علیرضا نوریان

دانشیار

تاریخ به‌روزرسانی: 1403/10/01

علیرضا نوریان

دامپزشکی / پاتوبیولوژی

رساله های دکتری

  1. مقایسه اثر افزودن نانوذرات تیتانیا و زیرکونیا بر رفتار الکتروشیمیایی، تریبولوژیکی و بیولوژیکی پوشش‏های اکسیداسیون الکترولیتی پلاسمایی روی تیتانیم خالص
    مریم مولایی 1401
  2. شناسایی ویروس های بیماری زای مرتبط با کنۀ واروآ (Anderson and Trueman) Varroa destructor در کلنی های زنبورعسل همدان
    امین شجاعی برجویی 1400
    زنبورعسل، یکی از مهم ترین حشرات گرده افشان در سراسر دنیاست. عوامل بیماری زای متعدد از قبیل انگل های تک یاخته، بندپایان، قارچ ها، باکتری ها و ویروس ها، خسارت های زیادی را به صنعت زنبورداری تحمیل می کنند. یکی از مهم ترین انگل های خارجی زنبورعسل، کنۀ واروآ (Varroa destructor) است که به واسطه ی تغذیه از همولنف مراحل مختلف زندگی زنبورعسل، سبب تضعیف این حشره و کلنی شده و همچنین می تواند عوامل ویروسی متعددی را به میزبان خود انتقال دهد. در سال های اخیر، میزان آلودگی کلنی های زنبورعسل به ویروس های بیماری زا در سراسر جهان رشد چشمگیری داشته است به گونه ای که این عوامل بیماری زا، از دلایل مهم کاهش جمعیت زنبورعسل محسوب می گردند. در این مطالعه، آلودگی به کنه واروآ و ویروس های رایج بیماری زا در کلنی های زنبور همدان، بررسی شد. در ادامه، تبارشناسی ویروس هایی که بیشترین شیوع را داشتند انجام شد و با دیگر ویروس های گزارش شده از سراسر جهان مقایسه شدند. علاوه بر ویروس، ویژگی های جمعیتی کنه واروآ در سطح مرفولوژی و مولکولی نیز مورد بررسی قرار گرفته و هاپلوتیپ آن تعیین شد. نتایج نشان داد که 80 درصد کلنی های بررسی شده، به کنه واروآ آلوده بودند. بیشترین آلودگی به ویروس LSV با 83٫3 درصد مربوط به زنبورهای بالغ بود. همچنین کنه های واروآ 43٫3 درصد آلودگی به این ویروس را نشان دادند. کمترین آلودگی مربوط به لارو زنبور بود که 10 درصد آن ها به ویروس LSV آلوده بودند. همچنین بیشترین آلودگی به ویروس تغییر شکل بال در زنبورهای بالغ به میزان 26٫6 درصد بود و آلودگی کنه ها به این ویروس 10 درصد برآورد شد. برخلاف زنبورهای بالغ و کنه ها، این ویروس در هیچ یک از لاروهای موردبررسی مشاهده نگردید. نتایج بررسی آلودگی به ویروس فلجی حاد نشان داد که، زنبورهای بالغ 13٫3 درصد آلودگی به این ویروس داشته اند. همچنین فقط در لاروهای یک زنبورداری (3٫3 درصد) آلودگی مشاهده شد. آلودگی به ویروس فلجی حاد، نسبت به دو ویروس دیگر به میزان کمتری بود. برخلاف ویروس تغییر شکل بال و ویروس LSV آلودگی به این ویروس در کنه ها مشاهده نگردید. مطالعات تبارشناسی برای دو ویروس تغییر شکل بال و ویروس LSV انجام شد. همچنین تبارشناسی کنه واروآ نشان داد که هاپلوتیپ جمعیت کنه مورد مظالعه، از نوع K می باشد.
    خلاصه پایان نامه

  3. شناسایی ویروس های بیماری زای مرتبط با کنه واروآ Varroa destructor ( Anderson and Trueman ) در کلنی های زنبور عسل همدان
    امین شجاعی برجویی 1400
    زنبورعسل، یکی از مهم ترین حشرات گرده افشان در سراسر دنیاست. عوامل بیماری زای متعدد از قبیل انگل های تک یاخته، بندپایان، قارچ ها، باکتری ها و ویروس ها، خسارت های زیادی را به صنعت زنبورداری تحمیل کرده است. یکی از مهم ترین انگل های خارجی زنبورعسل، کنۀ واروآ (Varroa destructor) است که به واسطه ی تغذیه از همولنف مراحل مختلف زندگی زنبورعسل، سبب تضعیف این حشره و کلنی شده و همچنین می تواند عوامل ویروسی متعددی را به میزبان خود انتقال دهد. در سال های اخیر، میزان آلودگی کلنی های زنبورعسل به ویروس های بیماری زا رشد چشمگیری داشته است به گونه ای که این عوامل بیماری زا، از دلایل مهم کاهش جمعیت زنبورعسل محسوب می گردند. در این مطالعه، آلودگی به کنه واروآ و ویروس های رایج بیماری زا در کلنی های زنبور همدان، بررسی شد. در ادامه، تبارشناسی ویروس هایی که بیشترین شیوع را داشتند انجام شد و با دیگر ویروس های گزارش شده از سراسر جهان مقایسه شدند. علاوه بر ویروس، ویژگی های جمعیتی کنه واروآ در سطح مرفولوژی و مولکولی نیز مورد بررسی قرار گرفته و هاپلوتیپ آن تعیین شد. نتایج نشان داد که 80 درصد کلنی های بررسی شده، به کنه واروآ آلوده بودند. بیشترین آلودگی به ویروس LSV با 83٫3 درصد مربوط به زنبورهای بالغ بود. همچنین کنه های واروآ 43٫3 درصد آلودگی به این ویروس نشان دادند. کمترین آلودگی مربوط به لارو زنبور بود که 10 درصد آن ها به ویروس LSV آلوده بودند. همچنین بیشترین آلودگی به ویروس تغییر شکل بال در زنبورهای بالغ به میزان 26٫6 درصد بوده است و آلودگی کنه ها به این ویروس 10 درصد برآورد شد. برخلاف زنبورهای بالغ و کنه ها، این ویروس در هیچ یک از لاروهای موردبررسی مشاهده نگردید. نتایج بررسی آلودگی به ویروس فلجی حاد نشان داد که، زنبورهای بالغ 13٫3 درصد آلودگی به این ویروس داشته اند. همچنین فقط در لاروهای یک زنبورداری (3٫3 درصد) آلودگی مشاهده شد. آلودگی به ویروس فلجی حاد، نسبت به دو ویروس دیگر به میزان کمتری بوده است. برخلاف ویروس تغییر شکل بال و ویروس LSV آلودگی به این ویروس در کنه ها مشاهده نگردید. مطالعات تبارشناسی برای دو ویروس تغییر شکل بال و ویروس LSV انجام شد. همچنین تبارشناسی کنه واروآ نشان داد که هاپلوتیپ جمعیت کنه، از نوع K بوده است.
    خلاصه پایان نامه

  4. ارزیابی بیان ژن های پیش التهابی و آسیب های بافتی درزخم، طحال، کبد، غددلنفاوی موش BALB/c آلوده به لیشمانیا ماژور
    حبیب حبیب پور 1399
  5. :بررسی امکان استفاده از سلول های بنیادی مزانشیمی و سوپ کشت سلول های سرطانی در درمان زخم های ناشی از لیشمانیوز جلدی
    سحر هامون نورد 1399
    چکیده لیشمانیا ماژور عامل بیماری لیشمانیوز جلدی بوده که منجر به بروز ضایعات پوستی در فرد بیمار می شود. در حال حاضر خط اول درمان، استفاده از داروهای شیمیایی است که علاوه بر دردناک بودن، دارای عوارض متعددی می ‏باشد. از طرفی وجود اسکار ناشی از زخم جلدی و طولانی بودن دوره درمانی، مطالعات اخیر در این زمینه را متمرکز بر درمان های جایگزین و با عوارض کمتر نموده است. اخیراًً استفاده از سلول های بنیادی مزانشیمی (MSCs) بدلیل دارا بودن ظرفیت چندگانه تمایزی، تولید فاکتورهای فعال بیولوژیکی و مهاجرت به موضع آسیب با اهداف متفاوت درمانی از جمله ترمیم زخم و با مکانیسم تنظیمی پاسخ ایمنی مورد توجه قرار گرفته است. در مطالعه حاضر از مایع رویی کشت سلول های CT26 نیز به منظور بررسی اثرات عوامل مترشحه سلولی و موثر بر روند ترمیم زخم استفاده شد. موش های BALB/c با سویه استاندارد لیشمانیا ماژور آلوده و پس از بروز زخم با سلول های بنیادی مزانشیمی بصورت داخل زخمی تیمار شده و پس از گذشت 30 روز از تیمار، نمونه خون و بافتهای زخم،کبد و طحال جهت بررسی های ملکولی، پاتولوژی، فاگوسیتوز و تکثیر سلولی اخذ شد. در تیمار دیگر از مایع رویی سلول های CT26 به موش های دارای زخم لیشمانیا به دو فرم وریدی و داخل زخمی تزریق شده و پس از گذشت30 روز از تیمار، نمونه بافتی طحال و سلولی ماکروفاژ جهت بررسی تکثیر سلولی و فاگوسیتوز برداشته شد. در طول مدت تیمار اندازه زخم نیز ارزیابی گردید. نتایج نشان داد که استفاده از MSCs توانایی فاگوسیتوز و تکثیر لنفوسیتی را در موش های دریافت کننده سلول مزانشیم افزایش داده است و از طرفی اندازه زخم در پایان دوره درمانی کاهش یافته است. نتایج ملکولی نیز نشان داد که بیان سایتوکاین های IFN-γ,TNF- و IL-10 در کبد و طحال گروه های درمانی با MSCs افزایش یافته و بیان ژن IL-4 در کبد و طحال منفی بود. در گروه های درمانی با مایع کشت سلول های CT26 بصورت وریدی و داخل زخم تفاوت معناداری با گروه کنترل مشاهده نشد ولی میزان تکثیر لنفوسیتی، فاگوسیتوز و متعاقباً التهاب ناحیه زخم بیشتر بود. بطور کلی استفاده از سلول های بنیادی مزانشیمی می تواند در روند ترمیم زخم لیشمانیا موثر باشد و از سلول های CT26 می توان در جهت بررسی روند اثر گذاری عوامل مترشحه و سلولی به منظور تعیین مکانیسم پاسخ ایمنی و به عنوان یک وکتور استفاده
    خلاصه پایان نامه

  6. مطالعه ی امکان ردیابی و ایمونوتراپی میکرومتاستاز های حاصل از سرطان روده ی بزرگ با استفاده از سلول های بنیادی مزانشیمی
    رویا عابدی زاده 1399
    چکیده: سرطان کولون و رکتوم سومین سرطان شایع و چهارمین عامل مرگ و میر در جهان است. سرنوشت بیماران مبتلا به این سرطان به گسترش متاستازی سلول های سرطانی بستگی دارد. میکرومتاستاز ها معمولا منجر به عود سرطان ها شده و توسط روش های معمول تشخیصی قابل شناسایی نیستند. در این پروژه یک مدل موش BALB/c برای ارزیابی ظرفیت لانه گزینی سلول های بنیادی مزانشیمی در میکرومتاستاز های ناشی از سرطان کولون طراحی شد. در این پایان نامه، سلول های ترنسفکت شده ی پایدار CT26 که ژن L.major GP63 را بیان می کنند، برای القاء میکرومتاستاز به صورت داخل وریدی به موش ها تزریق شدند. در مرحله ی میکرومتاستازی و قبل از تثبیت تومور، سلول های بنیادی مزانشیمی با ژن GFP نشاندار شده و به ورید دمی موش ها تزریق شدند. موش ها به سه گروه تقسیم شده و هر گروه در روز های 3، 7 و 14 پس از تزریق سلول های بنیادی مزانشیمی آسان کشی شدند. برای یافتن ژن های GP63 و GFP بررسی توسط RT-PCR بر روی نمونه های بافتی انجام شد. نتایج نشان داد که مهاجرت سلول های بنیادی مزانشیمی در روز 3 معنا دار نبود. مقایسه ی موش های سالم و میکرومتاستازی در روز 7 تفاوت اندکی در لانه گزینی سلول های بنیادی نشان داد. لانه گزینی در روز 14 تفاوت معناداری در مهاجرت سلول های بنیادی نشان داد. یافته های ما به خوبی مهاجرت و لانه گزینی هدفمند سلول های بنیادی مزانشیمی را به سمت میکرومتاستاز ها نشان داد. نتایج حاصل از این پایان نامه نشان می دهد که پراکندگی سلول های بنیادی مزانشیمی در بدن موش تصادفی نبوده بلکه متمایل به سمت میکرومتاستاز هاست. درمان هدفمند با استفاده از ظرفیت لانه گزینی سلول های بنیادی مزانشیمی یک رهیافت درمانی جدید بر اساس ژن تراپی توسط سلول های بنیادی مزانشیمی علیه میکرومتاستاز ها ارائه می دهد.
    خلاصه پایان نامه

پایان‌نامه‌های کارشناسی‌ارشد

  1. شناسایی کنههای ناقل سرکوپیتی فیلاریا و هپاتوزوئون در شهرستانهای همدان و کرمانشاه در سال 1399
    زهرا بحیرایی 1401
    جمعیت سگهای بدون صاحب در کشور طی چند سال اخیر افزایش چشمگیری داشته است. همانطور که در مطالعات قبلی نشان داده شده است دو انگل هپاتوزوئون و سرکوپیتیفیلاریا در جمعیت سگهای کشور حضور دارند اما پیش از مطالعه حاضر، اطلاعاتی درمورد کنه های ناقل آنها در ایران وجود نداشت. از این رو این مطالعه جهت تشخیص کنه های ناقل این دو انگل در دو شهر همدان و کرمانشاه در ایران با استفاده از روشهای مولکولی، کالبد گشایی و تهیه مقاطع بافتی طراحی گردید. در بازه ی زمانی مهر 1397 تا خرداد 1401 تعداد 532 سگ از شهرهای همدان (305 قلاده) و کرمانشاه (227 قلاده) جهت آلودگی به کنه های سخت مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه های جمع آوری شده از نظر مورفولوژیکی شناسایی شدند و DNAی ژنومیک از ترکیب کنه ها (بسته به میزان آلودگی از 1 تا 5 کنه) از هر سگ استخراج شد سپس با استفاده از پرایمرهای اختصاصی هپاتوزوئون و سرکوپیتیفیلاریا مورد ارزیابی مولکولی قرار گرفتند. کنه های تازه نمونه گیری شده با استفاده از نرمال سالین و متیلن بلو 9% کالبدگشایی شده و جهت حضور میکروفیلر سرکوپیتیفیلاریا و اووسیست هپاتوزوئون به روش میکروسکوپی بررسی شدند. برای تهیه مقاطع بافتی کنه ها در فرمالین 10% نگهداری شده و لام حاصله با استفاده از رنگ هماتوکسیلین و ائوزین رنگ آمیزی شد. به طور کلی 3257 کنه از 161 قلاده سگ (از مجموع 532 قلاده) جمع آوری شدند (30/2%). آلودگی به کنه از 32/4% سگهای همدان و از 27/3% سگهای کرمانشاه مشاهده شد. کنه ها در مراحل تکاملی لارو، نمف، نر و ماده بوده که همگی از جنس ریپیسفالوس تشخیص داده شدند. بیشتر کنه های نر (89/24%) ریپیسفالوس سنگویینئوس بودند اما ریپیسفالوس تورانیکوس نیز در کنه های نر کرمانشاه (10/76%) مشاهده شد. نتایج مثبت در روش مولکولی جهت حضور سرکوپیتیفیلاریا (8%) و هپاتوزوئون (%16/96) در هر دو گونه کنه حاصل شد. در روش کالبدگشایی و هیستوپاتولوژی هیچ نمونه مثبتی مشاهده نگردید. در مطالعه حاضر انگلهای سرکوپیتیفیلاریا و هپاتوزوئون در کنه های ریپیسفالوس سنگویینئوس و ریپیسفالوس تورانیکوس برای اولین باردر ایران شناسایی شدند. این مطالعه اهمیت این دو گونه کنه سخت را در اپیدمیولوژی این دو انگل سگها، سرکوپیتیفیلاریا و هپاتوزوئون در دو شهر همدان و کرمانشاه نشان می دهد.
    خلاصه پایان نامه

  2. بررسی آلودگی به پاستورلا مولتوسیدا در نمونه های ریه گاوهای کشتار شده در کشتارگاه صنعتی همدان در سال 1400
    محمد آهو 1400
    چکیده: پاستورلا مولتوسیدا یک باکتری گرم منفی کوکوباسیل متعلق به خانواده پاستورلاسه است که در گاو، عامل سپتی سمی هموراژیک و یکی از عوامل دخیل در تب حمل و نقل و پاستورلوز ریوی محسوب می‎شود که خسارات اقتصادی عمده ای را برصنعت دامپروری در سرتاسر جهان تحمیل می‎کند. مطالعه حاضر به منظور با هدف بررسی میزان آلودگی ریه گاوهای کشتار شده در کشتارگاه صنعتی همدان به پاستورلا مولتوسیدا انجام گردید. بدین منظور، تعداد 100 نمونه ریه و 100 نمونه سواب نایی وابسته به همان نمونه‎های ریوی، به صورت تصادفی از ریه‎های به ظاهر سالم (بدون ضایعه) و ضایعه‎دار در فصل پاییز سال 1400 جمع آوری شد. سپس نمونه‎ها در کنار یخ به آزمایشگاه میکروب‎شناسی دانشکده پیرادامپزشکی انتقال یافت و بر روی محیط بلاد آگار به مدت 24 تا 48 ساعت در دمای 37 درجه سانتیگراد کشت داده شدند و کلنی های مشکوک جدا و خالص سازی شد. در ادامه با استفاده از رنگ آمیزی گرم، تست اکسیداز، کاتالاز و کشت بر روی محیط TSI و مکانکی اگار، 10 جدایه به عنوان جدایه‎های باکتریایی مشکوک مشخص شد که 7 (7%) جدایه متعلق به ریه و 3 (3%) جدایه متعلق به سواب بود. سپس هویت تمام جدایه های مشکوک به پاستورلا مولتوسیدا با استفاده از آزمون PCR و بررسی حضور ژن KMT1، مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که از مجموع 200 نمونه ریه و سواب اخذ شده، 79 نمونه از نظر رشد در محیط بلادآگار مثبت بودند و در مجموع تنها از 2 (2%) نمونه از 100 نمونه ریه، باکتری پاستورلا مولتوسیدا جدا شد. نمونه های مثبت از گاو های نر با سن 2 تا 3 سال و از ریه‎های ضایعه‎دار جدا گردید. نتایج این مطالعه نشان داد که گاوهای کشتار شده در کشتارگاه صنعتی همدان با درصد آلودگی بسیار پایینی از پاستورلا مولتوسیدا مواجه هستند و بنابراین به نظر می‎رسد اهمیت سایر عفونت‎های ریوی گاو از اهمیت بالاتری در منطقه برخوردار باشند.
    خلاصه پایان نامه

  3. مطالعه آلودگی به کرم های لوله گوارش پرندگان غیر اهلی همدان
    مهناز قوزیوند 1400
    گنجشک سانان به راسته ای از پرندگان به نام Passeriformis تعلق دارند که بیش از نیمی از تمام گونه های پرندگان را شامل می شود. بیماریهای انگلی عامل آلودگی و مرگ و میر تعداد قابل ملاحظه ای از افراد انسانی و حیوانات در جهان هستند. انگل های مهم دستگاه گوارش پرندگان در ایران، نماتودها ، سستودها و ترماتودها می باشند. در این پژوهش، تعداد 96 قطعه پرنده از پنج منطقه جغرافیایی مختلف از شهر همدان به روش زنده گیری صید شدند. در آزمایشگاه پس از بررسی وضعیت کلی، پرنده با استفاده از داروی هالوتان آسان کشی شده و اندازه، وزن و جنسیت پرنده ثبت شد. پس از باز نمودن بدن پرنده با استفاده از یک قیچی ضدعفونی شده، اندام های داخلی از زیرمنقار تا رکتوم مورد بررسی قرار گرفت. بررسی ها در چهار مرحله انجام شد: مرحله اول بررسی بافت های اطراف مری و نای در زیر لوپ، مرحله دوم جداسازی مری از چینه دان و با ز نمودن لوله مری و بررسی آن، مرحله سوم بررسی چینه دان تا ابتدای دوازدهه و مرحله چهارم بررسی لوله گوارش از ابتدای دوازدهه تا ابتدای راست روده.بخش های مختلف لوله گوارش در این بررسی، باز شده و در زیر لوپ جهت تشخیص حضور آلودگی ها مشاهده گردید. نمونه های جداسازی شده پس از فیکس در اتانول 70% و قرار گرفتن روی لام فیکس شد. تعداد سه گونه سستود Monopylidium passerinum، Anonchotaenia sp.، Raillietia tetragona، یک نمونه آکانتوسفال Mediorhynchus sp. و یک نمونه نماتود Hartertia gallinarum مورد شناسایی قرار گرفت.
    خلاصه پایان نامه

  4. مطالعه ی آلودگی به انگل های خارجی گنجشک سانان شهر همدان
    فاطمه نیک بین 1400
    تمام گونه های پرندگان حداقل به یک نوع از انگل های خارجی آلوده هستند. با وجود تنوع بالای انگل های خارجی در پرندگان و سایر موجودات زنده، هنوز گونه های کمی از آنها معرفی شده اند. در این مطالعه به بررسی انگل های خارجی گنجشک سانان شهر همدان پرداخته شد. تعداد 96 پرنده شامل 88 قطعه گنجشک خانگی و 8 قطعه سار اروپایی از 5 منطقه جغرافیایی متفاوت از شهر همدان مورد بررسی قرار گرفتند. از 15 پرنده شپش و از 40 پرنده جرب جدا گردید. تعداد 20 پرنده آلودگی همزمان شپش و جرب را نشان دادند. شپش های جدا شده متعلق به جنس های Myrsidea و Menacanthus از خانواده Menoponidae و جنس Brueelia از خانواده Philopteridae بودند. جرب های جدا شده به جنس Dermanyssus از خانواده Dermanyssidae، جنس Trouessartia از خانواده Trouessartiidae و جنس Ornithocheyletia از خانواده Cheyletidae تعلق داشتند. جرب ها در مقایسه با شپش ها دارای طیف وسیع تری از میزبان ها بوده و قادر به انتقال آلودگی ها و بیماری های گوناگون به میزبان های خود می باشند. شپش ها دارای اختصاصیت میزبانی بیشتری نسبت به جرب ها هستند که این مسئله می تواند به تشخیص آلودگی ها و بیماری ها قابل انتقال از طریق شپش ها در بین گنجشک سانان کمک کند.
    خلاصه پایان نامه

  5. تاثیرافزودنی غذایی دی تیونیت سدیم بر کبد، کلیه و فاکتور های خونی رت
    فاطمه قاسمی 1400
    سدیم دی تیونیت (Na2S2O4) به عنوان یک افزودنی کاهش دهنده رنگ در صنایع غذایی بخصوص صنایع قند سازی و نانوایی به وفور استفاده میشود. نکته ی مهم در ارتباط با استفاده از این ترکیب شیمیایی در مواد غذایی بحث سمیت و عوارض جانبی آنها به دلیل استفاده بی رویه و مداوم از آن‎ ها در مواد غذایی است، که می تواند موجب بروز اختلالاتی در مصرف کننده شود. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثرات سمی و عوارض جانبی دوزهای مختلف سدیم دی تیونیت بر فاکتور های سرمی خون، بافت کبد و کلیه و بیان ژن های BAX و BCL-2و Caspase3 در موش صحرایی نر می باشد. در این مطالعه 30 سر موش صحرایی نر بالغ به طور تصادفی به 5 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروه اول به عنوان کنترل و بقیهی گروه ها به ترتیب دوزهای 1 ، 5 ، 25 و 125 میلی گرم بر کیلو گرم وزن بدن سدیم دی تیونیت به مدت 50 روز از طریق گاواژ دریافت کردند. در پایان دوره ی آزمایش، نمونه های خون و بافت از همه گروه ها تهیه شدند. نتایج حاصل از ارزیابی فاکتورهای سرم خون نشان داد که مقدار کلسترول با چگالی بالا (HDLM)، کلسترول با چگالی پایین (LDLM)، کلسترول سرمی(CHOC )، pH، اوره (BUNB)، آنزیم لاکتات دهیدروژناز (LDHP)، آنزیم آلکالاین فسفاتاز (ALP) ، هورمون تیروکسین (T4)، هورمون محرک تیروئید (TSH)، اختلاف معنی داری بین گروه های کنترل و تحت تیمار داشت. در بررسی های هیستومورفومتریک بافت های کبد و کلیه مشخص شد که بین قطر سلول های کبدی، تعداد سلول های کوپفر، قطر لوله پیچ خورده بالایی، لومن لوله پیچ خورده بالایی، اپیتلیوم لوله پیچیده پایینی، اپیتلیوم قسمت باریک لوله هنله، قطر قسمت ضخیم لوله هنله، قطر لوله جمع کننده ادرار، اپیتلیوم لوله جمع کننده ادرار و لومن لوله جمع کننده ادرار گروه کنترل و گروه های مورد آزمایش اختلاف معنی داری (05/0p<) وجود دارد. در ارزیابی بیان ژن های BAX و BCL-2 و Caspase3 در کبد و کلیه مشاهده شد که سدیم دیتیونیت منجر به افزایش بیان ژن های BAX و Caspase3 در هر دو عضو شده است و از طرفی سبب کاهش قابل توجهی در بیان ژن BCL-2 شد. این نتایج نشان می دهد که، سدیم دیتیونیت سبب بروز آپوپتوز در بافت کبد و کلیه گردید. با توجه به نتایج حاصل از اندازه گیری مقدار آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز (GPx)مشاهده شد که تنها گروه دریافت کننده ی دوز 125mg/kg تفاوت معنی داری نسبت به گروه داشت. م
    خلاصه پایان نامه

  6. تاثیر ظرفیت آنتی اکسیدان تام بدن با استفاده از ویتامین E بر الگوی بیان ژن های التهابی و التیامی در بیماری لیشمانیوز جلدی در مدل موش BALB/c
    مجتبی یوسفی 1400
    در این مطالعه به منظور بررسی اثر تغییرات ظرفیت آنتی اکسیدانی تام بدن بر تغییرات بیان الگوی ژنهای پیش التهابی و التیامی تعداد 105 سر موش BALB/c در 7 گروه آزمایش قرارداده شد که به ترتیب شامل:گروه اول، موش های سالم،گروه دوم، موش ها مبتلا به لیشمانیوز شدند و درمان با تزریق زیر جلدی گلوکانتیم انجام گرفت. در گروه سوم ابتدا ظرفیت آنتی اکسیدان تام بدن بالا برده شد (ویتامین E تزریق شد) و پس از افزایش ظرفیت آنتی اکسیدان تام بدن به لیشمانیوز مبتلا شدندو درمان نیز انجام گرفت. درگروه چهارم، ابتدا مبتلا به لیشمانیوز شدند سپس آنتی اکسیدان تزریق شد و درمان نیز انجام گرفت. گروه پنجم و ششم، به ترتیب موش های گروه سوم و چهارم را شامل می شود با این تفاوت که در این گروه ها درمان صورت نگرفت. در گروه هفتم، فقط ظرفیت آنتی اکسیدن تام بدن با تزریق ویتامین E افزایش یافت. در زمان بروز اولین زخم (حدوداً روز 31)، تعداد 5 سر از هر گروه نمونه برداری شد (خون، پوست و طحال) و در روز 10-7 نیز 5 سر از هرگروه نمونه برداری شد و در زمان بهبودی نیز از 5 سر از هرگروه نمونه گرفته شد. نحوه نمونه برداری نیز به این صورت بود که ابتدا حیوان بیهوش شده سپس بلافاصله خون گیری انجام می شد و به روش جراحی نمونه پوست اخذ می گردید، نمونه برداری و عکاسی پوست و زخم نیز به صورت قرار دادن یک شاخص یک سانتی متری کنار زخم و عکس برداری از فاصله مناسب انجام می شد. از نمونه های خون و نمونه های بافتی(پوست) به روش PCR جهت بررسی الگوی بیان ژن های التیامی و التهابی استفاده شد. نمونه های پوست جهت بررسی هیستوپاتولوژی در فرمالین بافر 10% به آزمایشگاه مربوط ارسال شد. نتایج این مطالعه نشان داد که انگل لیشمانیا باعث عدم بیان ژنهای التهابی می شود و همین امر منجر به روند کند التیام زخمها خواهد شد همچنین با استفاده از داروی گلوکانتیم مجدداً بیان ژنهای التهابی و التیامی از سر گرفته می شد و استفاده از و یتامین E برای بالانگه داشتن ظرفیت آنتی اکسیدان تام بدن، اگر قبل از بروز بیماری باشد منجر به کاهش وخامت بیماری می شود و اگر همراه با سایر درمانهای متعارف باشد به بهبود زخمها و شکل نهایی زخم کمک می کند.
    خلاصه پایان نامه

  7. افزودن نانوذرات هیدروکسی آپاتیت به داربست های نانوساختار پلی کاپرولاکتان و بررسی رفتار رهایش پروتئین
    صبا افزا 1400
    استفاده از روش الکتروریسی در زمینه ی ساخت داربست های مورد استفاده در بحث مهندسی بافت استخوان به دلیل ساختار متخلخل و الیاف گونه بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش از پلیمر پلی کاپرولاکتان (PCL) به عنوان یک زمینه و یک پلیمر زیست تخریب پذیر با خواص کششی و مکانیکی مطلوب استفاده شد. همچنین رهایش و حضور پروتئین آلبومین سرم گاوی (BSA) که به روش مخلوط الکتروریسی در زمینه های PCL توزیع شده است، مورد بررسی قرار گرفت. حضور ذرات هیدروکسی آپاتیت (HA) برای کمک به استخوان سازی بهتر، رهایش و زیست سازگاری بهتر داربست ها مطابق پروتئین، در داخل زمینه ی PCL قرار داده شد. ریز ساختار آن ها، گروه های مولکولی، قابلیت تر شوندگی، تورم و خواص مکانیکی آن ها مشخص شد. نتایج آزمایش های مشخصه یابی SEM و FTIR نشان داد که HA و پروتئین BSA می توانند در الیاف PCL بدون تاثیر قابل توجهی بر گروه های مولکولی اصلی ساختار PCL گنجانده شوند. ترکیب هر دو جزء HA و پروتئین BSA آب گریزی داربست PCL را حدود °13 برای بازسازی استخوان کاهش داده است. همچنین در بررسی میزان تورم و تخریب داربست ها، به مدت 100 روز در محلول PBS، نشان داد که تورم داربست های حاوی اجزاء فوق، روند افزایشی دارد. در حالی که پس از حدود 40 روز داربست PCL شروع به تخریب کرد و تورم آن کاهش یافت. خواص مکانیکی داربست ها در شرایط خشک و مرطوب (به کمک محلول PBS) مورد بررسی قرار گرفت. سینتیک انتشار BSA از داربست های ترکیبی مورد بررسی قرار گرفت. مدل سینتیکی هیگوچی مناسب ترین مدل برای توضیح انتشار پروتئین بود. آزمایش غوطه وری در محلول شبیه سازی مایع بدن (SBF) به طور جامع برای ارزیابی تشکیل آپاتیت بر روی داربست‎ها انجام شد. تغییرات نسبت اتمی Ca/P در دوره ی غوطه وری طی 7 روز بررسی شد. نتایج نشان داد که به دلیل اثر هم افزایی HA و پروتئین BSA، استخوان سازی بهتر روی داربست ترکیبی PCL-HA-BSA انجام شد. سازگاری با داربست ها توسط سلول های رده ی استئوسارکوم MG-63 مورد بررسی قرار گرفت و توانایی قابل توجه داربست ترکیبی PCL-HA-BSA را برای بازسازی استخوان نشان داد. با استفاده از نرم افزار شبیه سازی دینامیک مولکولی GROMACS فعل و انفعالات بین پروتئین BSA و HA در زمان ns170 مورد بررسی قرار گرفت؛ که نتایج نشان دارد که مولکول پروتئین از سمت محل‎های آب دوست خود به کمک
    خلاصه پایان نامه

  8. تاثیر آسیب کبدی تجربی بر عفونت ناشی از لیشمانیا در موش آزمایشگاهی
    1399
    لیشمانیوزیس از بیماری های انگلی شایع در مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری جهان بوده و تهدیدی برای سلامت عمومی محسوب می شود. کشور ما نیز یکی از مناطق اندمیک لیشمانیوزیس پوستی در جهان می باشد. عامل بیماری لیشمانیوزیس پوستی تک یاخته ای از راسته کینتوپلاستیدا، و در ایران عمدتاً لیشمانیا ماژور (نوع روستایی) و لیشمانیا تروپیکا (نوع شهری) می باشد. عامل بیش از 80% موارد لیشمانیوزیس در ایران لیشمانیا ماژور و ناقل بیماری پشه خاکی ماده از جنس فلبوتوموس است. عفونت انگل بر ارگان های مختلف بدن از جمله کبد تاثیر می گذارد. این ارگان یکی از اندام های حیاتی بدن است که در متابولیسم اسیدهای آمینه، کربوهیدرات ها، لیپیدها، داروها و نیز سم زدایی، سنتز پروتئین ها، تولید صفرا و جذب مواد غذایی نقش عمده دارد. در این مطالعه تاثیر آسیب کبد تجربی بر روی عفونت ناشی از لیشمانیا ماژور در موش هایBalb/c مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: تعداد شش گروه 10 تایی موش ماده انتخاب شده و از نمونه کشت پروماستیگوت انگل لیشمانیا ماژور استاندارد (MRHO/IR/75/ER) به چهار گروه لیشمانیا، لیشمانیا/گلوکانتیم، لیشمانیا/گلوکانتیم/تتراکلریدکربن، و لیشمانیا/تتراکلریدکربن به داخل پوست ناحیه قاعده دم تزریق گردید. پس از ایجاد زخم پوستی، آسیب کبدی به وسیله تزریق داخل صفاقی تتراکلریدکربن به گروه های لیشمانیا/گلوکانتیم/تتراکلریدکربن، لیشمانیا/تتراکلریدکربن، و تتراکلریدکربن ایجاد شد. درمان با تزریق عضلانی داروی گلوکانتیم به گروه های لیشمانیا/گلوکانتیم، و لیشمانیا/گلوکانتیم/تتراکلریدکربن انجام گرفت. تصویر برداری از زخم های پوستی بصورت 2 روز در میان از فاصله 40 سانتیمتری در طول آزمایش انجام شد. در پایان از موش های تمام گروه ها نمونه گیری از بافت پوست، کبد و طحال و همچنین خون جهت بررسی هیستوپاتولوژی و ارزیابی فاکتورهای هماتولوژیک و بیوشیمیایی انجام گرفت. نتایج: تزریق تتراکلریدکربن جهت ایجاد آسیب کبدی باعث افزایش معنی دار آنزیم های کبدی ((ALT, AST, ALP، سطح سرمی گلوکز، کلسترول، تری گلیسرید، پروتئین تام، کراتینین، LDH , LDL و HDL نسبت به گروه کنترل شد، ولی افزایش میزان تری گلیسرید و کراتینین نسبت به گروه کنترل معنی دار نبود. همچنین میزان سرمی آلبومین نسبت به کنترل کاهش غیر معنی دار داشت. بررسی فاکتورهای هماتولوژیک نشان داد تزریق تتراکلریدکرب
    خلاصه پایان نامه

  9. مقایسه پاسخهای ایمنی Th1 وTh2 ایجاد شده بر علیه پاساژ 7 انگل لیشمانیا ماژور در موش بالبسی
    رضوان دالوند 1398
  10. مطالعه ایمنی زایی پاساژ 4 انگل لیشمانیا ماژور در موش Balb/c
    احسان محسنی 1398
  11. مطالعه ایمنی زایی پاساژ یک انگل لیشمانیاماژور در موش BALB/C
    احسان محسنی 1398
    لیشمانیا ماژور جزو انگل های تک یاخته و عامل بیماری لیشمانیوز پوستی است. پاسخ ایمنی ضد لیشمانیا به ژنوتیپ میزبان بستگی دارد. هدف از این مطالعه بررسی بیان ژن های پیش التهابی در مراحل مختلف ، بررسی میزان مساحت زخم، بررسی میزان فاگوسیتوزی ماکروفاژ، بررسی بافت ها از نظر پاتولوژی ، کشت ، بررسی فاکتورهای بیوشیمیایی در خون و بررسی آزمایش سرولوژی (الایزا) بوسیله آنتی بادی IgG2α ، IgG1 است. بیماری لیشمانیوز جلدی ناشی از گونه لیشمانیا ماژور در موش های BALB\c 6-8 هفته ماده با تزریق به صورت داخل جلدی ایجاد شد ). بعد از تزریق نمونه گیری منظم در زمان های معین (روز 1، 15، 30، 45 ) از بافت پوست ، طحال ، غده لنفاوی ، کبد، سلول تک هستهPBMC انجام شد. بیان ژن های IL-12p-35,IL-12-p40, TNF-α , IL -1α, INF-Ɣ, ، IL-4، IL10، TGF-B، GAPDH، IL-17، Autoimmune regulator (Aire) ) بررسی شده و با نتایج میزان تحریک لنفوسی T ( (MTT و میزان فاگوسیتوز ماکروفاژحفره صفاقی (NBT) مقایسه شد. با توجه به روند بیان ژن در لیشمانیوز می توان گفت سایتوکاین های TGF-B، , Autoimmune regulator (Aire) , ،IL-4،TNF-α از فاکتورهای مهم و تاثیر گذار در پاسخ ایمنی وخاموش کردن ژنها ی مسیر Th1 می باشند بطوری که بیان این ژن ها باعث روند ایجاد زخم و پیشرفت آن می شوند و نتایج پاتولوژی هرکدام از بافت های مد نظر (پوست،کبد،طحال،عقده لنفاوی) در هر مرحله (4 سر موش) و نتایج کشت (پوست،طحال) مورد ارزیابی قرار گرفتند و در ادامه فاکتورهای بیوشیمایی سرم 4 عدد موش آلوده در روز 45 خوانش شد و با موش کنترل به وسیله نرم افزار SPSS2019 مقایسه گردید.و سرم روزهای (1،15،30،45) به با روش الایزا به وسیله آنتی بادی IgG1 و IgG2 مورد ارزیابی قرار گرفت. و در روز 30 با افرایش آنتی بادیIgG1روبرو بودیم و بعد دچار کاهش شد که نشان دهنده ی این می باشد که مسیر TH2α رو به ضعیف شدن پیش رفته و مسیر TH1 تغییری نکرده و در نهایت بیماری لیشمانیوز به سیستم ایمنی غلبه کرده.در بیوشیمیایی فاکتورهای مربوط به آسیب کبدی همه معنادار بودند و نشان دهنده ی این می باشد که کبد در روز 45 دچار آسیب شده و با نتایج پاتولوژی همخوانی دارد. در نمونه کشت، بافت پوست و طحال در روز های 15-30-45 آلودگی انگلی داشتند که با نتایح پاتولوژی همخوانی دارد.
    خلاصه پایان نامه

  12. مطالعه وضعیت آلودگی نئوسپورا کانینوم در شتر
    سعید کریمی 1398
    نئوسپورا کانینوم تک یاخته ای انگلی است که سگ سانان را به عنوان میزبان نهایی و گستره ی بزرگی از پستانداران را به عنوان میزبان واسط آلوده می کند. این انگل به واسطه ی ایجاد سقط جنین و خسارت اقتصادی قابل توجه در گاو شناخته می شود. هر چند شواهد سرولوژیک، آلودگی شترهای یک کوهانه (Camelus dromedarius) را نشان داده است، شواهدی دال بر ایجاد بیماری در این گونه وجود ندارد. از آن جایی که براساس یافته های بیولوژی مولکولی اطلاعاتی در این باره وجود نداشت، این مطالعه با هدف تشخیص انگل در شتر یک کوهانه با استفاده از روش های بیولوژی مولکولی و هیستوپاتولوژی برای شناسایی آلودگی نئوسپورا کانینوم در خون و بافت های تعداد یک صد نفر شتر در ایران طراحی شد. بدین منظور، DNA ژنومی نمونه های خون و بافت های مغز، کبد و گره لنفاوی پورتال استخراج شده و با روش Nested-Polymerase Chain Reaction (Nested-PCR) ارزیابی گردید. به علاوه، مقاطع بافت ها رنگ آمیزی شده و مورد بررسی میکروسکوپی قرار گرفت. نتایج نشان داد که DNA انگل در نمونه های خون، مغز و گره لنفاوی پورتال دو نفر از شترها (2%) وجود دارد. در مطالعه ی هیستوپاتولوژیک، کیست هایی شبیه به نئوسپورا کانینوم در نمونه های مغز شترهایی که با روش PCR مثبت بودند، شناسایی شد. این مطالعه اولین اطلاعات درباره ی تشخیص انگل نئوسپورا کانینوم در شتر یک کوهانه را ارائه می دهد. مطالعات بیولوژی مولکولی بعدی برای دستیابی به اطلاعات اپیدمیولوژیک بیشتر و دینامیک انتقال نئوسپورا کانینوم در شتر ضروری است.
    خلاصه پایان نامه

  13. مطالعه آلودگی اسب های همدان به استرونژیلوس ولگاریس
    حمزه علی یعقوبی امین لو 1397
    استرونژیلوس ولگاریس مهم ترین و بیماری زاترین گونه از جنس استرونژیلوس می باشد. این نماتود در روده بزرگ و روده کور تک سمی ها زندگی می کند و مراحل مختلف زندگی آن سبب ایجاد آسیب های قابل توجه به میزبان می شود. این مطالعه باهدف تشخیص میکروسکوپی و جستجوی مولکولی گونه استرونژیلوس ولگاریس در نمونه های مدفوع اخذ شده از اسب های شهر همدان صورت پذیرفت. تعداد 140 نمونه مدفوع تازه از اسب های باشگاه های سوارکاری و بومی شهر همدان در فاصله آذرماه 1395 تا شهریورماه 1396 جمع آوری گردیده و به منظور تعیین میزان آلودگی به استرونژیلوس ولگاریس از روش های تعیین تعداد تخم انگل در گرم نمونه (EPG)، شناورسازی، کشت مدفوع و جداسازی نوزاد انگل به روش برمن و تشخیص بر اساس تعداد و شکل و نحوه قرارگیری سلول های روده ای انگل نوزاد و روش مولکولی (PCR) استفاده شد. تخم استرونژیلوس در 10 مورد (26/8%) از مجموع 121 نمونه مدفوع اخذشده از باشگاه های سوارکاری با میانگین EPG 2/62 و 3 مورد (78/15%) از 19 نمونه اخذشده از اسب های بومی با میانگین EPG 3/24 یافت شد. همچنین میزان آلودگی در نمونه های اخذ شده در فصول سرد و مرطوب (17) و گرم و خشک (123) به ترتیب صفر و 56/10% بود. در ضمن میزان آلودگی در مادیان ها 7 (85/53%) و در نریان ها 6 (15/46%) بود. تمامی نمونه های مثبت کشت شده واجد استرونگل های بزرگ بودند روش PCR، وجود گونه استرونژیلوس ولگاریس در 2 نمونه مربوط به باشگاه های سوارکاری را تائید نمود. با توجه به وجود آلودگی به استرونژیلوس ولگاریس در منطقه، شایسته است با بکار گیری برنامه های مناسب پیشگیری و کنترل، از وارد آمدن خسارت اقتصادی به صنعت اسب جلوگیری به عمل آید.
    خلاصه پایان نامه

  14. بررسی میزان الودگی انسفالیتوزون کانیکولی در خرگوش های اهلی همدان
    هیدخت رضاییان 1396
    انسفالیتوزونیس یک بیماری مشترک بین انسان و خرگوش است که عامل آن یک تک یاخته داخل سلولی اجباری به نام انسفالیتوزون کانیکولی از خانواده میکروسپوریده آ می باشد. آلودگی به این انگل سبب بروز فلجی، تشنج و مرگ در خرگوش ها می شود. برای تشخیص این انگل پاتوژن، از روش های مختلف ازجمله روش های مولکولی استفاده می شود. هدف از این مطالعه بررسی وضعیت آلودگی انسفالیتوزون کانیکولی در خرگوش های اهلی همدان به روش های مولکولیPCR)) و هیستوپاتولوژی بوده است. تعداد 48 سر خرگوش اهلی، با گاز کلروفرم کشته شده و نمونه های مغز جهت تشخیص DNA انگل به روش PCR و نمونه های مغز و کلیه جهت مطالعه هیستوپاتولوژی به منظور مشاهده انگل مورد آزمایش قرار گرفتند. نتایج آزمون PCRنشان داد که از بین 48 سر خرگوش، 27 مورد ( ٪25/56 ) به انسفالیتوزون کانیکولی آلوده بودند. آزمایش هیستوپاتولوژی 2مورد (٪16/4) آلودگی به انسفالیتوزون کانیکولی را نشان داد. این مطالعه نشان داد که آلودگی به انسفالیتوزون کانیکولی در خرگوش های اهلی همدان وجود دارد و روش PCR در مقایسه با روش هیستوپاتولوژی از حساسیت بیشتری برای تشخیص این انگل در بافت های بدن خرگوش برخوردار است
  15. مطالعه آلودگی مایکوپلاسمایی ریه گاوهای کشتار شده در کشتارگاه صنعتی همدان
    سعید توتونچی مشهور 1395
    مایکوپلاسماها پروکاریوت های بسیار کوچکی هستند که قادر به ساختن پپتیدوگلیکان دیواره سلولی نبوده و بنابراین در برابر برخی از آنتی بیوتیک های رایج مقاوم می باشند. آلودگی با این باکتری ها سبب ایجاد عفونت ها و عوارض مختلف تنفسی، چشمی، پستانی، ادراری- تناسلی و مفصلی در گاو می گردد. مشکلات تنفسی بخصوص بیماری کمپلکس تنفسی گاوان در در دهه های اخیر در گاوهای صنعتی افزایش یافته است. یکی از مهمترین عوامل پاتوژنیک مایکوپلاسمایی گونه مایکوپلاسما بویس می باشد که خسارات اقتصادی عمده ای را بر صنعت گاوداری در سراسر جهان تحمیل می کند. مطالعه حاضر به منظور برآورد میزان آلودگی ریه گاوهای کشتار شده در کشتارگاه صنعتی همدان به جنس مایکوپلاسما و گونۀ مایکوپلاسما بویس انجام گردید. نتایج آزمایشات هیستوپاتولوژی و ملکولی (PCR) که بر روی تعداد 108 نمونه ریه در فصول سرد و مرطوب (58 نمونه) و گرم و خشک (50 نمونه) انجام گردید تا حدودی تایید کننده یکدیگر بود بطوریکه تعداد 5 (6/4%) و 2 (85/1%) نمونه به ترتیب دارای ویژگی های میکروسکوپی عفونت جنس مایکوپلاسما و گونۀ مایکوپلاسما بویس، و تعداد 9 نمونه (3/8%) واجدDNA جنس مایکوپلاسما بودند. همچنین با استفاده از آزمون Nested PCR و تعیین سکانس، در تعداد 5 مورد (6/4%) از نمونه های مثبت جنس مایکوپلاسما، گونه مایکوپلاسما بویس تشخیص داده شد. نتایج این مطالعه نشان داد که آلودگی مایکوپلاسمایی در جمعیت گاوهای منطقه وجود دارد و میزان آلودگی ریوی آن با گزارشات تحقیقات دیگر کشورها، همخوانی دارد. بر اساس نتایج بدست آمده در این تحقیق و نقش مایکوپلاسماها به ویژه گونۀ مایکوپلاسما بویس در بروز بیماریهای تنفسی در گاو و کاهش قابل توجه تولید، انجام مطالعات بیشتر در منطقه و کشور و نیز ارائه راهکارهای مناسب توسط ارگانهای ذیربط جهت تشخیص و کنترل آلودگی مایکوپلاسمایی ضروری به نظر میرسد.
    خلاصه پایان نامه

  16. مطالعه ی اثرات درمانی نانوداروهای طراحی شده بر اساس فناوری نانوچیلیتینگ برای درمان زخم های ناشی از لیشمانیازیس جلدی و سوختگی
    الهام بیات 1395