمرین ورزشی صرف نظر از نوع فعالیت، منجر به افزایش معنادار سطح اپلین سرم در موشهای صحرایینر سالم شد ( 05/0 p< ). این تغییرات اپلین در گروه های معتاد، نسبت به گروه کنترل سالم نیز رخ داد ( 001/0 p< ). تمرینات استقامتی و ترکیبی سطح اپلین سرم را به طور معناداری نسبت به گروه کنترل معتاد قدرتی افزایش داد ( 001/0 p< ). از طرفی هر سه الگوی تمرین منجر به کاهش آستانه درد در موشهای معتاد و بازگشت آن به سطح گروه کنترل سالم شد. نتیجه گیری: تمرینات استقامتی و ترکیبی ازمسیر افزایش اپلین منجر به کاهش افزایش درد در موش های وابسته به مرفین می شود. همچنین در موش های سالم میزان اپلین افزایش پیدا کرد اما تاثیری بر آستانه درد نداشت. پیشنهاد می شود که این مطالعه روی افراد بیمار وابسته به مرفین مورد بررسی قرار گیرد.
  10. تأثیر تمرین هوازی و مصرف ویتامین D3 همراه با پیوند سلول های بنیادی مغز استخوان بر سطوح VEGF، دوپامین و تیروزین هیدروکسیلاز در جسم مخطط موش های پارکینسونی
    2016
    تأثیر تمرین هوازی و مصرف ویتامین D3 همراه با پیوند سلول های بنیادی مغز استخوان بر سطوح VEGF، دوپامین و تیروزین هیدروکسیلاز در جسم مخطط موش های پارکینسونی
  11. اثر ورزش هوازی و بی تمرینی بر سطح اپلین پلاسما و آستانه درد موشهای صحرایی دیابتی نوع I
    2015
    هدف از انجام تحقیق حاضر بررسی اثر ورزش هوازی و بی تمرینی بر سطح اپلین پلاسما و آستانه درد موشهای صحرایی دیابتی نوع I بود. مواد و روشها: تعداد 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با محدودۀ وزنی 20±300 گرم و با سن حدود 8 هفته، در چهار گروه، سالم ورزش، سالم کنترل، دیابتی ورزش و دیابتی کنترل، تقسیم شدند. دیابت نوع I، بوسیلۀ تزریق زیر پوستی داروی استرپتوزوتوسین (STZ)، به گروه های دیابتی القاء شد(50میلی گرم در کیلوگرم وزن). سه روز پس از تزریق دارو، میزان قند خون آزمودنیها اندازه گیری شد و سطح قند خون بالای 300 میلی گرم در دسی لیتر، شاخص دیابتی بودن، در نظر گرفته شد.پس از آن گروه های ورزش، در یک دورۀ ده هفته ایی دوی هوازی(50 درصد شدت بیشینه) بر روی تردمیل و پس از اتمام دورۀ ورزش، در یک دورۀ چهار هفته ایی بی تمرینی شرکت داده شدند. گروه های کنترل در تمام این مدت، به صورت کاملاً بی تحرک در قفس های خود استراحت می کردند.نمونه گیری خون آزمودنی ها، قبل از شروع ورزش، پس از اتمام هفتۀ پنجم، پس از اتمام هفتۀ دهم و پس از اتمام دورۀ بی تمرینی، انجام شد. نمونه های خونی در لوله های آزمایش حاوی EDTA، جمع آوری و پس از انجام مرحلۀ سانتریفیوژ، پلاسمای آن جدا و تا زمان انجام آزمایش، در دمای C °26- نگهداری و سپس میزان اپلین پلاسما، به روش الایزا، اندازه گیری شد.آستانه درد آزمودنی ها، درست همزمان با مراحل خون گیری، با استفاده از دستگاه تیل فلیک انجام شد. برای تجزیه تحلیل داده ها، از آزمون های کلوموگروف-اسمیرنوف، t استیودنت گروه های مستقل، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر(ANOVA) و آزمون همبستگی پیرسون، استفاده شد. یافته ها: سطح اپلین پلاسما، قبل از شروع تمرین ورزشی، در آزمودنی های دیابتی، بالاتر از آزمودنی های سالم بود. انجام ده هفته تمرین ورزش هوازی، هم در گروه سالم و هم در گروه دیابتی، سطح اپلین پلاسما را کاهش داد. چهار هفته بی تمرینی، باعث برگشتن سطح اپلین پلاسما به سطح قبل از تمرین شد. آستانه درد، قبل از شروع تمرین ورزش، در آزمودنی های سالم، بالاتر از آمودنی های دیابتی بود. پس از اتمام دورۀ ورزش، آستانه درد در گروه های ورزش اعم از سالم و دیابتی، افزایش و پس از دورۀ بی تمرینی، کاهش یافت(P<0.01). نتیجه گیری: بر اساس نتایج بدست آمده از تحقیق حاضر، می توان بیان کرد، اپلین در تنظیم میزان آستانه درد
  12. اثر ورزش هوازی و بی تمرینی بر سطح اپلین پلاسما و آستانه درد موشهای صحرایی دیابتی نوع I
    2015
    هدف از انجام تحقیق حاضر بررسی اثر ورزش هوازی و بی تمرینی بر سطح اپلین پلاسما و آستانه درد موشهای صحرایی دیابتی نوع I بود. مواد و روشها: تعداد 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با محدودۀ وزنی 20±300 گرم و با سن حدود 8 هفته، در چهار گروه، سالم ورزش، سالم کنترل، دیابتی ورزش و دیابتی کنترل، تقسیم شدند. دیابت نوع I، بوسیلۀ تزریق زیر پوستی داروی استرپتوزوتوسین (STZ)، به گروه های دیابتی القاء شد(50میلی گرم در کیلوگرم وزن). سه روز پس از تزریق دارو، میزان قند خون آزمودنیها اندازه گیری شد و سطح قند خون بالای 300 میلی گرم در دسی لیتر، شاخص دیابتی بودن، در نظر گرفته شد.پس از آن گروه های ورزش، در یک دورۀ ده هفته ایی دوی هوازی(50 درصد شدت بیشینه) بر روی تردمیل و پس از اتمام دورۀ ورزش، در یک دورۀ چهار هفته ایی بی تمرینی شرکت داده شدند. گروه های کنترل در تمام این مدت، به صورت کاملاً بی تحرک در قفس های خود استراحت می کردند.نمونه گیری خون آزمودنی ها، قبل از شروع ورزش، پس از اتمام هفتۀ پنجم، پس از اتمام هفتۀ دهم و پس از اتمام دورۀ بی تمرینی، انجام شد. نمونه های خونی در لوله های آزمایش حاوی EDTA، جمع آوری و پس از انجام مرحلۀ سانتریفیوژ، پلاسمای آن جدا و تا زمان انجام آزمایش، در دمای C °26- نگهداری و سپس میزان اپلین پلاسما، به روش الایزا، اندازه گیری شد.آستانه درد آزمودنی ها، درست همزمان با مراحل خون گیری، با استفاده از دستگاه تیل فلیک انجام شد. برای تجزیه تحلیل داده ها، از آزمون های کلوموگروف-اسمیرنوف، t استیودنت گروه های مستقل، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر(ANOVA) و آزمون همبستگی پیرسون، استفاده شد. یافته ها: سطح اپلین پلاسما، قبل از شروع تمرین ورزشی، در آزمودنی های دیابتی، بالاتر از آزمودنی های سالم بود. انجام ده هفته تمرین ورزش هوازی، هم در گروه سالم و هم در گروه دیابتی، سطح اپلین پلاسما را کاهش داد. چهار هفته بی تمرینی، باعث برگشتن سطح اپلین پلاسما به سطح قبل از تمرین شد. آستانه درد، قبل از شروع تمرین ورزش، در آزمودنی های سالم، بالاتر از آمودنی های دیابتی بود. پس از اتمام دورۀ ورزش، آستانه درد در گروه های ورزش اعم از سالم و دیابتی، افزایش و پس از دورۀ بی تمرینی، کاهش یافت(P<0.01). نتیجه گیری: بر اساس نتایج بدست آمده از تحقیق حاضر، می توان بیان کرد، اپلین در تنظیم میزان آستانه درد
  13. تأثیر ورزش هوازی زیر بیشینه بر سطح سرمی اینترفرون گاما و اینترلوکین 17 در موش های صحرایی وابسته به مورفین در دوره سندروم ترک
    2015
    هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین استقامتی و مصرف متادون به عنوان جایگزین مورفین بر سطح سرمی سایتوکاین های اینترفرون گاما و اینترلوکین 17 بود. 220 گرم به چهار گروه کنترل، ورزیده، مصرف کننده متادون، ورزیده مصرف ± مواد و روش ها: تعداد 24 موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن 10 0/4 در طی 21 روز معتاد شدند. برای اطمینان از وابستگی به مورفین، به mg/mL کننده متادون تقسیم شدند.همه گروه ها به وسیله مورفین سولفات 3) تزریق شد. به آب آشامیدنی گروه مصرف کننده متادون و گروه ورزیده مصرف کننده متادون پودر mg/kg, ip) تعدادی از حیوانات نالوکسان متادون هیدروکلراید اضافه شد. گروه ورزیده و گروه ورزیده مصرف کننده متادون به مدت 8 هفته بر روی تردمیل دویدند. مدت زمان و سرعت به صورت تدریجی افزایش یافت. پیش از شروع تمرینات و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، نمونه خونی از همه حیوانات تهیه و از سرم خون به روش الایزا میزان سطح سرمی اینترفرون گاما و اینترلوکین 17 اندازه گیری شد. و سطح سرمی (P<0/ یافته ها: سطح سرمی اینترفرون گاما گروه ورزیده مصرف کننده متادون در مقایسه با گروه مصرف کننده متادون افزایش ( 001 و کاهش معنی داری در (P<0/ همچنین افزایش معن یداری در سطح سرمی اینترفرون گاما ( 01 .(P<0/ اینترلوکین 17 کاهش معن یداری را نشان داد ( 01 در گروه ورزیده نسبت به گروه ورزیده مصر فکننده متادون مشاهده شد. (P<0/001) سطح اینترلوکین 17 نتیجه گیری: تمرین استقامتی در دوره سندروم ترک باعث افزایش اینترفرون گاما و کاهش اینترلوکین 17 در گروه های فعال نسبت به گروه های غیر فعال شده و تاثیر بیشتری بر این سایتوکاین ها گذاشت. بنابراین این نوع ورزش می تواند باعث بهبود عملکرد سیستم ایمنی در دوره سندروم ترک گردد
  14. تاثیر ویبراسیون کل بدن با فرکانس و دامنه متفاوت بر مقاومت خمشی، تراکم یون کلسیم و هیستومورفومتری استخوان فمور و تیبیا در رت اوراکتومی
    2014
    پوکی استخوان یک اختلال اسکلتی است که درآن قدرت مکانیکی استخوان کاهش یافته و منجر به شکستگی استخوان می شود، لذا توجه به روش هایی برای حفظ استحکام استخوان و مهار پوکی استخوان مهم تلقی می شود. هدف از این تحقیق، تعیین تاثیر ویبراسیون کل بدن با فرکانس و دامنه ی متفاوت بر مقاومت مکانیکی، تراکم یون کلسیم و هیستومورفومتری استخوان ران و درشت نی در رت اوراکتومی بود. تعداد 41 سر رت اوراکتومی پس از گذشت سه ماه بطور تصادفی به 5 گروه تقسیم شدند: گروه فرکانس بالا، دامنه بالا(9 (n=، گروه فرکانس بالا، دامنه پایین(9 (n=،گروه فرکانس پایین، دامنه بالا(9 (n= ،گروه فرکانس بالا، دامنه بالا(9 (n= و گروه Sham (5(n= . 6 سر رت سالم بدون جراحی اوراکتومی نیز در گروه کنترل جای گرفتند. گروه های تمرینی 3 بار در هفته بمدت 8 هفته روی دستگاه ویبره با زمان پیشرونده قرار گرفتند به این شکل که هفته اول با زمان 3 تناوب 2 دقیقه و 1 دقیقه استراحت بین هر تناوب شروع شده و در هفته هشتم به 7 تناوب 5 دقیقه ای با 1 دقیقه استراحت خاتمه یافت. گروه Sham با همین پروتکل روی دستگاه خاموش قرار گرفتند در پایان هفته هشتم، حیوانات توسط دی اتیل اتر بیهوش و کشته شدند و استخوان ران و درشت نی رت ها جدا شد. استخوان ران و درشت نی راست برای انجام تست مقاومت خمشی سه نقطه به آزمایشگاه بیومکانیک منتقل شد. از شاخص های استرس، سفتی، انرژی جذب شده و جابجایی استخوان بعنوان ملاک سنجش مقاومت خمشی استخوان استفاده شد. تراکم یون کلسیم در استخوان درشت نی چپ بوسیله ی اسپکتروفتومتری مورد ارزیابی قرار گرفت. استخوان ران چپ برای بررسی هیستومورفومتری، تهیه لام به روش متداول اماده و با هماتوکسلین و آئوزین رنگ آمیزی شد. یافته ها نشان داد هشت هفته تمرینات ویبراسیون توانست تاثیر معنی داری بر مقاومت مکانیکی استخوان داشته باشد و پارامتر های بیومکانیکی استخوان در رت اوراکتومی را به سطح استخوان سالم برساند. در بین گروه های تمرینی، گروه فرکانس بالا دامنه پایین افزایش بیشتری در مقاومت مکانیکی استخوان نسبت به گروه های دیگر تمرینی نشان داده است. در گروه های تمرینی استخوان درشت نی بهتر به تمرینات WBV جواب داده است و تفاوت معنی داری با گروه شم دارند. تمرینات WBV روی تراکم یون کلسیم در گروه های تمرینی و گروه کنترل بیشتر و در گروه شم کمتر از بقیه گروه ها بود هر چند

Master Theses

  1. تاثیر هشت هفته تمرین ترکیبی و تحریک الکتریکی بر روی سطح سرمیRP و 8IL مردان با عارضه سکته مغزی ایسکمیک
    2024
    سکته مغزی یکی از بیمـاری نـاتوان کننـده در جوامع مختلف محسوب می شود. در افراد مبتلا به سکته مغزی درجاتی از التهاب در مغز و گردش خون پس از سکته ایجاد می شود. التهاب بخش مهمی از پاتوفیزیولوژی سکته مغزی است. مطالعات انجام شده حاکی از افزایش نشانگرهای التهابی زیستی مانند پروتئین واکنشی-C (CRP) و اینترلوکین-8 (IL-8) در بیماران مبتلا به سکته مغزی است. مطالعات گزارش کرده اند که سطوح بالای CRP و IL-8 با پیامدهای بدتر پس از سکته های ایسکمیک مرتبط است. در نتیجه راهکارهای کاهش التهاب یکی از فرآیندهای موثر در درمان و نیز جلوگیری از سکته مجدد محسوب می گردد. در این بین تمرین های ورزشی و تحریک الکتریکی عملکردی به عنوان یک راهکار درمانی و توانبخشی ساده و ارزان جهت ارتقای سطح سلامتی و کاهش سطوح پلاسمایی نشانگرهای التهابی بدن در افراد مبتلا به سکته مغزی محسوب می گردد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین های ترکیبی هوازی و مقاوتی همراه با تحریک الکتریکی بر سطوح سرمی IL8 و CRP در مردان با عارضه سکته مغزی ایسکمیک می باشد. روش: در پژوهش حاضر 32 مرد مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک با دامنه سنی 56 تا 85 سال به طور تصادفی به چهار گروه تمرینی 8 نفره شامل؛ هوازی-تحریک الکتریکی عملکردی، مقاومتی- تحریک الکتریکی عملکردی، تحریک الکتریکی عملکردی و کنترل تقسیم شدند. مداخلات پژوهشی سه بار در هفته، هر جلسه شصت دقیقه به مدت 8 هفته به طول انجامید. سطوح پلاسمایی CRP و IL-8 قبل و بعد از اعمال مداخله پژوهشی به روش الایزا اندازه گیری شد. برای تحلیل داده ها از روش آماری تی همبسته و آنالیز واریانس یک راهه استفاده شد. نتایج: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که 8 هفته تمرین مقاومتی همراه با تحریک الکتریک عملکردی تاثیر معناداری در کاهش IL-8 در مقایسه با گروه کنترل و گروه تحریک الکتریکی عملکردی داشت (05/0>P). همچنین، سطوح پلاسمایی پس آزمون CRP در گروه های هوازی و مقاومتی همراه با تحریک الکتریکی تفاوت معناداری با گروه کنترل داشت (05/0>P). همچنین، نتایج این پژوهش نشان داد که مقادیر درون گروهی IL-8 سرم در گروه های تمرین هوازی، مقاومتی و تحریک الکتریکی به ترتیب 17، 20، 11 درصد نسبت به سطح پیش آزمون کاهش معناداری داشت (05/0>P). همچنین، مقادیر درون گروهی CRP سرم در گروه های تمرین هوازی، مقاومتی، تحریک الکتریکی و کنترل به ترتیب 48، 50، 37 و 5 درصد نسبت به سطح پیش آزمون کاهش معناداری داشت (05/0>P). بحث: شرکت در تمرین های ورزشی هوازی و مقاومتی همراه با بکارگیری تحریک الکتریکی کاربردی، و نیز برنامه تحریک الکتریکی عملکردی تغییرات سودمندی در کاهش سطوح پلاسمایی نشانگرهای التهابی CRP و IL-8 در مردان مبتلا به سکته مغزی به دنبال دارد. با این حال، تمرین مقاومتی همراه با تحریکی الکتریکی منجر عملکرد بهتری در کاهش سطوح التهابی CRP و IL-8دارد.
  2. تاثیر 12 هفته تمرین ترکیبی بر سطوح سرمی امنتین1- و فتوئین-B بر نشانگرهای آسیب کبدی در مردان مبتال به کبد چرب غیرالکلی
    2024
    مقدمه و هدف: طبق آمارهای بدست آمده ، بیماری کبد چرب غیر الکلی شایع ترین بیماری در سراسر جهان میباشد. که با تجمع چربی غیر طبیعی کبد، التهاب و اختالل عملکرد در سلولهای کبدی مشخص میشود.امنتین1- یک آدیپوکین التهابی است که از بافت چربی احشایی ترشح شده و فتوئین-B یک هپاتوکین است که از بافت کبد مشتق شده است.ورزش ترکیبی که شامل: مقاومتی و اینتروال است باعث کاهش فاکتور آدیپوکاین و هپاتوکاین و کاهش آنزیم های کبدی می شود.وکاهش و افزایش سطوح این آدیپوکاین و هپاتوکاین در روند بیماری کبد چرب غیر الکلی تاثیر مثبتی دارد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تمرین ترکیبی بر سطوح امنتین1- و فتوئین-B بر آنزیمهای کبدی در مردان مبتال به کبد چرب غیر الکلی میباشد. روش ها:پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی است.به این منظور 20 مرد مبتال به بیماری کبد چرب غیر الکی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند که گروه تجربی شامل تمرین ترکیبی)مقاومتی،HIIT)بود، و گروه کنترل هیچ مداخله ای انجام نداد. پروتکل تمرینی که شامل 12هفته تمرین ترکیبی )مقاومتی،HIIT )که در طول 3 جلسه در هفته )2 جلسه تمرین مقاومتی 1، جلسه تمرین HIIT )بود و به مدت 40 تا 60 دقیقه و تمرین مقاومتی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه و HIIT با شدت 84 درصد ضربان قلب بیشینه را انجام دادند. قبل و بعد از انجام پروتکل تمرینی نمونه خونی گرفته شد.فاکتورهای بیوشیمیایی خون که شامل امنتین1- و فتوئین-B و آنزیمهای کبدی که شامل ALT، AST، ALP ،پروفایل لیپیدی، اکسیژن مصرفی بیشینه ، WHR، درصد چربی بدن قبل و بعد از انجام پروتکل اندازه گیری شد.برای تعیین چگونگی نرمال بودن توزیع داده ها از آزمون شاپیروویلک، استفاده شد. و برای ارزیابی اثر تمرین بر متغیرهای بیوشیمیایی از آزمون تی مستقل استفاده شد. یافته ها: پس از 12 هفته تمرین ترکیبی سطوح سرمی امنتین1- افزایش معناداری یافت )0/03=P). و سطح سرمی فتوئین B هم بعد از 12 هفته تمرین ترکیبی افزایش معناداری یافت )0/00=P). و باعث افزایش معناداری در سطح آنزیم کبدی ALT شده است )0/02=P). همچنین منجر به افزایش معناداری در سطوح LDL شده است.) 0/02=P(، و تفاوت معنی داری در ALP ،AST ، HDL، max2Vo، WHR، نشان نداد و در گروه کنترل هم هیچ تفاوت معنا داری نشان نداد. نتیجه گری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد، 12 هفته تمرین ترکیبی منجر به افزایش سطوح امنتین1- و کاهش سطوح سرمی فتوئین-B میشود، و بنابراین تغییرات ایجاد شده در سطوح آدیپوکاین امنتین1- و سطوح هپاتوکاین فتوئین-B بعد ازتمرینات ورزشی می تواند در کاهش روند بیماری NAFLD تاثیر مثبتی داشته باشد.
  3. تاثیر 12 هفته تمرین ترکیبی ورزشی بر سطوح سرمی نسفاتین1 در بهبود نشانگرهای آسیب کبدی مردان مبتال به کبد چرب غیرالکلی
    2024
    مقدمه و هدف : بیماری کبد چرب غیرالکلی شایعترین اختالل کبدی در جوامع صنعتی میباشد، به طوری که شیوع آن در مردم اروپا و خاورمیانه در دامنه ای بین 15 تا 35 درصد است. این بیماری یکی از مهمترین علل مرگ و میر ناشی از بیماریهای کبدی میباشد. به همین منظور این مطالعه با هدف تعیین اثرات دوازده هفته تمرین ترکیبی ورزشی بر سطوح سرمی نسفاتین1 در بهبود نشانگرهای آسیب کبدی مردان مبتال به کبد چرب غیرالکلی انجام گردید. مواد و روش ها :در این مطالعه نیمه تجربی 20 مرد میانسال دارای کبد چرب غیرالکلی به صورت تصادفی به دو گروه ورزشی و کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرین ترکیبی ورزشی دوازده هفته که شامل 3 جلسه در هفته تمرینات مقاومتی و HIIT بود،وزن بدن ،شاخص توده بدن و پپتید نسفاتین1 و آنزیم های کبدی ALT، AST ،ALP ،پروفایل لیپیدی ،اکسیژن مصرفی بیشینه،نسبت کمر به لگن ،درصد چربی بدن در ابتدا و پس از دوازده هفته ارزیابی شدند و داده ها توسط نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها : گروه ورزشی باعث تفاوت معنی داری در نسفاتین1 وآنزیم های ALT و ALP ، LDL، max2vo و WHR شد و در گروه کنترل هیچ تفاوت معنی داری نشان نداد نتیجه گیری :از نتیج تحقیق حاضر می توان اظهار داشت اجرای تمرینات ترکیبی ورزشی به مدت دوازده هفته موجب افزایش در پلی پپتید نسفاتین1 و کاهش میزان آنزیم های کبدی از لحاظ آماری و بالینی می شود و با بهبود در فاکتورهای آمادگی جسمانی اثر مطلوبی بر بیماران کبد چرب غیر الکلی داشته و به عنوان یکی از روش های درمانی مقرون به صرفه به بیماران کبد چرب غیر الکلی توصیه می شود
  4. تاثیر 8 هفته تمرین فانکشنال همراه با مصرف مکمل پودر زنجبیل بر سطوح اینترلوکین 6 و اینترلوکین 10 در بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو
    2024
    چکیده: هدف: عوامل مختلفی در ایجاد التهاب نقش دارند و متعاقب آن عوارضی بر قسمتهای مختلف بدن از جمله مفاصل میگذارد. مفصل زانو شایعترین مفصل آسیب پذیر در برابر استئوآرتریت میباشد. بر اساس پژوهشهای انجام شده فعالیت ورزشی منظم بر کاهش و پیشگیری از آرتروز موثر میباشد .علاوه بر این مصرف مکمل پودر زنجبیل نیز برکاهش التهاب و تسکین درد موثر است. مهمترین عامل خطر برای بروز وگسترش آرتروز، نداشتن فعالیت بدنی مناسب است که سبب افزایش چشمگیر این بیماری شده و اثرات نامطلوبی برکیفیت زندگی افراد و سلامت جامعه جهانی میگذارد، بنابراین شناسایی فرایند های درگیر در این بیماری و فراهم نمودن روش های درمانی جدید بسیار موثر خواهد بود روش‌ها: ازمودنی ها شامل 40 نفر زن با مینگین سنی 55تا 65 سال و میانگین وزنی 75تا 85کیلو گرم خواهد بود . افراد به چهار گروه 10 نفری کنترل و تمرین انتخاب شدند. ازمودنی ها از هدف . فواید و خطرات احتمالی طرح ازمایش مطلع شده و فرم رضایت نامه را قبل از شروع کار تکمیل نمودند. عمل خون گیری بعد از 8 ساعت ناشتایی در دو مرحله یعنی قبل و بعد از برنامه تمرینی صورت گرفت دما و ساعت ازمون ثبت میشود تا در مرحله بعدی نیز این شسرایط حفظ گردد. برنامه تمرینی: این برنامه از دو بخش تشکیل است بخش اول شامل راه رفتن و دویدن های آهسته و کشش های فعال که به مدت ده الی پانزده دقیقه طول میکشد. ستهای تمرینی با تمرکز بر کنترل و ثبات عضلانی و افزایش انعطاف و هماهنگی و توان و قدرت عضلانی انجام میشود.. بخش دوم شامل هریک از این تمرینات دارای سه سطح دشواری میباشند که آزمودنی ها ابتدا سطح یک را بمدت دو هفته انجام میدهند.. تمرینات سطح دو بمدت سه هفته و تمرینات سطح سه بمدت سه هفته با رعایت اصل اضافه بار (افزایش مدت زمان یا تعداد تکرارها و ست ها یا افزایش مقاومت ) اجرا خواهند شد. تمرینات با توجه به میزان پیشرفت افراد و با تمرکز بر ثبات عضلات بمنظور افزایش تعادل و هماهنگی عصبی عضلانی و افزایش انعطاف و توان و قدرت عضلات چهار سر ران(جلو ران) و عضلات پشت ران(همسترینگ) و عضلات نعلی و دوقلوی ساق بمنظور تقویت عضلات اطراف مفصل زانو انجام خواهد شد. تمرینات اختصاصی :استپ آپ .تمرین با کش پشت مچ پا با دور کردن پا از رو به رو تمرین با کش پشت مچ پا با دور کردن پا از پهلو، پل نیمه آبداکشن پا در حالت خوابیده به پهلو، آبداکشن پا در حالت طاق باز دورسی و پلانتار فلکشن در حالت نشسته، بالا بردن پا در حالت نشسته، تکرارها 5 الی 15 بار، قرار دادن توپ زیر زانو ها و فشار به پایین ، قرار دادن توپ وسط زانو ها و فشار به طرفین، هرکدام از این تمرینات بمدت 8 هفته به توالی 3 بار در هفته انجام گرفت. نتایج: می توان نتیجه گیری کردکه تمریات فانکشنال همراه با مصرف پودر زنجبیل می تواند بر کاهش میزان فاکتورهای التهابی از جمله اینترلوکین 6 و اینترلوکین 10 در بیماران مبتلا به ارتروز زانو اثر گذار باشد . مطالعات اینده برای تعیین اثرات این عوامل بر درمان یا مدیریت شرایط دردناک مورد نیاز است .
  5. عنوان: اثر 8 هفته تمرین فانکشنال همراه با مصرف خوراکی پودر زنجبیل بر سطوح پروتیین فعال C - CRP و α-TNF در بیماران مبتال به آرتروز زانو
    2023
    هدف: از آن جایی که بزرگترین عامل خطر برای بروز آرتروز زانو عدم تحرک و جا به جایی اجسام سنگین با زانو خمیده می باشد لذا افزایش سریع این بیماری ممکن است منجر به افزایش چشم گیر در شیوع این بیماری شده و اثرات ان بر سیستم سالمت جهانی ویران کننده باشد . لذا شناسایی فرایند های درگیر در این بیماری و فراهم نمودن روش های درمانی جدید بسیار حائز اهمیت خواهد بود. روشها: آزمودنی ها شامل 12 نفر زن با میانگین سنی 55تا 55 سال و میانگین وزنی 75تا 85کیلو گرم خواهد بود . افراد به چهار گروه 42 نفری کنترل و تمرین انتخاب شدند. ازمودنی ها از هدف . فواید و خطرات احتمالی طرح آزمایش مطلع شده و فرم رضایت نامه را قبل از شروع کار تکمیل نمودند. عمل خون گیری بعد از 8 ساعت ناشتایی در دو مرحله یعنی قبل و بعد از برنامه تمرینی صورت گرفت دما و ساعت آزمون ثبت می شود تا در مرحله بعدی نیز این شرایط حفظ گردد. برنامه تمرینی: این برنامه از دو بخش تشکیل است بخش اول شامل راه رفتن و دویدن های آهسته و کشش های فعال که به مدت ده الی پانزده دقیقه طول می کشد. ست تمرینی با تمرکز بر کنترل و ثبات عضالنی و افزایش انعطاف و هماهنگی و توان و قدرت عضالنی انجام می شود. بخش دوم شامل هریک از این تمرینات دارای سه سطح دشواری می باشند که آزمودنی ها ابتدا سطح یک را به مدت دو هفته انجام می دهند.. تمرینات سطح دو به مدت سه هفته و تمرینات سطح سه به مدت سه هفته با رعایت اصل اضافه بار )افزایش مدت زمان یا تعداد تکرارها و ست ها یا افزایش مقاومت ( اجرا خواهند شد. تمرینات با توجه به میزان پیشرفت افراد و با تمرکز بر ثبات عضالت به منظور افزایش تعادل و هماهنگی عصبی عضالنی و افزایش انعطاف و توان و قدرت عضالت چهار سر ران)جلو ران( و عضالت پشت ران)همسترینگ( و عضالت نعلی و دوقلوی ساق به منظور تقویت عضالت اطراف مفصل زانو انجام خواهد شد. تمرینات اختصاصی: استپ آپ . تمرین با کش پشت مچ پا با دور کردن پا از رو به رو تمرین با کش پشت مچ پا با دور کردن پا از پهلو پل نیمه آبداکشن پا در حالت خوابیده به پهلو آبداکشن پا در حالت طاق باز دورسی و پالنتار فلکشن در حالت نشسته باال بردن پا در حالت نشسته تکراردر 45 الی 5 قرار دادن توپ زیر زانو ها و فشار به پایین قرار دادن توپ وسط زانو ها و فشار به طرفین . هرکدام از این تمرینات به مدت 8 هفته به توالی 2 بار در هفته انجام گرفت . نتیجه گیری : نتایج تحقیقات نشاان داد که تمرینات فانکشانال همراه با مصارف پودر زنجبیل توانست به طور معنی داری باعث کاهش CRP و α-TNF در بیماران مبتال به آرتروز اثر گذار باشاد. نتایج مشاخش شاد که مبتالیان آرتروز زانودر گروه کنترل مقادیر α-TNF و CRP به ترتیب 7.54 و 5.3200 بوده اسات در گروه ورزش مقادیر α-TNF و CRP قبل از پروتکل به ترتیب 8.31 و 5.6000 بوده که بعد از پروتکل به مقدار 7.08 و 5.0000 در آمده است . درگروه زنجبیل مقادیر α-TNF و CRP قبل از انجام پژوهش به ترتیب 5.2900 و8.01 بوده که پس از 8 هفته به مقادیر 7.29 و 4.5200 درآمده اساات و در گروه آخر گروه ترکیبی مقاادیرα-TNF و CRP قبال از اجرای پروتکال به ترتیب 7.99 و 5.6300 بوده که پس از انجام پژوهش به مقادیر 5.14 و 3.8800 تغییر کرد که از نظر آماری معنی دار بوده و نسبت به دو گروه قبل کاهش بیشتری داشته است .
  6. تاثیر ورزش استقامتی، مقاومتی و ترکیبی، با مصرف خوراکی عصاره زالزالک، در برخی نشانگر های زیست التهابی رت های نر آلزایمری شده
    2022
    مقدمه و هدف: بیماری آلزایمر یک اختلال پیشرونده مغزی است که به طور تدریجی و پیش رونده موجب اختلال در حافظه، شناخت و یادگیری می شود. اما تاکنون تحقیقی در مورد مصرف همزمان زالزالک همراه با ورزش بر بیماری آلزایمر صورت نگرفته است. از این رو این مطالعه با هدف تعیین اثر توام مصرف زالزالک و ورزش بر شاخص های التهابی رت های آلزایمری(TMT) اجرا گردید. مواد و روش: در این پژوهش 63 سر رت نر صحرایی نژاد ویستار با میانگین وزنی20 ± 200 گرم استفاده شد. قبل از شروع پروتکل پژوهش خوراک زالزالک با نسبت وزنی 25/6% زالزالک در مخلوط با غذای استاندارد رت تهیه شد. پس از آشنایی با شرایط محیطی آزمایشگاه، رت ها به صورت تصادفی به 9 گروه کنترل سالم و گروه های آلزایمری همراه با مداخلات (کنترل، تمرین استقامتی، تمرین مقاومتی، تمرین ترکیبی، زالزالک، تمرین استقامتی+زالزالک، تمرین مقاومتی+زالزالک، تمرین ترکیبی+زالزالک) تقسیم شدند، سپس القای آلزایمر با تزریق درون صفاقی هشت میلی لیتر/ کیلوگرم تری متیل تین کلراید ایجاد شد. پس از تایید القای آلزایمر توسط نشانه های کلینیکی، پروتکل های ورزشی همراه با مصرف خوراکی زالزالک به مدت 12 هفته شروع شد. رت ها به مدت 12 هفته، پنج جلسه در هفته تمرینات استقامتی شنا، مقاومتی بالا رفتن از نردبان با وزنه های متصل به دم و ترکیبی (2 روز در هفته تمرین مقاومتی و 3 روز در هفته تمرین استقامتی) را اجرا کردند. 48 ساعت پس از اتمام پروتکل های پژوهش خونگیری از ورید اجوف تحتانی انجام شد و متغیرهای التهابی CRP، IL-6، وα-TNF در سرم رت ها به روش الایزا اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از آزمون شاپیرو-ویلک جهت بررسی توزیع طبیعی داده ها و از آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA) جهت بررسی تفاوت میانگین بین گروهها (آزمون تعقیبی توکی) استفاده شد. مقادیر 05/0 P< از نظر آماری معنی دار تلقی شد. کلیه داده ها در محیط نرم افزار SPSS نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج ما نشان داد که القای آلزایمر ناشی از TMT باعث افزایش سطح α-TNF سرم رت های گروه کنترل آلزایمر به نسبت کنترل سالم شد و 12 هفته تمرین ترکیبی با و بدون زالزالک در مقایسه با گروه کنترل آلزایمر باعث کاهش سطح این متغیر شد. همچنین تفاوتی بین گروههای تمرین ترکیبی و گروه تمرین ترکیبی+ زالزالک در سطح α-TNF مشاهده نشد. کاهش این م
  7. تاثیر 12 هفته تمرین استقامتی، قدرتی و ترکیبی همراه با مصرف خوراکی سماق، بر مقادیر اینترلوکین6 عضلات نعلی و دوقلو و کورتیزول سرم موش های نر آلزایمری شده
    2022
    چکیده مقدمه و هدف: التهاب عصبی و ترشح سیتوکین هایی مانند اینترلوکین6 از علائم اصلی بیماری آلزایمر است، و افزایش کورتیزول با حافظه ضعیف تر ارتباط دارد. اما آیا خواص ضد التهابی میوه سماق و اجرای فعالیت ورزشی، بر مقادیر کورتیزول سرم و اینترلوکین6 عضلات نعلی و دوقلوی موش های صحرایی نر موثر است یا خیر. مواد و روش ها: در پژوهش حاضر، تعداد 63 موش صحرایی جنس نر با سن 4تا5 هفته و میانگین وزنی 10±190 گرم از آزمایشگاه حیوانات دانشکده علوم پزشکی همدان تهیه شدند و به آزمایشگاه دانشکده فیزیولوژی ورزشی منتقل، و در محیطی با دمای (2±22 درجه سانتی گراد)، رطوبت (45-55 درصد) و نور مناسب (12 ساعت روشنایی و 12 ساعت تاریکی) نگه داری شدند. پس از آشنایی با محیط آزمایشگاه، به طور تصادفی به نه گروه هفت تایی تقسیم شدند: .گروه کنترل سالم، 2. گروه آلزایمری شده، 3. گروه آلزایمری شده همراه با ورزش استقامتی، 4. گروه آلزایمری شده همراه با مصرف سماق ، 5. گروه آلزایمری شده همراه با ورزش استقامتی و مصرف سماق 6. گروه آلزایمری شده همراه با ورزش مقاومتی، 7. گروه آلزایمری شده همراه با ورزش مقاومتی و مصرف سماق، 8. گروه آلزایمری شده همراه با ورزش ترکیبی، 9. گروه آلزایمری شده همراه با ورزش ترکیبی و مصرف سماق. به منظور القای آلزایمر، ماده تری-متیل تین کلراید (TMT) به مقدار 8 میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن موش ها با 200 میلی لیتر نرمال سالین به روش درون صفاقی به موش-ها تزریق شد. پس از یک هفته و کاهش علائم تزریق TMT (هم چون تب و بی حالی)، موش ها به مدت یک هفته با انحوه اجرای تمرینات ورزشی آشناسازی شدند. تمرینات شامل 12 هفته و پنج روز در هفته بود، که تمرین استقامتی شامل شنا کردن در استخر موج دار با آب دمای 2±30 درجه سانتی گراد بود، که با زمان 15 دقیقه در هفته اول شروع شد، و به دو زمان شصت دقیقه ای در یک روز (در هفته دوازدهم) رسید. تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان 26 پله ای بود، که با وزنه های متصل به دم موش ها با 50 درصد وزن بدن در هفته اول آغاز شد، و در هفته دوازدهم با 150 درصد وزن بدنشان اجرا گردید. برنامه تمرین ترکیبی شامل سه روز شنا و دو روز تمرین مقاومتی با همان پروتکل بود. میوه سماق پس از جداسازی و خشک کردن آسیاب گردید، و به نسبت ده درصد با غذای آسیاب شده ی مخصوص رت مخلوط شده، خمیر گردید و مجددا قالب زده و
  8. تاثیر ورزش استقامتی، قدرتی و ترکیبی به همراه مصرف سماق بر آستانه درد موش های آلزایمری شده
    2021
    مقدمه و هدف: بیماری آلزایمر نوعی اختلال عصبی روانی پیشرونده است که عمدتا در مناطق شناخت و حافظه ی مغز تأثیر می گذارد و در سطح جهان، بیماری آلزایمر حدود 27 میلیون نفر از جمعیت سال خوردگان را در برمی گیرد. مطالعات زیادی درمورد ورزش و آلزایمر و گیاهان داروی و آلزایمر بررسی گردیده ولی تاکنون مطالعه ای در مورد مصرف سماق و اجرای همزمان ورزش صورت نگرفته است و هدف از مطالعه حاظر بررسی تاثیر ورزش استقامتی، قدرتی و ترکیبی به همراه مصرف سماق بر آستانه درد موش های آلزایمری با TMT می باشد. مواد و روش: تعداد 70 سر موش نر صحرایی نژاد ویستار با میانگین وزنی 20±200 گرم انتخاب شدند. جهت القای آلزایمر به میزان 8 میلی گرم/ کیلوگرم تری متیل تین کلراید(TMT) با نرمال سالین محلول و به صورت درون صفاقی (ip) به آنان تزریق شد. سپس بصورت تصادفی، موش ها به 10 گروه تقسیم شدند. موش ها به مدت 12 هفته و پنج جلسه در هفته تمرین استقامتی در استخر مخصوص شنا کردند و تمرین مقاومتی به همراه وزنه های متصل به دم آنها از نربان بالا رفتند و برنامه ی ترکیبی به صورت 2روز در هفته تمرین قدرتی و 3 روز در هفته تمرین استقامتی طبق برنامه های بالا تمرین داده شد. آستانه درد آنها توسط سه تست تیل فلیک، هات پلیت و فرمالین پس از 12 هفته بررسی شد. نتایج: 1)آلزایمر باعث پایین آمدن آستانه درد می شود. 2)ورزش استقامتی و ورزش استقامتی همراه با مصرف سماق از لحاظ آماری سبب افزایش آستانه درد موش های آلزایمر با TMT می شود. 3)ورزش ترکیبی و ورزش ترکیبی همراه با مصرف سماق از لحاظ آماری سبب افزایش آستانه درد موش های آلزایمری با TMT می شود. 4)ورزش ترکیبی همراه با مصرف سماق بیشترین تاثیر را از لحاظ آماری بر آستانه درد موش های آلزایمری با TMT داشت.
  9. تاثیر زالزالک و ورزش استقامتی، قدرتی و ترکیبی بر آستانه درد رت های آلزایمری شده
    2021
    مقدمه و هدف: مطالعات زیادی در مورد تاثیر اجرای فعالیت ورزشی و نیز مصرف گیاهان مختلف، بر آستانه درد بیماران آلزایمری، بررسی گردیده است. اما تاکنون تحقیقی در مورد مصرف همزمان زالزالک همراه با اجرای جداگانه و توامان ورزش شنا و ورزش مقاومتی صورت نگرفته است. از این رو این مطالعه با هدف تعیین اثر مصرف زالزالک و ورزش استقامتی، ورزش قدرتی و ورزش ترکیبی بر آستانه درد موش های آلزایمری(TMT) اجرا گردید. مواد و روش: تعداد 70 سر موش نر صحرایی نژاد ویستار با میانگیم وزنی 180 تا 200 گرم انتخاب شدند. جهت القای آلزایمر به میزان 8 میلی گرم/ کیلوگرم تری متیل تین کلراید (TMT) با مقدار 1 میلی گرم/ کیلوگرم نرمال سالین محلول و به صورت درون صفاقی (ip) به آنان تزریق شد. سپس بصورت تصادفی، آزمودنی ها به 10 گروه تقسیم شدند. موش ها به مدت 12 هفته و پنج جلسه در هفته تمرین استقامتی در حوضچه مخصوص شنا کردند و تمرین مقاومتی به همراه وزنه های متصل به دم آنها از نربان بالا رفتند و برنامه ی ترکیبی به صورت 2روز در هفته تمرین قدرتی، و 3 روز در هفته تمرین استقامتی طبق برنامه های بالا تمرین داده شد. آستانه درد آنها توسط سه تست تیل فلیک، هات پلیت و فرمالین بررسی شد. یافته ها: در هر سه تست تیل فلیک، هات پلیت و فرمالین بعد از گذشت 12 هفته و بررسی تاثیر جداگانه و توامان انجام تمرینات ورزشی استقامتی، قدرتی و مصرف زالزالک در موش های آلزایمری شده نسبت به موش های کنترل آلزایمری که تمرین ورزشی انجام نداده بودند و زالزالک نیز مصرف نکرده بودند آستاه درد به طور قابل توجهی افزایش یافت. نتیجه گیری: به نظر می رسد مصرف همزمان زالزالک با اجرای تمرین ورشی استقامتی، قدرتی و ترکیبی باعث افزایش آستانه درد در موش های آلزایمری شده می شود. بنابراین آنها می تواند در درمان و مدیریت وضعیت های دردناک مورد استفاده قرار گیرند
  10. بررسی اثرات حمایتی متیلن بلو بر آسیب بیضه ای القا شده با سیس پلاتین
    2020
    امروزه یکی از علل رایج ناباروری در مردان تولید گونه های فعال اکسیژن (ROS) در نتیجه ی عوامل مختلف محیطی شناخته شده است. سیس پلاتین (CP) یکی از قویترین عوامل شیمی درمانی است که در بسیاری از تومور ها مورد استفاده قرار می گیرد، اما به دلیل تولید گونه های اکسیژن فعال (ROS) و ایجاد استرس اکسیداتیو در سلولهای عادی از جمله سلولهای بیضه ، استفاده از آن محدود شده است. متیلن بلو (MB) یک ماده کاهنده است که می تواند به عنوان یک آنتی اکسیدان قدرتمند و همچنین به عنوان تقویت کننده زنجیره حمل و نقل الکترونی عمل کند و از تشکیل رادیکالهای آزاد اکسیژن میتوکندری جلوگیری کند. این تحقیق با هدف بررسی اثر محافظت کننده متیلن بلو بر سمیت ناشی از سیس پلاتین در سیستم تولید مثلی رت های نر انجام شد. در این مطالعه ، 35 سر رت نر به 5 گروه تقسیم شدند: گروه کنترل ، گروه سیس پلاتین با دوز 5 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن رت به صورت داخل صفاقی به صورت تک دوز، گروه متیلن بلو (2میلی گرم برکیلو گرم) + سیس پلاتین با تزریق زیر جلدی، گروه متیلن بلو (4 میلی گرم بر کیلوگرم)+ سیس پلاتین وگروه متیلن بلو تنها (4 میلی گرم بر کیلوگرم). دوره آزمایشی 7 روز بود. پس از درمان ، سرم خون از تمام گروه ها برای تجزیه و تحلیل بیوشیمیایی جمع آوری شد. بررسی بافت شناسی و پارامترهای اسپرم شامل: تعداد اسپرم ، بقای اسپرم و تحرک اسپرم، مورفولوژی اسپرم مورد بررسی قرار گرفت. همچنین مطالعات ایمنوهیستوشیمی و ارزیابی میزان پروتئین کاسپاز3 بر روی بافت بیضه انجام گرفت. اطلاعات ما نشان دهنده کاهش قابل توجه تعداد اسپرم ، تحرک و توانایی بقای اسپرم در گروه دریافت کننده سیس پلاتین است، اما تیمار با متیلن بلو باعث جبران این کاهش در گروه سیس پلاتین + متیلن بلو می شود. گروه تحت درمان با متیلن بلو نسبت به گروه سیس پلاتین از نظر بافت شناسی بهبود یافته است. علاوه بر این، سطح تستوسترون سرم خون در گروه دریافت کننده سیس پلاتین به میزان قابل توجهی کاهش می یابد و متیلن بلو با هر دو دوز زیاد و کم از این کاهش جلوگیری می کند. به علاوه بررسی مطالعات ایمنوهیستوشیمی و ارزیابی میزان پروتئین کاسپاز3 نشان داد تیمار با متیلن بلو به میزان قابل توجهی با کاهش میزان کاسپاز3 توانسته از آپوپتوز بافت بیضه جلوگیری کند. در نتیجه مطالعه ما نشان داده که متیلن بلو آسیب های هی
  11. مقایسه اثر تمرینات مقاومتی سنتی(TRT) و تمرینات مقاومتی تناوبی با شدت بالا (HIRT) بر هورمون های آنابولیک و کاتابولیک مردان فعال
    2019
    مقدمه وهدف: تمرینات مقاومتی یکی از مهم ترین عوامل آمادگی جسمانی ورزشکاران می باشد که علاوه برجنبه های ورزشی موجب بهبود کیفیت زندگی غیرورزشکاران و بازتوانی بیماران نیز می شود.ازاین رو مطالعه اثرات این نوع فعالیت از جهات گوناگون همواره مورد توجه محققین حوزه ورزش می باشد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه تأثیرات دوازده هفته تمرین مقاومتی سنتی TRT با تمرین مقاومتی تناوبی باشدت بالاHIRT بر تغییرات هورمونی، کورتیزول، تستوسترون، نسبت کورتیزول به تستوسترون، هورمون رشد، در افراد فعال می باشد. مواد و روش ها: 30 آزمودنی از بین مردان جوان فعال استان همدان بر مبنای شاخص توده بدنی (BMI) نرمال 25-5/18 کیلوگرم بر مجذور متر و یک تکرار بیشینه (1RM) انتخاب شدند و به صورت تصادفی به سه گروه TRT، HIRT و گروه کنترل تقسیم شدند. پروتکل تمرینی دو گروه TRT و HIRT به مدت 12هفته و هر هفته 5جلسه اجرا شد. مقدار وزنه برای HIRT 75 تا 90 درصد یک تکرار بیشینه (1RM) و برای TRT 50 تا 75 درصد (1RM) تنظیم شد. تمام تمرینات بدنسازی و برنامه ها به صورت جداگانه اجرا شد. سطح سرمی هورمون کورتیزول، تستوسترون و هورمون رشد به روش الایزا اندازه گیری شد. بعلاوه، متغیر های اکسیژن مصرفی میوکارد، قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه آزمودنی ها در مراحل پیش و پس آزمون سنجیده شد. برای بررسی نرمال بودن داده ها از آزمون شاپیرو ویک استفاده شد. سپس از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه (آزمون تعقیبی بونفرونی) جهت بررسی تفاوت های درون گروهی استفاده شد. سطح معناداری در تمام محاسبات (05/0>P ) در نظر گرفته شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سطح سرمی هورمون تستوسترون و کورتیزول پس از دوازده هفته در گروه های TRT و HIRTبه نسبت گروه کنترل افزایش معنی داری داشت (05/0>P )، اما در متغیر های هورمون رشد، اکسیژن مصرفی میوکارد تفاوت معنی داری در گروه-های TRT و HIRTمشاهده نشد (05/0P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گیری کرد که HIRT بتواند تغییرات مشهودی را در بحث آنتروپومتری و شاخص های تندرستی و به عنوان تسهیل دهنده رشد عضلانی به نسبت TRT اعمال کند، و از نظر زمان و هزینه نیز مقرون به صرفه تر می-با
  12. اثر 12 هفته تمرین استقامتی بر غلظت سرمی آدیپونکتین و رزیستین در دختران مبتلا به بلوغ زودرس مرکزی
    2019
    مقدمه و هدف: طبق آمارهای جهانی، بلوغ زودرس در دختران رو به افزایش است. در حال حاضر روش درمان بلوغ زودرس استفاده از داروهای آگونیست GnRH است. یکی از عوامل ایجاد کننده ی بلوغ زودرس، التهاب در CNS می باشد. از طرفی مشخص شده است ورزش هوازی باعث کاهش غلظت فاکتورهای التهابی و افزایش غلظت فاکتور های ضد التهابی در بدن می شود. بنابراین هدف از مطالعه حاضر بررسی تغییرات غلظت سرمی آدیپونکتین و رزیستین پس از 12 هفته تمرین استقامتی است. مواد و روش ها: تعداد 30 نفر دختران 7 تا 9 سال دارای بلوغ زودرس به صورت تصادفی به گروه دارو+ورزش و گروه دارو تقسیم شدند و 10 دختر 7 تا 9 سال سالم نیز به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. در ابتدای پژوهش، نمونه خونی از همه آزمودنی ها تهیه و به روش الیزا سطوح سرمی آدیپونکتین و رزیستین اندازه گیری شد. و سپس پروتکل تمرینی استقامتی در طول 12 هفته و سه جلسه در هفته به مدت 50 دقیقه با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه انجام دادند. پس از اتمام پروتکل تمرینی، مرحله دوم نمونه خونی جمع آوری گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها؛ از آزمون کلموگروف اسمیرنف برای تعیین نرمال بودن توزیع داده ها، از آزمون آماری تحلیل کواریانس تک متغیره و از آزمون T مستقل برای مقایسه تفاوت میانگین های بین گروهی، استفاده شد. یافته ها: سطح سرمی آدیپونکتین پس از انجام 12 هفته تمرین استقامتی افزایش معناداری یافت (P<0/05). سطح سرمی رزیستین پس از انجام 12 هفته تمرین استقامتی کاهش معناداری یافت (P<0/05). نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد تمرین استقامتی منظم به مدت 12 هفته منجر به افزایش آدیپونکتین و کاهش رزیستین می شود. بنابراین تغییرات ایجاد شده در سطوح این آدیپوکاین ها پس از تمرین استقامتی می تواند به عنوان اثرات مثبت در کاهش روند بلوغ و درمان آن دردختران دارای بلوغ زودرس مرکزی قلمداد شود
  13. بررسی ومقایسه نقش تمرینات مقاومتی سنتی(TRT) وتمرینات مقاومتی تناوبی با شدت بالا(HIRT) بر میزان تغییرات سطوح هورمونی گلوکاگون، انسولین، مقاومت به انسولین و گلوکز افراد فعال
    2019
    مقدمه وهدف: تمرینات مقاومتی یکی از مهم ترین عوامل آمادگی جسمانی ورزشکاران می باشد که علاوه برجنبه های ورزشی موجب بهبود کیفیت زندگی غیرورزشکاران و بازتوانی بیماران نیز می شود.ازاین رو مطالعه اثرات این نوع فعالیت از جهات گوناگون همواره مورد توجه محققین حوزه ورزش می باشد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه تأثیرات دوازده هفته تمرین مقاومتی سنتی TRT با تمرین مقاومتی تناوبی باشدت بالاHIRT بر تغییرات هورمونی، گلوکاگون، انسولین، مقاومت به انسولین، گلوکز، در افراد فعال می-باشد. مواد و روش ها: 30 آزمودنی از بین مردان جوان فعال استان همدان بر مبنای شاخص توده بدنی (BMI) نرمال 25-5/18 کیلوگرم بر مجذور متر و یک تکرار بیشینه (1RM) انتخاب شدند و به صورت تصادفی به سه گروه TRT، HIRT و گروه کنترل تقسیم شدند. پروتکل تمرینی دو گروه TRT و HIRT به مدت 12هفته و هر هفته 5جلسه اجرا شد. مقدار وزنه برای HIRT 75 تا 90 درصد یک تکرار بیشینه (1RM) و برای TRT 50 تا 75 درصد (1RM) تنظیم شد. تمام تمرینات بدنسازی و برنامه ها به صورت جداگانه اجرا شد. سطح سرمی هورمون گلوکاگون، انسولین و گلوکز به روش الایزا اندازه گیری شد. بعلاوه، متغیر های مقاومت به انسولین، اکسیژن مصرفی میوکارد، قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه آزمودنی ها در مراحل پیش و پس آزمون سنجیده شد. برای بررسی نرمال بودن داده ها از آزمون شاپیرو ویلک استفاده شد. سپس از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه (آزمون تعقیبی بونفرونی) جهت بررسی تفاوت های بین گروهی استفاده شد. سطح معناداری در تمام محاسبات (05/0>P ) در نظر گرفته شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سطح سرمی هورمون گلوکاگون پس از دوازده هفته در گروه های TRT و HIRTبه نسبت گروه کنترل افزایش معنی داری داشت (05/0>P )، اما در متغیر های انسولین، گلوکز، مقاومت به انسولین و اکسیژن مصرفی میوکارد تفاوت معنی داری در گروه های TRT و HIRTمشاهده نشد (05/0P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گیری کرد که HIRT بتواند تغییرات مشهودی را در بحث آنتروپومتری و شاخص های تندرستی و به عنوان تسهیل دهنده رشد عضلانی به نسبت TRT اعمال کند، و از نظر زمان و هزینه نیز مقرون به صرفه
  14. اثرتمربن هوازی و عصاره هیدرو اتانولی گل بابونه بر حافظه و یادگیری در موش های دیابتی نوع دو
    2019
    ثرتمربن هوازی و عصاره هیدرو اتانولی گل بابونه بر حافظه و یادگیری در موش های دیابتی نوع دو
  15. اثر 12 هفته تمربن هوازی ومقاومتی برحافظه ویادگیری در موش های صحرایی نر دیابتی
    2018
    مقدمه وهدف: دیابت شیرین یک اختلال شایع متابولیک در متابولیسم کربوهیدرات است که ورزش به عنوان یک راه حل ساده و مفید با کاهش گلوکز خون سبب کمک به درمان دیابت می شود. هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر 12 هفته تمرین هوازی ومقاومتی بر حافظه و یادگیری در موش های دیابتی بود. مواد و روش ها: به این منظور تعداد 42 سر موش نر صحرایی درمحدوده ی وزنی 25±225 گرم ،در شرایط 12ساعت روشنایی و12 ساعت تاریکی و درجه حرارت22 درجه سانتی گراد نگه داری شدند. حیوانات به شش گروه (هرگروه شامل 7 سر)تقسیم شدند:1- گروه کنترل سالم با وزن طبیعی2- گروه کنترل دیابتی شده بارژیم پرچرب و استرپتوزوتوسین 3- گروه سالم تمرین هوازی 4- گروه تمرین هوازی در موش های دیابتی شده با رژیم غذایی پرچرب و استرپتوزوتوسین 5- گروه سالم تمرین مقاومتی 6- گروه تمرین مقاومتی با رژیم غذایی پرچرب و استرپتوزوتوسین.رژیم غذایی پرچرب (58٪چربی 25٪ پروتئین و17٪ کربوهیدرات؛ به عنوان درصدی از کل انرژی به کیلوکالری ) اعمال گردید. تمرین هوازی شامل 12 هفته دویدن برروی نوار گردان جوندگان( 5 روز در هفته و هر روز 60 دقیقه) و تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان با وزنه آویزان شده به دم حیوان ( تمرین 3 روز در هفته و به مدت 12هفته ) انجام گرفت، و سپس جهت القای دیابت دوز پایینی از استرپتوزوتوسین (35 میلی گرم به ازای هرکیلوگرم وزن بدن) به روش تزریق درون صفاقی به موش ها تزریق شد. حافظه فضایی موش ها به وسیله ماز آبی موریس و حافظه احترازی غیرفعال آن ها بوسیله شاتل باکس و عملکرد شناختی به وسیله تست جعبه باز و حافظه شناختی به وسیله تست تشخیص اشیاء بررسی شد. یافته ها: در مقایسه اولین زمان ورود به محفظه ی تاریک در گروه کنترل دیابتی شده بارژیم پرچرب و استرپتوزوتوسین نسبت به گروه کنترل سالم با وزن طبیعی تفاوت معنی داری وجود داشت (p<0.05). گروه تمرین هوازی در موش های دیابتی شده با رژیم غذایی پرچرب و استرپتوزوتوسین نسبت به گروه کنترل دیابتی شده بارژیم پرچرب و استرپتوزوتوسین تفاوت معنی داری از نظر آماری دارند (p<0.05). گروه تمرین مقاومتی با رژیم غذایی پرچرب و استرپتوزوتوسین نسبت به گروه کنترل سالم با وزن طبیعی تفاوت معنی داری ندارند. مقایسه مدت زمان ماندن در محفظه ی تاریک در مرحله ی به خاطرآوری حافظه در گروه کنترل دیابتی شده بارژیم پرچرب و استرپتوزوتوسین نسبت
  16. مطالعه اثر ورزش هوازی و عصاره اتانولی گل بابونه (Maricaria chamoilla L.) بر روی سطح سرمی چربی های خون در موش های صحرایی دیابتی نوع یک
    2018
    هیپرلیپیدمی یکی ازعلائم دیابت نوع 1 است. ورزش هوازی تاثیر مثبتی در کاهش چربی خون در دیابت دارد. برخی از گیاهان دارویی قادرند کاهش چشم گیری در چربی های سرم خون ایجاد نمایند. عصاره گیاه بابونه اثر کاهش دهندگی چربی خون را نشان داده. هدف از این مطالعه بررسی همزمان استفاده از ورزش و عصاره گیاه بابونه در کاهش چربی خون در موش های صحرایی دیابتی می باشد. مواد وروش کار: در این مطالعه تجربی 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در محدوده وزنی 20±200 گرم مورد استفاده قرار گرفت. گروه:کنترل (دیابتی بدون درمان و ورزش) ، بابونه (دیابتی و درمان با عصاره هیدروالکلی بابونه) ، ورزش هوازی (دیابتی و انجام ورزش هوازی ) و بابونه و ورزشی (دیابتی بهمراه استفاده از عصاره بابونه و انجام ورزش هوازی) تقسیم شدند(هر گروه 6 سر). ورزش در حیوانات به صورت دویدن روی تردمیل به مدت 12 هفته (5 روز در هفته، هر روز به مدت 60 دقیقه و با شدت 26 متر در دقیقه) انجام شد. مصرف عصاره گل بابونه (MCE) روی سطوح سرمی پروفایل لیپید (HDL، TG، CHOL، LDL، VLDL) و شاخص های گلیسمیک در موش های صحرایی نر دیابتی نوع یک است. دیابتی شدن موش ها با استفاده از داروی استروپتوزوسین (STZ) به میزان 65 میلی گرم بازاء هر کیلو گرم وزن بدن و تزریق درون صفاقی صورت گرفت. در طی 12 هفته، گروه های دریافت کننده عصاره و همزمان عصاره و ورزش، روزانه 200میلی گرم بازاء هر کیلو گرم وزن بدن عصاره گل بابونه به همراه آب آشامیدنی دریافت کردند. پس از پایان دوره تمرینی، نمونه های خون بطور مستقیم از قلب حیوانات جمع آوری و برای سنجش سطوح سرمی پروفایل لیپیدی (HDL، TG، Chol، LDL، VLDL) به آزمایشگاه فرستاده شد. داده های حاصل از نتایج با استفاده از روش آماری ANOVA و تست تعقیبی Tukey مورد ارزیابی و معیار معنی داری با P<0. 05 مشخص گردید. نتایج: کلسترول سرم گروه کنترل افزایش معنی داری با گروه دریافت کننده عصاره بابونه و ورزش و گروه توام دریافت کننده عصاره بابونه و ورزش نشان داد. تری گلیسرید سرم گروه عصاره بابونه و ورزش و گروه توام دریافت کننده عصاره بابونه و ورزش کاهش معنی داری را نسبت به گروه کنترل نشان داد بود. همچنین مقدار LDL سرم در گروه های عصاره بابونه و ورزش و گروه توام دریافت کننده عصاره بابونه و ورزش کاهش معنی داری را نسبت به گروه کنترل نشان داد بود. علاوه بر آن
  17. تأثیر 12 هفته تمرین هوازی و عصارۀ هیدرواتانولی گل بابونه بر آستانۀ درد موش های دیابتی نوع 2
    2018
    چکیده مقدمه: نوروپاتی محیطی، یکی از عوارض شایع دیابت می باشد. بااینکه مطالعات نشان داداه اند که استرس اکسیداتیو مهمترین دلیل ایجاد نوروپاتی است، اما پاتولوژی آن شناخته نشده است. بااین حال، ورزش هوازی و عصاره ی هیدرواتانولی گل بابونه اثراتی آنتی اکسیدانی بر کاهش قند خون دارد، بنابراین این مطالعه با هدف بررسی اثرات این عوامل بر آستانه ی درد موش های صحرایی دارای دیابت نوع 2 انجام شد. روش شناسی: در این مطالعه 24 موش صحرایی نر نژاد ویستار (وزن: 20±250 گرم) توسط استرپتوزوتوسین (110 میلی گرم در کیلوگرم) در بافر سیترات (1% مولار، 5/4PH=) و نیکوتین آمید (65 میلی گرم در کیلوگرم) دیابتی شدند. سپس، موش ها بطور تصادفی در 4 گروه دریافت عصارۀ بابونه، ورزش، دریافت ورزش و عصاره، و کنترل تخصیص داده شدند. گروه های مکمل، به مدت 12 هفته، در ازای هر کیلوگرم از وزن بدنشان 200 میلی گرم در روز عصارۀ بابونه در آب آشامیدند و گروه های تمرینی، به مدت 12 هفته، 60 دقیقه در روز، 5 روز در هفته، و شدت 26 متر بر دقیقه روی تردمیل دویدند. سپس، آستانه ی درد موش ها پیش و پس از دریافت عصاره ی بابونه و تمرینات ورزشی، به سه روش (تیل فلیک، غوطه وری در آب، و صفحۀ داغ) اندازه گیری شد. تجزیه وتحلیل های آماری توسط آزمون آنوای یک سویه توسط نرم افزار SPSS (نسخه ی 19، 05/0p≤) انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که دیابت باعث کاهش آستانه ی درد موش های دیابتی نوع دو می شود. همچنین، ورزش هوازی و عصاره ی گل بابونه سبب افزایش آستانه ی درد در مقایسه با گروه کنترل دیابتی در هر سه روش (تیل فلیک، غوطه وری در آب، و صفحۀ داغ) می شود (05/0p<). دریافت همزمان تمرینات ورزشی و عصاره ی بابونه اثرات بسیار بیشتری را نسبت به دیگر گروه ها دارد. نتیجه گیری: درنتیجه، تمرینات منظم هوازی و مصرف عصاره ی هیدرواتانولی بابونه برای درمان هایپرآلژزی دیابتی مفید است، بنابراین می توان از آن برای کنترل درد استفاده نمود.
  18. تأثیر تمرین هوازی و عصاره هیدرواتانولی گل بابونه بر سطوح سرمی گلایپیکان- 4 و شاخص های گلایسمیک منتخب در موش های نر دیابتی نوع 1
    2017
    هیپرگلیسمی نشانه اصلی ابتلا به دیابت نوع 1 است. بنابراین، به نظر می رسد مدیریت هیپرگلیسمی یکی از اهداف اصلی درمان دیابت باشد. گلایپیکان-4 (GPC-4) یک هورمون متصل به غشاء و یک آدیپومیوکین جدید است که سیگنالینگ انسولین را بهبود می بخشد. پژوهش های بسیاری فعالیت آنتی هایپرگلایسمی و آنتی اکسیدانی عصارۀ بابونه و ورزش هوازی را در دیابت نوع 1 نشان داده اند. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر 14 هفته دویدن روی تردمیل و مصرف عصارۀ گل بابونه (CFE) روی سطح سرمی GPC-4 و برخی شاخص های گلیسمی منتخب در موش های صحرایی نر بالغ دیابتی نوع 1 است. بیست وچهار موش صحرایی نر نژاد ویستار دیابتی شده توسط استروپتوزوسین (STZ) به صورت تصادفی به 4 گروه: کنترل (C)، تمرین (T)، دریافت بابونه (CFE) و دریافت بابونه و تمرین (TCFE) تقسیم شدند. درطی 14 هفته، گروه های تمرینی به مدت 60 دقیقه در روز، 5 روز در هفته، با شدت 26 متر بر دقیقه روی تردمیل دویدند و گروه های مکمل، در ازای هر کیلوگرم از وزن بدنشان روزانه 200 میلی گرم عصارۀ گل بابونه در آب نوشیدند. پس از پایان دورۀ تمرینی، نمونه های خون جمع آوری و برای سنجش سطوح سرمی GPC-4 و انسولین با استفاده از روش الایزا مورد آنالیز قرار گرفتند. وزن بدن موش ها توسط ترازوی دیجیتال هَمیلتن (Hamilton) با دقت یک گرم اندازه گیری شد. مقادیر انسولین سرم در گروه های T، CFE و TCFE به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود (به ترتیب، 05/0>p، 05/0>p، 01/0>p)، درحالی که تغییرات وزن بدن و سطوح GPC-4 سرم معنی دار نبود. این مطالعه نشان می دهد که تمرینات استقامتی و CFE ممکن است منجر به سازگاری GPC-4 سرم و وزن بدن در موش های صحرایی دیابتی شده توسط STZ نگردد.
  19. تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر سطح سرمی اُمنتین-1، شاخص مقاومت انسولین و پروفایل لیپیدی در مردان سیگاری
    2017
    هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر 8 هفته برنامه تمرین ورزشی بر سطح سرمی امنتین-1 در ارتباط با شاخص مقاومت انسولین و پروفایل لیپیدی در مردان سیگاری میباشد. مواد و روشها: 19 مرد سیگاری و 15 مرد غیرسیگاری در محدوده سنی 25-35 سال، به طور تصادفی در دو گروه تجربی (n=23) و کنترل (n=11) قرار گرفتند. گروه تجربی در 8هفته برنامه تمرین هوازی شرکت کرده و انسولین و قند خون ناشتا، شاخص مقاومت انسولینی (HOMA-IR) ، پروفایل لیپیدی و غلظت سرمی omentin-1 در آنها بررسی گردید. قبل و بعد از برنامه تمرین سطوح انسولین باروش کمیلومینسانس، امنتین به روش الایزا ، پروفایل لیپیدی و گلوکز به روش پرِستیژ اندازهگیری شد. آنالیز آماری با استفاده از آزمون Tجفتی و ANOVA یکراهه انجام گرفت. یافته ها: تمرینات ورزشی بهطور معناداری انسولین و قند خون ناشتا، شاخص مقاوت انسولینی، کلسترول تام، لیپوپروتئین کمچگال (LDL) و تریگلیسیرید (TG) را کاهش داده و موجب افزایش سطح سرمی امنتین-1 و لیپوپروتئین پرچگال (HDL) در گروه تمرینی ورزش شد. مقایسه بین گروهی یک تفاوت قابل توجه در سطح امنتین-1 ، LDL، TG، کلسترول ، گلوکز و شاخص مقاومت به انسولین (P<0.05) در گروه غیرسیگاری تمرین کرده در مقایسه با گروه کنترل سیگاری نشان داد. نتیجهگیری: 8 هفته تمرین هوازی منجر به افزایش قابل توجهی در غلظت سرمی امنتین-1 در هر دو گروه تمرین شد. یافتهها نشان میدهند که تغییرات ورزش بر امنتین-1 ممکن است با تأثیر مفید ورزش، در کاهش انسولین و پروفایل لیپیدیِ سیگاریها و غیر سیگاریها مرتبط باشد.
  20. بررسی اثر 12 هفته تمرین استقامتی زیر بیشینه و بی تمرینی برسطوح سرمی هورمون هاب رشد کورتیزول و تیروئید در دختران دارای بلوغ زودرس مرکزی
    2016
    چکیده: مقدمه و هدف: طبق آمارهای جهانی، بلوغ زودرس در دختران رو به افزایش است. در حال حاضر روش درمان بلوغ زودرس استفاده از داروهای آگونیست GnRH است. یکی از عوامل ایجاد کنندهی بلوغ زودرس،. میتوان به اختلالات هورمونی اشاره کرد.(هورمون رشد،کورتیزول وتیروئید)از طرفی مشخص شده است ورزش هوازی باعث تنظیم این هورمونها دربدن میشودبنابراین از جمله هدف مطالعه حاضر بررسی تغییرات غلظت سرمی این هورمونهاپس از 12 هفته ورزش استقامتی و4هفته بی تمرینی متعاقب آن و مصرف آگونیست GnRH است. مواد و روشها: تعداد 25 نفر دختران 6 تا 8 سال دارای بلوغ زودرس به صورت تصادفی به سه گروه (دارو، ورزش، دارو و ورزش) تقسیم شدند و 10 دختر 6 تا 8 سال سالم نیز به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. در ابتدای پژوهش، نمونه خونی از همه آزمودنیها تهیه و به روش الیزا سطوح سرمی هورمون رشد،کورتیزول وتیروئیداندازهگیری شد. و سپس پروتکل تمرینی 12 هفتهای فعالیتهای هوازی فزاینده همراه با مصرف آگونیست GnRH را انجام دادند. آزمودنیها هر هفته سه جلسه و هر جلسه از 25 تا 75 دقیقه تمرین هوازی با شدت 45 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب و ماهانه یکبار مصرف آگونیست GnRH (هر چهار هفته 1 میلی لیتر) به صورت تزریق زیرجلدی به مدت 12 هفته انجام دادند. پس از اتمام پروتکل تمرینی، مرحله دوم نمونه خونی جمعآوری گردید و مرحله سوم خونگیری پس از 4 هفته بیتمرینی جمعآوری شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون شاپیروویلک برای تعیین نرمال بودن توزیع دادهها، از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازههای مکرر تک متغیره برای مقایسه تفاوت میانگینهای درون گروهی و از آزمون تحلیل واریانس برای مقایسه تفاوت بین گروهی استفاده شد. یافتهها: سطح سرمی هورمون رشد،کورتیزول وتیروئید پس از مصرف آگونیست GnRH اختلاف معناداری با سطوح اولیه پیش از آزمون نداشت (P≥0/05). پس از انجام 12 هفته تمرین هوازی سطح سرمی هورمون کورتیزول در گروه (ورزش) وگروه (دارو و ورزش) تغییرمعناداری داشت(. (P<0/05 همچنین هورمون T3درگروه سوم (دارو-ورزش)کاهش معناداری داشت،4 هفته بیتمرینی پس از آن، منجر به افزایش سطوح کورتیزول وهورمون T3شد (P<0/05). سطح هورمونهای تیروئیدی (TSH،T4)وهمچنین هورمون رشد درهر سه گروه تغییرمعناداری رانشان نداد((P≥0/05. در مقایسه بین گروهی ،درگروهها هیچ تفاوت معناداری حاصل نشد و در
  21. تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع 2
    2016
    تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح پلاسمایی فرتین و آهن موشهای دیابتی نوع
  22. اثر 12 هفته تمرین ترکیبی بر ظرفیت استرس اکسیداتیو و آنتی اکسیدان ها در فوتبالیست های سیگاری
    2016
    مقدمه و هدف: افراد سیگاری در معرض مقادیر قابل توجهی از عوامل اکسید کننده می باشند. از طرفی نشان داده شده است ورزش باعث افزایش فعالیت های آنزیم های آنتی اکسیدانی و کاهش تولید رادیکال آزاد در بدن می شود.لذا انتخاب نوع، زمان و شدت تمرین به عنوان الگوی مناسبی جهت بهبود و سطح سلامت افراد سیگاری ضروری به نظر می رسد. بر همین اساس، هدف ازمطالعۀ حاضر بررسی اثر 12 هفته تمرین ترکیبی بر ظرفیت استرس اکسیداتیو و آنتی اکسیدان ها در فوتبالیست های سیگاری می باشد. مواد و روش ها: 22 فوتبالیست سیگاری با وزن طبیعی و میانگین سنی 24 سال به عنوان شرکت کننده به صورت تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. گروه تجربی، تمرین ورزشی ترکیبی شامل فعالیت هوازی و مقاومتی را 3 جلسه در هفته به مدت 12 هفته انجام دادند. نمونه خون 48 ساعت پیش و پس پروتکل تمرینی حداقل 8 ساعت ناشتا، جهت ارزیابی شاخص های آنتی اکسیدانی شامل کاتالاز و سوپراکسید دیسموتاز و شاخص پراکسیداسیون لیپیدی شامل مالون دی آلدهید در شروع و پایان مطالعه اندازه گیری شد. آنالیز آماری با استفاده از آزمون t مستقل انجام شد. یافته ها: 12 هفته تمرین ترکیبی سبب کاهش معنی دار در میزان MDAبه عنوان شاخص استرس اکسیداتیو (05/0≥P) و افزایش معنی دار در میزان آنزیم SOD و CAT به عنوان آنتی اکسیدانت در فوتبالیست های سیگاری شد (05/0≥P). نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که تمرینات ورزشی ترکیبی احتمالا از طریق افزایش ظرفیت آنزیم های آنتی اکسیدانی و کاهش پراکسیداسیون لیپیدی سبب کاهش میزان استرس اکسیداتیو می شود.
  23. اثر 12 هفته تمرین استقامتی زیربیشینه بر غلظت سرمی TNF-α و CRP در دختران مبتلا به بلوغ زودرس مرکزی
    2016
    چکیده: مقدمه و هدف: طبق آمارهای جهانی، بلوغ زودرس در دختران رو به افزایش است. در حال حاضر روش درمان بلوغ زودرس استفاده از داروهای آگونیست GnRH است. یکی از عوامل ایجاد کننده ی بلوغ زودرس، التهاب در CNS می باشد. از طرفی مشخص شده است ورزش هوازی باعث کاهش غلظت فاکتورهای التهابی در بدن می شود بنابراین هدف از مطالعه حاضر بررسی تغییرات غلظت سرمی CRP و TNF-α پس از 12 هفته ورزش استقامتی و مصرف آگونیست GnRH است. مواد و روش-ها: تعداد 25 نفر دختران 6 تا 8 سال دارای بلوغ زودرس به صورت تصادفی به سه گروه (دارو، ورزش، دارو و ورزش) تقسیم شدند و 10 دختر 6 تا 8 سال سالم نیز به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. در ابتدای پژوهش، نمونه خونی از همه آزمودنی ها تهیه و به روش الیزا سطوح سرمی CRP و TNF-α اندازه گیری شد. و سپس پروتکل تمرینی 12 هفته ای فعالیت های هوازی فزاینده همراه با مصرف آگونیست GnRH را انجام دادند. آزمودنی ها هر هفته سه جلسه و هر جلسه از 25 تا 75 دقیقه تمرین هوازی با شدت 45 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب و ماهانه یکبار مصرف آگونیست GnRH (هر چهار هفته 1 میلی لیتر) به صورت تزریق زیرجلدی به مدت 12 هفته انجام دادند. پس از اتمام پروتکل تمرینی، مرحله دوم نمونه خونی جمع آوری گردید و مرحله سوم خونگیری پس از 4 هفته بی تمرینی جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون شاپیروویلک برای تعیین نرمال بودن توزیع داده ها، از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه های مکرر تک متغیره برای مقایسه تفاوت میانگین های درون گروهی و از آزمون تحلیل واریانس برای مقایسه تفاوت بین گروهی استفاده شد. یافته ها: سطح سرمی CRP و TNF-α پس از مصرف آگونیست GnRH اختلاف معناداری با سطوح اولیه پیش از آزمون نداشت (P≥0/05). پس از انجام 12 هفته تمرین هوازی سطح سرمی CRP و TNF-α کاهش معناداری یافت و 4 هفته بی تمرینی پس از آن، منجر به افزایش سطوح CRP و TNF-α شد (P<0/05). یافته ها کاهش سطوح CRP و TNF-α را پس از انجام تمرینات هوازی و مصرف توام آگونیست GnRH نشان داد (P<0/05). همچنین پس از 4 هفته بی تمرینی افزایشی در سطوح CRP و TNF-α مشاهده شد (P<0/05). در مقایسه بین گروهی، بین گروه دارو و گروه ورزش در میزان غلظت سرمی اختلاف معناداری مشاهده شد (P<0/05). اما بین سایر گروه ها هیچ تفاوت معناداری حاصل نشد و در میزان غلظت سرمی
  24. اثر 12 هفته تمرین استقامتی برغلظت لپتین و گرلین پلاسمایی در دختران دارای بلوغ زود رس
    2016
    چکیده: مقدمه و هدف: سن بلوغ زودرس در دختران، طبق آمارهای جهانی، رو به کاهش است. از جمله عوامل موثر بر آغاز و تسریع فرایند بلوغ جدایی از عوامل ژنتیکی و بیماری می توان به کم تحرکی، زندگی غیر فعال، اضافه وزن، چاقی اشاره کرد. در این میان فاکتورهای دیگری به صورت مستقیم یا غیر مستقیم می توانند بر فرایند بلوغ تأثیر گذار باشند. از جمله این عوامل می توان هورمون لپتین مترشحه از بافت چربی و گرلین مترشحه از معده را نام برد. آگونیست GNRH و ورزش می توانند به عنوان دو فاکتور مؤثر بر درمان بلوغ زودرس کودکان مورد استفاده قرار گیرند. بنابراین هدف از مطالعه حاضر بررسی غلظت هورمون های لپتین،گرلین و شاخص توده بدنی در دختران دارای بلوغ زودرس در نتیجه 12 هفته تمرین استقامتی و مصرف آگونیست GNRH می باشد. مواد و روش ها: تعداد 29 نفر دختران 6 تا 8 سال دارای بلوغ زودرس به چهار گروه (ورزش، ورزش و دارو، دارو و کنترل) تقسیم شده و پروتکل تمرینی 12 هفته ایی فعالیت های استقامتی فزاینده که شامل حرکات ریتمیک، تمرینات ایروبیک و بازی وسطی بود همراه با مصرف آگونیست GNRH را انجام دادند. قبل و بعد از شروع پروتکل تمرینیBMI، لپتین و گرلین آزمودنی ها اندازه گیری شد. آزمودنی ها هر هفته سه جلسه و هر جلسه از 25 تا 75 دقیقه تمرین استقامتی با شدت 45 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب و ماهانه یکبار مصرف آگونیست GNRH (هر چهار هفته 1 میلی لیتر) به صورت تزریق زیرجلدی به مدت 12 هفته انجام دادند. برای تجزیه و تحلیل آماری از واریانس یک طرفه و برای نرمال سازی داده ها از آزمون شاپیرو-ویلک استفاده شد. نتایج: یافته های تحقیق حاکی از کاهش غلظت لپتین و BMI در نتیجه تمرین استقامتی، افزایش غلظت گرلین در نتیجه مصرف آگونیست GNRH و 12 هفته تمرین ورزشی استقامتی فزاینده، افزایش BMI درنتیجه مصرف آگونیست و عدم تغییر لپتین در نتیجه مصرف آگونیست بود (05/0>P). نتیجه گیری: 12 هفته تمرین استقامتی فزاینده و مصرف آگونیست GNRH باعث کاهش غلظت لپتین و BMI اما باعث افزایش غلظت سرمی گرلین در دختران بلوغ زودرس میشود.
  25. بررسی تاثیر 8 هفته برنامه ورزش آبی بر سطح کورتیزول، ضربان قلب استراحتی و استقامت قلبی تنفسی کودکان 5 تا 10 سال مبتلا به اوتیسم شهر همدان
    2016
    مقدمه و هدف : اوتیسم نوعی اختلال نورولوژیکی پیشرفته با علت ناشناخته است که به صورت اختلال در تعاملات اجتماعی، ارتباطات کلامی و غیر کلامی و رفتارها و علایق کلیشه ای مشخص می شود. مطالعات نشان دادند که ورزش های آبی اثرات مفیدی بر روی این بیماران دارد و سبب کاهش اضطراب و افزایش عملکرد قلبی ریوی این افراد می شود. بنابراین هدف از این مطالعه بررسی اثر ورزش آبی بر سطح کورتیزول و ضربان قلب استراحتی و استقامت قلبی تنفسی کودکان مبتلا به اوتیسم می باشد. مواد و روش ها : در این تحقیق تعداد 11 کودک 5 تا 10 سال مبتلا به اوتیسم ( 8 کودک با عملکرد پایین و 3 کودک با عملکرد بالا ) فعال در مرکز ذهن زیبای همدان حضور داشتند. متغیر های این تحقیق به صورت پیش آزمون و پس آزمون در غالب آزمایش کورتیزول ادراری، انجام تست شاتل ران 20 متر جهت سنجش VO2max آزمودنی ها و اندازه گیری ضربان قلب به وسیله دستگاه فشار سنج مچی در قبل و بعد از8 هفتهبرنامه ورزش آبی سنجیده شدند. نتایج : در این تحقیق نتایج آماری نشان دادند که سطح کورتیزول ادراری پس از 8 هفته ورزش درآب به طور معنی داری کاهش یافت (P =0/05 ) اما کاهش ضربا ن قلب استراحتی و افزایش VO2max از لحظ آماری معنادار نبود. نتیجه گیری : 8 هفته برنامه ورزش درآب سبب پایین آمدن سطح کورتیزول ادراری و ضربان قلب استراحتی کودکان اوتیسمی می شود که می توان نتیجه گرفت باعث کاهش سطح استرس آنها شده تا بتوانند در مواقع ضروری پاسخ مناسب به محرک ها دهند و این برنامه شاید بتواند بر سطح استقامت قلبی تنفسی این کودکان تاثیر گذارده و موجب ارتقا سلامت آن ها شود. بحث : با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق می توان بیان کرد که ورزش های آبی قابل استفاده و مفید برای کودکان مبتلا به اوتیسم با عملکردهای پایین و بالا است.
  26. بررسی اثر 8 هفته برنامه ی ورزش در آب روی تصویر مغزی،آمادگی جسمانی و حرکات کلیشه ای کودکان دبستانی مبتلا به اوتیسم شهر همدان
    2016
    مقدمه و هدف: اوتیسم یک اختلال رشدی عصبی چندگانه است که ارگان ها و سیستم های مختلفی را درگیر می نماید و در سه سال اول زندگی بروز می کند . علائم اصلی آن شامل مشکل در ارتباطات و روابط اجتماعی ، رفتارهای تکراری و استروتایپ است . شیوع آن 1 در 68 کودک و در مردان 4 -5 برابر زنان است . در معاینات آناتومیکال مغزی ، امواج مغزی غیر طبیعی (خصوصا کاهش موج آلفا) مشاهده شده است و در سیستم حرکتی نیز دارای اختلال هستند . این اختلالات به همراه علائم اصلی مبتلایان را بیشتر مستعد خانه نشینی کرده و در نتیجه احتمال ابتلا به بیماری های قلبی عروقی ، دیابت ، افسردگی و...افزایش می یابد . در این مطالعه سعی شده با استفاده از یک برنامه ی ورزش در آب راهی برای کاهش مشکلات کودکان مبتلا بیان شود . متد: در این مطالعه 11 کودک مبتلا به ASD بین سنین 5-12 سال (میانگین5/9سال) شرکت کردند که تحت 8 هفته برنامه ی ورزش در آب قرار گرفتند . قبل و بعد از برنامه ورزش در آب ، نوارمغزی (قدرت و کوهرنس((ارتباطات درون مغزی)) موج آلفای مغزی ) ، آمادگی جسمانی( برحسب آزمون یوروفیت ) و رفتارهای کلیشه ای (برحسب آزمون گارزII) سنجیده شده و سپس آنالیز آماری صورت گرفته است . نتایج : در این مطالعه قدرت مطلق موج آلفای مغزی و نیز کوهرنس آن در نواحی فرونتال و اکسی پاتال سنجیده شد که افزایش در قدرت موج آلفای مغزی از لحاظ آماری معنادار بود(05/0 >P ) و علی رغم افزایش کوهرنس این موج ، از نظر آماری معنادار نبود (05/0 < p ) اما سطح آمادگی جسمانی بهبود چشمگیر در فاکتورهای (قدرت واستقامت عضلانی ، انعطاف ،تعادل و هماهنگی) داشت (05/0> P) و نیز در حرکات کلیشه ای کاهش چشمگیر رویت شد (05/0> P ) و می توان نتیجه گرفت که 8 هفته ورزش در آب باعث بهبود سطح آمادگی جسمانی و حرکات کلیشه ای و قدرت موج آلفای مغزی می شود . بحث : در این مطالعه احتمالا بدلیل کمی تعداد نمونه ها افزایش کوهرنس موج آلفای مغزی پس از یک دوره ورزش در آب از لحاظ آماری قابل قبول نبود و نیازمند تحقیقات بیشتر است اما احتمالا می توان بیان کرد که با استفاده از ورزش در آب می توان باعث افزایش قدرت موج آلفای مغزی شد و در نتیجه توجه و آگاهی مبتلایان به اوتیسم را افزایش داد و از شدت علائم رفتاری و حرکات کلیشه ای آ ن ها کاست و نیز سطح آمادگی جسمانی آن ها را افزایش داد در نتیجه سطح سلامت آن ها
  27. اثر هشت هفته تمرین تداومی و تناوبی همراه با مصرف مکمل سولفات روی بر آستانه درد موش های معتاد در سندروم ترک
    2015
    شبه افیون هایی از قبیل مرفین به طور گسترده برای درمان درد حاد و مزمن مورد استفاده قرار می گیرند. مرفین از مشتقات تریاک بوده و می تواند به رسپتورهای اپیوئیدی متصل شده و باعث کاهش تحریک پذیری نورون های مسیر عصبی درد شوند، بنابراین در تعدیل درد نقش دارند. در این مطالعه به بررسی تاثیر تمرینات هوازی (تناوبی و تداومی) و مکمل سولفات روی بر کاهش درد موش های وابسته به مرفین در سندروم ترک می پردازیم. موش های نر نژاد ویستار در محدوده وزنی 20± 250 گرم و تعداد 42 سر که توسط سولفات مرفین g.lit 4/0 به مدت 21 روز معتاد شدند. سپس حیوانات هر گروه، پنج روز در هفته تمرینات تناوبی و تداومی را با دویدن بر روی تردمیل انجام دادند. در این مدت مکمل سولفات روی به میزان (cc 50/ mg 9) به صورت خوراکی در آب آشامیدنی استفاده می شد. در پایان 21 روز فرایند اعتیاد و همچنین در پایان پروتکل های تمرینی، از حیوانات جهت سنجش تاثیر تمرین و سولفات روی بر کاهش درد در آزمون های اندازه گیری تحمل درد شامل تیل-فلیک، ایمرژن، فرمالین و ریسینگ استفاده شد. مشاهدات نشان دادند که تمرینات تداومی و تناوبی و مکمل سولفات روی سبب کاهش معنی داری در پاسخ درد موش های معتاد در سندروم ترک می شوند (05/0 > p). ضمن اینکه اثرات توأم تمرینات تناوبی و مکمل سولفات روی بر آستانه درد نسبت به تمرین تداومی و مکمل سولفات روی بیشتر می باشند. در آزمون ایمرژن (01/0 >p)، در آزمون فرمالین مزمن (00/0 >p)، در آزمون ریسینگ (01/0 >p) اما در آزمون تیل-فلیک و فرمالین حاد 05/0

  28. اثر تعامل شنای استقامتی و وامانده ساز همراه با مکمل ویتامین C بر شاخص های استرس اکسیداتیو رت های نر ویستار
    2015
    مقدمه و هدف : مطالعات نشان دادند که فعالیت های ورزشی، اثر متفاوتی در تولید رادیکال های آزاد و آسیب های ناشی از استرس اکسیداتیو به جا می گذار د. همچنین اکثر پژوهش ها، کاهش استرس اکسیداتیو و صدمات ناشی از آن را در پی استفاده از مکمل های ویتامینی آنتی اکسیدانی گزارش کرده اند. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تعامل دو شیوۀ تمرینی شنای استقامت و مکمل ویتامین ث (VC) بر شاخص های استرس اکسیداتیو (اسید اوریک، کاتالاز و مالون دی آلدهید) در رت های نر ویستار می باشد. مواد و روش ها: تعداد 36 سر رت نر نژاد ویستار در محدودۀ 250 تا 300 گرم بطور تصادفی به شش گروه شش تایی: 1_ گروه استقامتی. 2_ گروه استقامتی + VC، 3_ گروه وامانده ساز، 4_ گروه وامانده ساز + VC، 5_گروه کنترل و 6- گروه کنترل+ VC، تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت ده هفته ، 5 روز در هفته و هر جلسه یک ساعت شنا کردند. گروه وامانده ساز، بطور فزاینده در هر هفته 30 دقیقه بیشتر شنا کردند تا اینکه شش هفتۀ پایانی را سه ساعت در هر جلسه شنا کردند. مکمل ویتامین C ( mg/kg 100 )، یک هفته پیش از شروع پروتکل تمرینی آغاز و تا پایان هفتۀ دهم ادامه داشت. یک روز پس از اتمام پروتکل تمرینی ،جهت برآورد شاخص ها (اسیداوریک، کاتالاز و MDA)، از سیاهرگ زیرین رت ها نمونه گیری خونی انجام شد. جهت آنالیز داده ها از نرم افزار SPSS و آزمون ANOVA یک طرفه و پس از آن تست تعقیبی توکی با سطح معناداری 05/0 >P استفاده شد. نتایج :کاهش معناداری در میزان MDA سرمی گروه استقامتی + VC در مقایسه با گروه وامانده ساز (P=0.011 )، در مقایسه با گروه وامانده ساز + VC (P=0.000) و در مقایسه با گروه کنترل (P=0.008) وجود داشت و نیز کاهش معناداری در میزان MDA گروه استقامتی نسبت به گروه وامانده ساز + VC (P=0.002)مشاهده شد. افزایش معناداری در سطح کاتالاز سرمی گروه وامانده ساز در مقایسه با دیگر گروه ها وجود داشت (P=0.001)، اما تفاوت معناداری در محتوای سرمی اسید اوریک گروه ها مشاهده نشد. نتیجه گیری : در مجموع نتایج حاکی از آن است که تمرینات استقامتی همراه مصرف ویتامین C می تواند منجر به کاهش پراکسیداسیون لیپید در آزمودنی ها شود، و سطح کاتالاز را نیز افزایش دهد، در حالی که برغلظت سرمی آنتی اکسیدان غیر آنزیمی اسید اوریک بی تاثیر است.
  29. بررسی اثر شش هفته تمرین همزمان استقامتی - تداومی و استقامتی - تناوبی بر سطوح پلاسمایی کورتیزول و سطح اضطراب در دانش آموزان پسر 19-16 سال دارای اضافه وزن
    2015
    افزایش سطح کورتیزول به دنبال استرس، در پرخوری استرسی و نهایتا چاقی نقش دارد. چاقی با اختلال در عملکرد محور هیپوتالاموس- هیپوفیز-آدرنال (HPA)مرتبط است که به سطوح پلاسمایی پایین تر کورتیزول و نهایتا اختلال در تغییرات ریتم شبانه روزی منجر می شود. هدف از این مطالعه، بررسی اثر شش هفته تمرین همزمان استقامتی - تداومی و استقامتی - تناوبی بر سطوح پلاسمایی کورتیزول و سطح اضطراب در دانش آموزان پسر 19-16 سال دارای اضافه وزن بود. مواد و روش ها: در این تحقیق نیمه تجربی از بین دانش آموزان دارای اضافه وزن (سن 19-16سال)، انتخاب شدند و به صورت تصادفی به 3 گروه 9 نفری، تمرین همزمان استقامتی- تداومی و استقامتی- تناوبی ، تمرین استقامتی- تناوبی و کنترل تقسیم شدند. تمرین استقامتی- تداومی شامل(مدت: 15 دقیقه که هر دو هفته پنج دقیقه به زمان آن اضافه شد، شدت:65—60 درصد ضربان قلب بیشینه ) تمرین استقامتی- تناوبی شامل(3 دقیقه دویدن با شدت 75-70 درصد ضربان قلب بیشینه، 3 دقیقه استراحت فعال با شدت 50 درصد ضربان قلب بیشینه ،3 تکرار در دو هفته اول، 4 تکرار در دو هفته دوم و 5 تکرار در دو هفته آخر) بود. تجزیه و تحلیل داده ها، با استفاده از نرم افزارآماریspss16 ، در سطح معنی داری p<0/05 انجام شد. یافته ها: سطح پلاسمایی کورتیزول و سطح اضطراب بین گروه های سه گانه تغییر معنی داری نداشت(p>0/05). تمرین استقامتی- تناوبی باعث تغییر معنی دار درون گروهی سطح پلاسمایی کورتیزول(پیش آزمون-پس آزمون) شد(p=0/008). شش هفته تمرین همزمان استقامتی- تداومی و استقامتی- تناوبی بر سطوح پلاسمایی کورتیزول و سطح اضطراب در دانش آموزان پسر 19-16 سال دارای اضافه وزن تاثیر معنی داری ندارد. نتیجه گیری: تمرین استقامتی- تناوبی نسبت به تمرین همزمان استقامتی- تداومی و استقامتی- تناوبی تاثیر معنی داری بر سطح پلاسمایی کورتیزول دارد، احتمالاً، تداوم این تمرین در درازمدت می تواند موجب کاهش سطح پلاسمایی کورتیزول و سطح اضطراب گردد.
  30. بررسی اثر شش هفته تمرین همزمان استقامتی-تداومی و استقامتی-تناوبی بر سطح نشانگر های التهابی در دانش آموزان پسر دارای اضافه وزن
    2015
    سابقه و هدف:بیماریهای قلبی عروقی به عنوان یکی ازاصلی ترین علتهای مرگ و میردر دنیا شناخته شده اند. چاقی به عنوان یکی از عوامل خطرساز در بروزآترواسکلروز می باشد که با التهاب مرتبط است. وجود التهاب مزمن درجه پایین در کودکان و نوجوانان چاق ریسک بیماریهای قلبی عروقی و متابولیک را در ادامه زندگی بالا خواهد برد.CRPوTNFαازحساس ترین شاخص های التهابی می باشند که نقش مهمی در بیماریهای قلبی عروقی ایفا می کنند.مطالعات متعددی اثر ضد التهابی فعالیت جسمانی را تایید کرده اند.هدف از این مطالعه بررسی اثر شش هفته تمرین همزمان استقامتی-تداومی و استقامتی-تناوبی بر سطح نشانگرهای التهابی در دانش آموزان پسر دارای اضافه وزن می باشد.موادوروش ها:تعداد 27دانش آموز پسر دارای اضافه وزن(19-16سال)به طور تصادفی به سه گروه(هر گروه 9 نفر)؛تمرین تناوبی(70-75% MHR)،تداومی(60-65% MHR)-تناوبی و کنترل تقسیم شدند.آزمودنی ها برنامه تمرین را هرجلسه 30-15 دقیقه، سه بار در هفته و به مدت شش هفته انجام دادند.قبل و بعد از برنامه تمرین سطوح CRP باروش کمی لومینسانس و TNFα به روش الایزا اندازه گیری شد.نتایج:سطح CRP در گروه های تمرینی کاهش معناداری نشان داد ولی سطوح TNFα تغییر معناداری پیدا نکرد(P<0.05).نتیجه گیری:به نظر می رسد تمرین چه به صورت تناوبی و چه به صورت تداومی-تناوبی می تواند باعث کاهش CRP و متعاقب آن کاهش بیماریهای قلبی عروقی شود.
  31. تاثیر مصرف ال-کارنیتین و 10 هفته تمرین هوازی منخب روی سطوح سرمی CRP در موشهای دیابتی نوع 1
    2014
  32. تآثیر مصرف ال- کارنیتین و 10 هفته تمرین هوازی منتخب روی سطوح سرمی CRP در موشهای دیابتی نوع 1
    2014
  33. تاثیر سه شیوه تمرینی منتخب به مدت 8 هفته بر فاکتورهای خونی بیماران دیابتی نوع دو
    2014
  34. اثر سه شیوه تمرینی بر غلظت CRP پلاسما در بیماران دیابتی نوع دو
    2013
  35. تاثیر سه ماه برنامه تمرینی منتخب روی برخی فاکتورهای بیوشیمیایی در بیماران دیابتی نوع دو
    2013
  36. تأثیر هشت هفته ورزش هوازی بر پارامترهای هماتولوژیک افراد وابسته به مورفین در سندرم ترک
    2013
  37. بررسی اثرات تمرینات ورزشی متوسط هوازی بر روی اختلالات چرخه قاعدگی و سطوح هورمون های استروژن، پروژسترون، FSH و LH
    2013
  38. رابطه بین بیوریتم با عملکرد ورزشی ورزشکاران رشته های انفرادی استان همدان
    2012
  39. بررسی تاثیر مصرف سولفات منیزیم خوراکی و فعالیت ورزشی مقاومتی بر استانه درد موش های معتاد در سندرم ترک
    2012
  40. تاثیر ورزش و ویتامین D3 بر استانه درد موش های دیابتی
    2012
  41. تاثیر ورزش و ویتامین E بر استانه درد موش های دیابتی
    2012
  42. تاثیر فعالیت منظم ورزشی و منیزیم بر روی آستانه درد موشهای دیابتی
    2011