پروفایل استاد - دانشگاه بوعلی سینا همدان
استادیار
تاریخ بهروزرسانی: 1403/10/01
حمید یحیوی همدانی
علوم اقتصادی و اجتماعی / علوم سیاسی
پایاننامههای کارشناسیارشد
-
شهروندی در اندیشه سیاسی معاصر ایران(مطالعه موردی: مذاکرات مجلس تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب 1358)
1402مفهوم شهروند و شهروندی از مفاهیم مهم در تاریخ اندیشه سیاسی به شمار می رود. به علاوه شهروندی نوع غالب هویت سیاسی- اجتماعی و به عنوان یک پدیده مدرن از مولفه های محوری نظام های سیاسی دموکراتیک و شاخصی برای نشان دادن تحقق دموکراسی در یک جامعه مدرن است. دو مفهوم از شهروندی مبنای شکل گیری بسیاری از نظریه ها می باشد: مفهوم فردگرایی- لیبرال و مفهوم جمهوری خواهی- مدنی. ظهور قوانین اساسی که دست آورد مهم تحدید قدرت سیاسی و کم رنگ شدن یا برچیده شدن نظام های سیاسی خودکامه است، نقطه عطفی در نهادینه کردن و به رسمیت شناختن حقوق و امتیازات شهروندی است. با وقوع انقلاب اسلامی و آغاز روند نهادسازی، تلاش و اقدام برای تدوین قانون اساسی از جمله نخستین برنامه های نظام جدید به شمار می رود. در جریان تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حقوق و امتیازات اتباع به شکل مبسوطی مورد توجه و بحث قرار گرفت. در پژوهش حاضر ضمن مرور و مطالعه سیر تطور حقوق شهروندی در ایران معاصر با تکیه بر نظریه های مهم شهروندی( به ویژه توجه به رویکرد جمهوری خواهی به عنوان چارچوب نظری مختار پژوهش)، چگونگی فهم و تلقی نمایندگان مجلس بررسی و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از مفهوم شهروندی مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه مطالعه نشان می دهد که اگرچه واژه و مفهوم شهروندی در مشروح مذاکرات تدوین قانون اساسی چندان ظهور و بروزی ندارد، با این حال بحث از حقوق ملت مورد توجه جدی خبرگان تدوین کننده قانون اساسی بوده است که نماد آن تدوین فصل مشبعی تحت عنوان حقوق ملت در قانون اساسی مصوب سال 1358 است. پژوهش حاضر نشان می دهد که بنیادهای معرفتی نمایندگان تدوین قانون اساسی به ویژه هستی شناسی و انسان شناسی آنان و نیز فضای فکری غالب و مسلط ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی تاثیر تعیین کننده ای بر فهم و تلقی ایشان از مفهوم شهروندی، حقوق ملت و مفاهیم بنیادینی نظیر آزادی، تساوی، شکنجه، تفتیش عقاید در پی داشته است. با وجود برداشت های مختلف درون مشروح مذاکرات که شرح آن ها آمده است، ما حصل نگرش خبرگان در اصول تصویبی ـ با توجه به ورود دیدگاه های انقلابی، سیاسی و فقهی که اقتضای عصر انقلاب بوده است ـ اغلب برداشت حقوقی و مدون، با عنایت به دیدگاه انقلابی بوده است.
-
تجدد آمرانه و بحران بی خانمانی ذهنی روشنفکران در عصر پهلوی
1401هدف این پژوهش بررسی تاثیرات نوسازی و شکل گیری نهادهای مدرن بر روند آگاهی روشنفکران در ایران عصر پهلوی است. توجه به روشنفکران و فضای معرفتی شان، همواره یکی از موضوعات مهم تاریخ اندیشه سیاسی است. روشنفکران در جهان سوم درگیر بحران هایی هستند که ارمغان عصر جدید است؛ ورود مدرنیته به جوامع سنتی، سازوکارهای معرفتی موجود در این جوامع را مورد تهدید قرار می دهد. چهارچوب نظری استفاده شده در این طرح بر جامعه شناسی شناخت و دستگاه مفاهیم برگرفته از ایده ذهن بی خانمان پیتر برگر مبتنی است. پرسش اصلی در این پژوهش این است که، تجدد آمرانه در عصر پهلوی و نهادهای برآمده از آن چگونه منجر به تکوین «بی خانمانی ذهن» به عنوان شکلی از آگاهی در روشنفکران ایران معاصر شده است؟ در ایران، مدرنیته در تمام ابعاد و به صورت فراگیر در عصر پهلوی در جریان بود که جامعه سنتی ایران و پیرو آن، فضای روشنفکری را در نوردید. شتاب در روند نوسازی و علاوه بر آن آمرانه بودن این تحولات در عصر پهلوی منجر به ایجاد سرگشتگی در فکر ایرانی شد. در عصر پهلوی به دلیل نوسازی های آمرانه که بیشتر شامل نهادها و حوزه های سیاست، اقتصاد،آموزش و فرهنگ بود، به سبب نبود مهارت ها و ابزارهای شناختی مناسب، تعارضات بسیاری در اذهان افراد و به طور خاص روشنفکران را ایجاد کرد؛ و علاوه بر اینکه آگاهی سنتی افراد دچار اختلال شد آگاهی مدرن نیز شکل نگرفت. به باور این پژوهش نوسازی و شکل گیری نهاد های مدرن در ایران روند آگاهی را تحت تاثیر قرار داد و علاوه بر اینکه آگاهی سنتی در مواجهه با مناسبات جدید فاقد کارایی بود، آگاهی مدرن نیز در راستای این نهاد ها جایگزین نشد. نتیجه اینکه ساخت جدیدی از آگاهی در اذهان ایرانی مستقر شد که نه سنتی بود و نه مدرن و در همان حال دوپاره و کژدیسه بود؛ بنابراین روشنفکران در ایران عصر پهلوی در مواجه با این وضعیت ناشناخته، دچار اضطراب شناختی شدند.. طرح پیش رو با مفاهیم این چارچوب به دنبال آزمونِ این فرضیه است که تجدد آمرانه منجر به تاسیس نهادهای مدرن در ایران شد و با ایجاد اضطراب شناختی و آلودگی شناختی به تکوین شکلی از آگاهی در روشنفکران ایرانی منتهی شد که می توان از آن با عنوان «بی خانمانی ذهن» یاد کرد. روش انجام پژوهش، توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر اسناد کتابخانه ای در دسترس است.
-
بررسی انتقادی دیدگاه های موجود در باب شکست پروژه های تجدد خواهی در ایران
1400تحلیل و ارزیابی علل نافرجام ماندن پدیده تجدد و تجدد خواهی در ایران معاصر از مباحث جدی مورد مناقشه در بین محققان و صاحب نظران است. با ورود این پدیده به ایران، کلیه شئون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مردم تحت تاثیر قرار گرفت. انقلاب مشروطیت بارزترین پی آمد این پدیده مهم و سرنوشت ساز بود که شکل گیری آن تابع بسیاری از وقایع و اتفاقات پیش از انقلاب بود. در واقع کوشش های افرادی مانند عباس میرزا، قائم مقام، امیرکبیر و بسیاری از روشنفکران و علما در جهت نیل به تجدد و ترقی، به انقلاب مشروطه ختم شد، هر چند در نهایت انقلاب مشروطه هم مانند تمامی پروژه های تجدد خواهی به شکست انجامید. در این پژوهش تلاش گردیده است تا دلایل شکست پروژه تجدد خواهی در ایران مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و به این پرسش پاسخ داده شود که: از منظر اندیشه سیاسی چه نقدی به دیدگاه های موجود در باب شکست پروژه تجدد خواهی در ایران وارد است؟ در زمینه شکست تجدد در ایران دیدگاه های متفاوتی مطرح شده است. عمده این نظریات مشتمل بر دیدگاه اقتصادی، دیدگاه استبدای، دیدگاه استعماری، دیدگاه فرهنگ سیاسی و دیدگاه عامل اندیشه می باشد. در این پژوهش به بررسی دیدگاه های مورد نظر پرداخته شده و از منظر اندیشه سیاسی به نقد آن ها پرداخته می شود و نیز کفایت عامل اندیشه در پاسخ گویی به دلایل شکست پروژه های تجدد خواهی در ایران معاصر مورد بررسی قرار می گیرد.
-
نسبت اخلاق و سیاست در اندیشه مصطفی ملکیان
1400نسبت اخلاق و سیاست از شمار مهم ترین مباحث در تاریخ اندیشه سیاسی است. اندیشمندان بسیاری از ابتدای تاریخ به نظریه پردازی در این زمینه همت گماشته اند. اهمیت این بحث از آن روست که همواره دولت ها و شهروندان را در مقام عمل در میانه ی دو نیروی متضاد از یک سو «اخلاق» و تمام فضیلت های مربوط به آن و از سوی دیگر «قدرت» و همه مسائل وابسته به آن در جدال و تکاپو قرار داده است. یکی از فیلسوفان برجسته عصر ما نیز که سال های متمادی در این مباحث قرار غور کرده، مصطفی ملکیان می باشد. پژوهش حاضر با طرح این سوال که تصور و تلقی ملکیان از امر اخلاقی چیست و این تصور چه تاثیری بر فهم و برداشت وی از نسبت اخلاق و سیاست نهاده است و با استفاده از روش تحلیل متن و روش اسنادی و کتابخانه ای، در پی یافتن پاسخ به این سئوال مهم، در اندیشه و آثار ایشان می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد؛ فهم و درک حداکثری حقیقت، تقلیل رنج و مرارت و زندگی نیکو و اخلاقی، رکن رکین اندیشه ملکیان به شمار می آید و برای تحقق این اهداف از هرچه سودمند است، می توان بهره مند گردید. یافته اصلی پژوهش این است که ملکیان در احوالات درونی خود فضیلت گرا بوده ولی در عالم سیاست به دلیل موضوعات خاصی که در آن مطرح می شود، نتیجه گرایی را می پذیرد، مشروط به اینکه حق هیچ فردی، پایمال نگردد. چالش اصلی اندیشه ملکیان حل تعارض بین پایبندی به فضیلت در عالَم اخلاق و پذیرش نتیجه گرایی در عالَم سیاست است.
-
مفهوم آزادی در عصر پیشامشروطه و تحول در اندیشه سیاسی ایرانی (با تاکید برآرای آخوندزاده و طالبوف)
1400این پژوهش بر آن است که تحول معنایی مفهوم آزادی را در عصر پیشامشروطه و نقش آن را در تحول اندیشه سیاسی ایرانی را با اتکا به چهارچوب نظری تاریخ مفاهیم کوزلک مورد بررسی قرار دهد. به باور کوزلک تحول مفاهیم نقشی دوران ساز دارند و آزادی اساسی ترین مفهوم در عصر جدید است و در اندیشه سیاسی جدید همه ی مفاهیم دیگر در پیوند با مفهوم آزادی طرح و معنا شده اند. آزادی در معنای جدید آن مفهوم نوظهوری در اندیشه سیاسی عصر جدید محسوب می شود که سابقه ورود و آشنایی ایرانیان با آن به عصر قاجار بر می گردد و در این میان آخوندزاده و طالبوف دو متفکری بودند که در مسیر آشنایی ملت با مفهوم آزادی و قانون تلاشهای زیادی کردند. پرسش محوری این پژوهش این است که طرح مفهوم آزادی در معنای جدید آن در اندیشه آخوندزاده و طالبوف چه تحولی در اندیشه سیاسی ایران ایجاد کرد؟ فرضیه ای که در پاسخ مطرح شد این است که طرح مفهوم آزادی در معنای جدید و تاکید بر آن در اندیشه منورالفکران ایرانی در عصر پیشا مشروطه منجر به تکوین اندیشه مشروطه خواهی ایرانی و شکل گیری امواج تجدد خواهی در ایران شد.
-
اقدامات کارگزاران حکومتی و تحول حکومت داری در عصر قاجار
1400این پژوهش برآن است که نقش اقدامات کارگزاران حکومتی(عباس میرزا، میرزا عیسی قائم مقام، میرزا ابوالقاسم قائم مقام، میرزا تقی خان امیرکبیر) را در تحول حکومت داری عصر قاجار مورد بررسی قرار بدهد. اهمیت این موضوع ناشی از این مسئله است که به رغم وجود بحث های مختلف در باب این دوران هنوز تحولات درون منطق حکمرانی مورد بررسی شایسته قرار نگرفته و تاثیر اندیشۀ این کارگزاران در ایجاد تحول و ترقی در حکومت داری در ایران کمتر مورد پژوهش واقع شده است. پرسش محوری این پژوهش این است که اقدامات کارگزاران حکومتی عصر قاجار چگونه به تحول نظم سیاسی و حکومت داری انجامید؟ فرضیه ای که در پاسخ مطرح شده این است که اقدامات اصلاح گرانۀ کارگزاران عصر قاجار، در عرصه های سیاسی و با محوریت تفکیک سلطنت از وزارت در اندیشه سیاسی جدید و با تقویت نهاد وزارت به عنوان نهادی مستقل از سلطنت منجر به تحول در حکومت داری و باعث شکل گیری نظم جدید سیاسی در ایران گشت.
-
چرایی عدم تداوم فلسفه سیاسی در عالم اسلام بعد از فارابی
1400شناخت جایگاه فلسفه سیاسی فارابی و علل عدم تداوم آن نقش ویژه ای در تاریخ اسلام و زمان معاصر دارد. مسلماً بدون این شناخت، نمیتوان به ضرورت فلسفه سیاسی و نقش آن در تاریخ اسلامی پی برد. قرن چهارم هجری که از آن به عنوان عصر طلایی در اسلام نام می برند، با وجود فضای باز سیاسی و فرهنگی حکومت آل بویه، فلسفه سیاسی با اندیشه های فارابی رشد فزاینده ای یافت، ولی هرگز فلسفه سیاسی به آن رشد و بالندگی و سیر تکاملی خود نتوانست ادامه دهد و دچار رکود و گسست شد .سوال این تحقیق آن است که چه عواملی مانع تداوم فلسفه سیاسی در عالم اسلام شده است؟ در این پژوهش استدلال شده که در چهارچوب دیسپوزیتیف فوکویی، می توان نشان داد عوامل معرفتی (مثل علوم و معارف زمان، مدارس، فلسفه و هر نوع کتابت) و عناصر ناگفتمانی/ابژکتیو (مانند نهاد خلافت و اجزای آن، قضات و محتسبین، فقها، سیطرۀ ساخت امپراطوری یا خلافت یا سلطنت استبدادی) و برداشتهای انحصار طلبانه از دیانت و حقیقت باعث شدند، عرصه بر فعالیتهای فکری و فلسفی که مغایر با دیانت و یا ناموافق با شریعت حاکمان تلقی می شدند، تنگ شود. به نظر می رسد که نقد و تکفیر فلسفه و فلاسفه توسط عالمانی چون غزالی و کافی انگاری فقه و شریعت، عدم نیاز ساخت استبدادی سلطنت و خلافت به فلسفه سیاسی از علل مهم عدم تداوم تامل فلسفی در سیاست، تمدن اسلامی بوده است .
-
روشنفکران ایرانی و گسست از فلسفه سیاسی مشروطیت؛ بررسی نقدهای روشنفکران ایرانی به فلسفه سیاسی مشروطه در دهه های چهل و پنجاه
1400این پژوهش بر آن است که به بررسی نقدهای روشنفکران ایرانی معاصر به فلسفه سیاسی مشروطه در دوره بعد از 1342 پرداخته و علل طرد و مخالفت آنها با ارکان مشروطه سیاسی را مورد کندوکاو قرار دهد. بر این اساس با بررسی تجربه سیاسی مشروطه در ایران، نحوه مواجهه با آن در تاریخ روشنفکری معاصر ایرانی در دهههای چهل و پنجاه مورد پژوهش قرار داده و با کند و کاو در زمینه های آن و به طرح این پرسش بپردازد که چگونه چنین گسستی در تاریخ فکری ایران معاصر به وقوع پیوست؟ و به طور مشخص نقد روشنفکران این دوره نظیر سید احمد فردید، جلال آل احمد، علی شریعتی و رضا داوری اردکانی به فلسفه سیاسی مشروطه چه بود و گسست آنان از فلسفه مشروطیت چگونه رخ داده است؟چرا روشنفکران ایرانی نظیر (آل احمد، شریعتی و داوری اردکانی) به نقد فلسفه سیاسی مشروطه در دوره بعد از 1342 رو آوردند؟ به نظر می رسد در این دوره از تاریخ روشنفکری ایرانی یک تحولی از جنس آن چیزی که لوئی آلتوسر آن را «گسست پروبلماتیک» می نامید به وقوع پیوسته و مسائل محوری متفکران ایرانی در این دوره دچار یک جابه جایی بنیادین شده است. این روشنفکران در دهه های سی تا پنجاه در آثار خود با خلط میان مشروطیت با سلطنت و یکی پنداشتن این دو به پیکار و مخالفت با فلسفه سیاسی مشروطیت که مبتنی بر حکومت قانون، نظام فرمانروایی میانه رو و رویکرد تجددخواه به نظام سنت بود پرداختند. در این دوره با سیطره ایدئولوژی های تجددستیز و محوریت یافتن مسئله استعمار و به حاشیه رانده شدن «امرملی»، این روشنفکران جهان وطنی پیشه کردند و به همین دلیل اولویت بحثهای ایران را از درون به برون چرخاندند و دغدغه های مشروطه خواهی از دستور کار روشنفکران خارج شد.
-
ضرورت تکوین دولت مدرن در ایران از دیدگاه روشنفکران عصر پهلوی اول (مطالعه موردی: فروغی، بهار، داور)
1400این پژوهش بر آن است که جایگاه اولین دولت مدرن و ضرورت تکوین آن را در ایران از دیدگاه متفکران و کارگزاران عصر پهلوی اول «فروغی، بهار، داور» مورد بررسی قرار دهد. پدیده دولت مفصل ترین مفهوم در علم سیاست است. اهمیت بررسی مفهوم دولت در دوران پهلوی اول نیز زمانی روشن می شود که بدانیم روشنفکران برای نخستین بار بود که به اهمیت پدیده دولت و اندیشه معطوف به ضرورت آن در ایران پی برده بودند و تلاش کردند تا دولتی مدرن ایجاد کنند. دولت ایران در عصر پهلوی اول، نخستین دولت مطلقه در ایران بود. پژوهش پیشرو بر مبنای این پرسش شکل گرفت که چرا و چگونه روشنفکران عصر پهلوی اول، ایده ضرورت دولت مدرن را که مبتنی بر حاکمیت ملی است، در کانون توجه قرار داده اند. فرضیه ای که در پاسخ مطرح شد، این است که، روشنفکران این دوره تحقق «ترقی سیاسی» در ایران و نیز بیرون کشیدن ایران از ورطه هرج ومرج و تجزیه را در گرو ایجاد و تقویت دولت مدرن و حاکمیت ملی می دانستند. نتایج این پژوهش نشان می دهد روشنفکران عصر پهلوی اول براساس واقع بینی سیاسی و گرفتاری های ایران در آن زمان به ضرورت تکوین ایده دولت مدرن رسیدند و با این آگاهی از الزامات سیاست در عصر جدید از دولت رضا شاه حمایت کردند تا در ایران هم نظامی مدرن ایجاد شود. نظامی مدرن در ایران بنا کنند.
-
زمینه اجتماعی زایش اندیشه پسامشروطه در ایران
1400در عصر قاجار گسترش مراوده ایرانیان با غرب و مشاهده پیشرفت های غرب جدید، اندیشمندان ایرانی را به پرسش از علل و اسباب عقب ماندگی کشور از کاروان شتابان تجدد واداشت. نتیجه این رویارویی و گسترش روحیه ترقی خواهی در اذهان ایرانیان در جنبش مشروطه به بار نشست. اما از آنجا که طی سده های متمادی، سنت، حرف نخست را در همه عرصه های زیست مردم ایران می زد و نیروهای اجتماعی سنت گرا و حافظان وضع موجود از نعمت های این خوان گسترده بهره مند می شدند این اندیشه نوگرایی به موانع سرسخت فراوانی برخورد کرد. در کنار این عوامل داخلی، فشار دولت های بیگانه و پیشامدهای بین المللی نیز سنگی دیگر بر پای اندیشه مشروطه خواهی در ایران شدند آنچانکه متفکران صدر مشروطه با مشاهده نتایج غیرقابل باور آن، در راه پیموده شده دچار تردید شدند و با کنار گذاشتن آرمان های انقلاب مشروطیت و در راستای نجات کشور از گرداب بحران های متعدد به حکومتی مقتدر گرایش پیدا کردند. اهمیت بررسی زمینه های اجتماعی زایش اندیشه پسامشروطه در ایران بر پایه روزنامه کاوه ؛ به عنوان پرسش اصلی پژوهش روبرو ، در این است که تلاش می شود با بررسی زمینه ها به تبیین علل این چرخش بزرگ فکری که بر همه جوانب زندگی ایرانیان حتی تا کنون تاثیرگذار بوده پرداخته شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد شرایط اجتماعی ایران پس از انقلاب مشروطه و گسترش ناامنی و بی ثباتی سراسری، خشکسالی و قحطی، متفکران معاصر آن انقلاب ره به رویگردانی از اهداف انقلاب و پس از آن، حرکت بسوی ایده های اقتدارگرایانه سوق داد.
-
تحلیل اپیستمه ای آستانه تجدد در ایران
1399هدف از این پژوهش بررسی دیرینه شناسانۀ نظام دانایی آستانۀ تجدد در ایران است. این پژوهش با رهیافت فوکویی به بررسی نخستین رساله ها و سفرنامه های عصر پیشامشروطیت می پردازد. به طور مشخص پرسش ما این است که پس از رویارویی ایران با تجدد غربی، تمدن ایرانی از جنبه نظام های معرفتی در چه وضعیتی روزگار می گذراند و منطق حاکم بر نظام دانایی در این دوران با کدام یک از اپیستمه ها ی مورد نظر فوکو تطابق دارد؟ بر اساس یافته های پژوهش حاضر، شکست ایران در جنگ های ایران و روس نخستین بحران ژرف در وجدان ایرانی و تکوین آگاهی از آن را ایجاد کرد و زمینه ساز پیدایش فکر تغییر و ضرورت ایجاد اصلاحات در ایران شد؛ اما این تحول منجر به گسستی بنیادین در نظام های معرفتی ایران نشد. در غرب، با تجدد، انقلابی کپرنیکی در فضای معرفتی رخ داد، در مقابل اگرچه در عصر قاجاریه اندیشۀ تجددخواهی در میان نخبگان رواج پیدا کرد، اما آنها تصور روشنی از الزامات معرفتی تجدد پیدا نکردند و در بنیان های اندیشۀ سنتی رخنه ای ایجاد نشد. با کندوکاش در رساله ها و سفرنامه های این دوران می توان دریافت که اپیستمۀ این دوران به لحاظ الگوی معرفتی بیشتر با اپیستمۀ ماقبل کلاسیک معرفی شده از جانب فوکو تطابق دارد. اگرچه این اپیستمه در مواجهه با تجدد غربی ترک برداشت و اندیشه دچار بی قراری شد، اما تداوم حیات این اپیستمه ناممکن نشد. بدین سان، تحولی اساسی در مبانی نظری و نظام دانایی صورت نگرفت و تجربۀ ناگهانی و ناخواستۀ تجدد ایرانی به مقاصد خود نائل نشد.
-
صورت بندی اندیشه سیاسی در نهج البلاغه: مطالعه موردی، عهدنامه مالک اشتر
1399یکی از مسائل بسیار مهم در حوزه ی اندیشه ی سیاسی اسلام، تحلیل و بررسی و فهم دقیق و عمیق میراث اندیشه ایِ اسلام و امکان ها و ظرفیت های سیاسی آن است. این پژوهش در پی بررسی و پاسخ به این پرسش است که نهج البلاغه و خاصه متن عهدنامه مالک اشتر به عنوان یک متن شاخص در میراث فکری اسلام و ایران در ذیل کدام یک از گونه ها و صورت بندی های اندیشه سیاسی قرار می گیرد. بر طبق چارچوب نظری اروین روزنتال، اندیشه سیاسی اسلام به سه گروه فلسفه سیاسی، شریعتنامه و سیاستنامه تقسیم بندی می شود. ویژگی مهم فلسفه سیاسی تاملات عقلی، شریعتنامه تکیه بر قرآن و سنت و سیاستنامه توجه به حفظ قدرت است. هر چند اکثریت علما و فقهای مسلمان و شیعه، نهج البلاغه را در ذیل شریعت نامه ها آورده اند و کمتر آن را به مثابه یک متن اساسی سیاسی در حوزه ی اندیشه سیاسی مورد توجه قرار داده اند و از آن تنها به عنوان منبعی فقهی و یا کتابی حدیثی و روایی استفاده کرده اند اما پژوهش حاضر به دلیل وجود مفهوم مهم سیاسی رعایت مصلحت عمومی، عهدنامه را یک سیاستنامه به حساب می آورد که خطابی است به حاکم به جهت حفظ قدرت و آیین نامه ای برای آموزش هنر حکومت کردن است. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ زﻣﺎﻧﻪ و زﻣﯿﻨﻪی ﺻﺪور عهدنامه ﻣﺎﻟﮏ اﺷﺘﺮ و دﻗﺖ در ﮐﻼم و ﻣﻀﺎﻣﯿﻦ آن ﻓﺮﻣـﺎن و ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻋﺪاﻟﺖﻣﺤﻮر و ﻇﻠﻢ ﺳﺘﯿﺰاﻧﻪی ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ اﻧﺪﯾﺸﻪ و ﺳﯿﺮه ی امام علی(ع) ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ سیاست ﻣﻄﻠﻮبِ اﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎن ﻫﻤﺎﻧﺎ سیاست ﻣﻌﻄﻮف ﺑﻪ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻋﻤـﻮﻣﯽ اﺳـﺖ. سیاستیﮐﻪ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻋﻤﻮﻣﯽ را ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ ﻗﺎﻋﺪه ی آﻣﺮه ای ﺑﭙﻨﺪارد ﮐـﻪ ﺗﺤـﺖ ﻫـﯿﭻ ﺷـﺮاﯾﻄﯽ ﻧﻤـﯽﺑﺎﯾﺴـﺖ ﻧﻘﺾ ﺷﺪه و ﺑﺮ ﺧﻼف آن ﻋﻤﻞ ﺷﻮد. ﻋﺪاﻟﺖ، ﻗﺎﻧﻮنﮔﺮاﯾـﯽ ﯾـﺎ ﻫﻤـﺎن ﺷـﺮﯾﻌﺖمداری، ﺷـﻮرا، ﻣﺪارا و ...، ﺟﻤﻠﮕﯽ اﺑﺰارﻫﺎ و ﻓﻨﻮﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ همگی شان ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪون ﻫﯿﭻ ﺗﻤﺎﯾﺰی ﺑـﻪ ﻣﺼـﻠﺤﺖ ﺗﻤﺎم ﻣﺮدﻣﺎن ﺑﯿﻨﺠﺎﻣﺪ که این مهم در جای جای توصیه ها و فرازهای عهدنامه قابل استنباط است.
-
قدرت و ساز و کارهای کنترل و تحدید آن از منظر امام علی(ع) در نهج البلاغه
1398چکیده: نهج البلاغه میراثی ماندگار در اندیشه ی سیاسی شیعه به شمار می آید، که در برگیرنده ی آراء و اندیشه های امام علی(ع) می باشد. در این کتاب می توان نقطه نظرات و راهکارهایی را که امام در خصوص سیاست و حکمرانی اِعمال نموده اند را مشاهده نمود. این ساز و کارها ریشه در نوع نگاه حضرت به انسان و جهان هستی دارد. از منظر امام انسان موجودی مختار و آزاد خلق شده، که به وسیله ی سیاست در مسیر کمال و سعادت قرار می گیرد. با توجه به این نگرش، انسان هنگامی که در جایگاه قدرت قرار می گیرد، بیشتر در معرض فساد و لغزش واقع می شود. از این رو امام علی(ع) با ارائه ی سازو کارهایی قدرت سیاسی را تحدید و مورد کنترل و نظارت قرار می دهند. حضرت از دو روش به این امر مبادرت می نمایند: 1- ساز و کارهای درونی کنترل قدرت که شامل: تقوا، عدالت، فقاهت و امانت دانستن قدرت می باشد.2- ساز و کارهای بیرونی کنترل قدرت که عبارتند از: تقسیم قدرت و ایجاد صنوف متخصص، ایجاد رویه های نظارتی توسط عموم مردم و استفاده از تقسمات جغرافیایی. با نگاهی به جریان تحولات رخ داده در اندیشه ی سیاسی، می توان شکوفایی تدریجی اندیشه را مشاهده نمود. راهکارهای ارائه شده در هر برهه از تاریخ نیز موید این نکته می باشد. با توجه به اتفاقات به وجود آمده بعد از رنسانس، تاریخ و محل ارائه ی نظریات کنترل و تحدید قدرت سیاسی به صورت مدون به دوران مدرن غرب بر می گردد. در این دوران با تغییرات به وجود آمده در نوع نگرش به انسان و جهان هستی، ساز و کارهای ارائه شده توسط اندیشمندان علوم سیاسی نیز دچار دگرگونگی شده و با تغییرات بنیادین مواجه شد. این تغییر روند باعث شد نحوه ی نگرش به میراث نیز تحولاتی را تجربه نماید. بدین منظور میراث مورد بازخوانی قرار گرفته و نکته های مفید آن مورد استفاده قرار گرفت. از نکات ضروری قابل بیان ارائه ی ساز و کارهای موثر و بر گرفته از فرهنگ و رسوم مردم در سرزمینها می باشد. با توجه به خاستگاه ساز و کارهای ارائه شده در غرب عدم مطابقت این راهکارها با دستورالعملهای سیاسی شیعه مشخص می باشد. بدین جهت لازم است این راهکارها ابتدا از میراث اقباس شده و آنهایی را که از قابلیت انطباق با روشهای نوین سیاسی برخوردار می باشند مجدد مورد بررسی قرار داد. در این پژوهش سعی شده است با نگاهی به آراء امام علی(ع) درکتاب نهج البلاغه ساز و کارهای مد نظر حض
-
بررسی مبانی گفتمان نوسلفی گری و نسبت آن با پدیده داعش
1397داعش با الهام و استفاده از اندیشه های نظریه پردازانی همانند سیدقطب و عبدالسلام فرج با اقدامات خشونت بار و گسترده خویش و استفاده از وضعیت سیاسی و اجتماعی بحرانی کشورهای عراق و سوریه، باعث ناامنی در منطقه و تهدیدی برای سایر نقاط جهان شده است. این گروه با اعمال وحشیانه خود مرتکب جنایات فجیع بسیاری شده است(مساله). این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش است: گفتمان نوسلفی چه نقشی در شکل گیری پدیده داعش داشته است؟(سوال) به نظر می رسد هژمونیک شدن گفتمان نوسلفی در جریان های افراطی با دال های برجسته ای همچون جهاد، تکفیر، خلافت، نفی عقل گرایی و نص گرایی عرصه را برای ظهور داعش فراهم ساخته است(فرضیه)؛ از این رو، تحلیل رابطه مستقیم گفتمان نوسلفی گری و داعش، مقصدی در خور توجه است(هدف). پژوهش حاضر درصدد است با اتکا به تحلیلی گفتمانی لاکلا و موف(روش) توضیح دهد که چگونه داعش با مفصل بندی دال هایی همچون جهاد، تکفیر، نفی عقل گرایی و نص گرایی با دال مرکزی احیای خلافت اسلامی در پی اسطوره سازی و هژمونیک کردن قدرت خویش در منطقه است. داعش خود را پاسخی به بحران های جوامع اسلامی می داند و درصدد احیای دوران عظمت و شکوفایی اسلامی است. داعش در نشریه سازمانی خود دابق، پنج مرحله اصلی را برای برپایی اسلام معرفی می کند: هجرت، جماعت، سرنگونی طاغوت، تمکین و خلافت. همه گفتمان ها هویت خود را از غیریت سازی به دست می آورند، گفتمان داعش نیز هویت خویش را از ضدیت و غیریت با شیعه به دست می آورد. موضع داعش در ضدیت با شیعیان به آموزه های ابومصعب الزرقاوی، رهبر القاعده عراق و پدر معنوی داعش باز می گردد. این نوع گفتمان، منجر به این می شود که داعش به بهانه ی تکفیر افراد بسیاری از مسلمانان و غیر مسلمانان را به طرز وحشیانه ای به قتل برساند. در نتیجه، گفتمان داعش با ترسیم دنیای آرمانی خویش و استفاده از دال های برجسته ای همچون جهاد، تکفیر، خلافت، نفی عقل گرایی و نص گرایی خود را مصداق یک دولت و حکومت ایده آل می پندارد که در صدد بازسازی نظام و جامعه به سبک سلف صالح(صحابه، تابعین، تابعین تابعین)می باشد (یافته).
-
سنجش امکانها و محدودیتهای نظری نظریه ی "جامعه کوتاه مدت" برای تبیین تحولات تاریخی ایران
1397در این پژوهش ابتدا به بررسی جامعه شناسی تاریخی به عنوان چارچوب نظری این پژوهش پرداختیم و آن را از نظر تاریخچه ی ابداع، انواع و ویژگیهای آن مورد توجه قرار دادیم تا با اتکا به آن به عنوان معیاری برای سنجش آرای کاتوزیان دست یابیم. کاتوزیان در تلاش برای توضیح و تبیین منطق تحولات تاریخی ایران ابتدا «نظریه استبداد» صورتبندی کرد و در آن به خصایصی نظیر فقدان قانون، طبقه اشراف، مالکیت خصوصی پرداخت. او در ادامه به طرح نظریه « جامعه کوتاه مدت» روی آورد تا از این طریق به توصیف ویژگی های اساسی جامعه ایرانی در عرصه تاریخی نائل شود. به باور او محوری ترین خصیصه جامعه ایران، به لحاظ تاریخی این مسئله است که در ایران به سبب وجود مشکل مشروعیت و بحران جانشینی و نیز بی اعتباری جان و مال امکان انباشت سرمایه و نیز تجربه های تاریخی منتفی بوده و این امر مانع توسعه یافتگی ایران شده است. در ایران بر خلاف غرب از آنجا که تداوم درازمدتی در میان نبوده، این جامعه در فاصله دو دوره کوتاه، تغییراتی اساسی به خود دیده و به این ترتیب تاریخ آن بدل به رشته ای از دوره های کوتاه مدت به هم پیوسته شده است. الگوی مطلوب کاتوزیان که خصوصیات جامعه ایرانی را در عرصه تاریخی بر اساس آن ترسیم و مورد ارزیابی قرار می دهد، همان تجربیات تاریخی اروپاست. اما در مقام سنجش این بحث، باید گفت؛ کاتوزیان اگرچه یکی از مهمترین معضلات زندگی سیاسی در ایران را موضوع تامل قرار داده اما توضیح او فاقد دقت در کاربرد مفاهیم و بی توجه به تداوم فرهنگی ـ تاریخی و تمایز دوره بندی های تاریخ ایران است. نظریه جامعه کوتاه مدت کاتوزیان که بیشتر نظر است تا نظریه، از معضلات کلی گویی، جبرباوری و تقلیل گرایی در رنج است.
-
مبانی اندیشۀ ایرانشهری و تداوم آن در اندیشه های خواجه نظام الملک
1397این پژوهش بر آن است که با واکاوی جنبه ها و مولفه های اندیشه ایران شهری، تداوم این جنبه از میراث اندیشه ایرانی در اندیشه سیاسی دوران اسلامی را مورد پژوهش قرار دهد. به طور مشخص پرسش اصلی ما در این پژوهش این است که مولفه های اندیشه ایرانشهری چیست و این اندیشه در عصر اسلامی چه سرنوشتی پیدا کرد؟ فرضیه پژوهش این است که مولفه هایی از اندیشه سیاسی ایران باستان در اندیشه سیاسی عصر اسلامی قابل بازیابی است و بر این اساس می توان از تداوم اندیشه سیاسی ایرانشهری در اندیشه سیاسی عصر اسلامی سخن گفت. قلمرو این پژوهش به طور مشخص «سیاست نامه» خواجه نظام است که به باور این پژوهش مولفه های اندیشه ایران شهری در آن به نحو بارزتری نمود یافته است. به طور کلی اندیشه ایرانشهری یک مجموعه کم و بیش منسجمی از مولفه های فکری است که بنیان نظری و قوام بخش نهادهای سیاسی در ایران را فراهم می کرد و می توان آن را در موارد نظام اعتقادی شامل فرمانروایی الهی، نظام اخلاقی ارزشی ـ شامل نظم کیهانی یا اشه،نظام سیاسی ـ اجتماعی که برخاسته از اصل وحدت وسیاست و نظریه فر مانروایی الهی دسته بندی کرد. این اندیشه مبتنی بر خدا شناسی و هستی شناسی ویژه ای مانند نبرد کیهانی خیر و شرّ میان اهورا مزدا و اهریمن و نظم کیهانی عالم هستی به نام اشه و شهریاری نیک اهورا مزدا می باشد. اندیشۀ سیاسی ایرانشهری بر مبنای این نظم کیهانی به شاه آرمانی می اندیشدکه وظیفه دارد به نبرد با شرّ در زمین بپردازد و نظم و امنیت را برقرار و شهریاری نیک را با توجه به فرّۀ ایزدی که در او وجود دارد و بر اساس خرد، عدل و شجاعت و نژاد پاک و وحدت دین و سیاست به پا دارد. به نظر می رسد که خواجه نظام الملک در کتاب «سیاست نامه» به برخی از مبانی اندیشۀ ایرانشهری مانند توامان بودن دین و سیاست و فرمانروایی الهی پادشاه، دادگری، آبادانی اشاره کرده است.
-
بررسی تاریخ تحول معنایی مفهوم انقلاب و تاثیر آن بر تولد اسلام سیاسی
1397پژوهش حاضر، کنکاشی در اندیشه سیاسی ایران معاصر از مسیر به کارگیری رهیافتی نوین به قصد گشودن دریچه ای جدید در جهت فهم و تنویر ابعادی از تحولات معنایی مفاهیم و دلالتهای سیاسی آن در ایران معاصر است. چارچوب نظری به کار گرفته شده در این پژوهش، تاریخ مفاهیم راینهارت کوزلک که به آشکارترین وجهی، نمایانگر چرخش زبانی در درون علوم تاریخی است و بر مبنای آن سه نوع گروه بندی مفاهیم وجود دارد: نخست، مفاهیم سنتی که معانی آنها در طی قرنها در مقایسه تغییر چندانی نکرده است. دوم، مفاهیمی که معانی آنها به شدت تغییر کرده است و نهایتاً، گروه کاملی از مفاهیم نو هستند که به عنوان واکنش نسبت به اوضاع واحوال حوزه سیاسی و اقتصادی پدید آمده اند. کانون توجه تاریخ مفهومی بر روی دو گروه بندی اخیر است. بر این اساس این پژوهش می کوشد تاریخ تحول معنایی مفهوم انقلاب به عنوان یکی از محوری ترین مفاهیم موجود در تفکر سیاسی ایران معاصر را مورد بررسی قرار دهد تا بر مبنای آن به دریافتی از چگونگی تولد اسلام سیاسی در ایران معاصر نائل گردد. پرسش اصلی پژوهش آن است که چگونه ورود و تحول معنایی مفهوم انقلاب به درون نظام مفاهیم اسلام به تحول معنایی سایر مفاهیم پیشین شیعی انجامید. فرضیه ای که در پاسخ مطرح می شود آن است که در عصر جدید با شکل گیری میدان معنایی جدید و ورود مفاهیم جدیدی نظیر انقلاب به درون نظام مفاهیم شیعه، لایه های معنایی جدیدی به مفاهیم کهن شیعه نظیر انتظار، تقیه، اجتهاد و توحید افزوده شد. این تحول در نظام مفاهیم، یک دگردیسی در درون الهیات شیعه را رقم زد که منجر به تولد «اسلام سیاسی» در ایران معاصر شد.
-
تجربه تجدد ایرانی از نگاه شایگان؛ سنجش وضعیت معرفتی تمدن ایرانی ـ اسلامی در عصر جدید
1396این پژوهش بر آن است که وضعیت معرفتی استقرار یافته در تمدن ایرانی در طی تجربه ی خاص این تمدن در مواجهه با غرب متجدد را مورد بررسی قرار دهد. در عصر جدید که تجدد حوالت تاریخی تمام تمدن های کره خاکی شده است و تمدن های باستانی نظیر ایران نیز ناخواسته و نابهنگام در مغناطیس مناسبات تجدد قرار گرفته اند، این تمدن ها وضعیت مجهولی در نسبت با سنت تاریخی خود و نیز تجدد غربی یافته اند که با وجود اهمیت تعیین کننده آن کمتر مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. به سخن دیگر تمدن ایرانی ـ اسلامی به عنوان تمدنی باستانی و غیر غربی با وجود آنکه صاحب گذشته تاریخی تمدنی سترگ است، از آنجا که بیرون از مدار اولیه تجدد قرار داشته و بعدها با جهان گیر شدن تجدد در مناسبات عصر جدید ادغام شده است گرفتار چنین وضعیت پیچیده ای شده است که به باور ما باید مورد تامل و پژوهش قرار بگیرد. این وضعیت میانه ای که حاصل ترکیب سنت و مدرنیته است شکل یافته از دو دسته عناصر است ؛ عناصری که از یک سو از سنت تاریخی خود به ارث رسیده و در سوی دیگر عناصری که از ناشی از الزامات جهان متجدد کنونی در طی فرایند نوسازی به آن تحمیل شده است. به طور مشخص پرسش ما این است که چنین تمدنی از جنبه نظام های معرفتی در عصر جدید در چه وضیعتی روزگار می گذراند و کیفیت کنونی تفکر در این کشور نسبت به کشاکش موجود میان سنت تاریخی خود و جهان جدید به چه نحو است؟ ما این پرسش را در این پژوهش با اتکا به آثار داریوش شایگان مورد کنکاش قرار می دهیم.
-
اسلام سیاسی و تحول در حکومت مندی ایرانی
1396شیوه اندیشیدن درباره حکومت در هر جامعه یکی از موضوعات قابل تامل برای اندیشه ورزان حوزه سیاست و قدرت است به طوری که می تواند مبنایی برای بدیهی/غیربدیهی قلمداد کردن هر حکومت از یک سو و تعیین شکل و سیاق ابراز مخالفت علیه آن از سوی دیگر قلمداد شود. به دیگر سخن، نوع تصور از حکومت و طرح پرسش های جدی درباره مطلوبیت حکومت موجود، از جمله موضوعات اساسی در بررسی تفکر انقلابی یا اصلاحی مخالفان هر نظام سیاسی قلمداد می شود. بنابراین، اتخاذ هر گونه روشی در برخورد با نظام سیاسی مسلط مبتنی بر تلقی نیروهای مخالف از حکومت است. بدین سان، تحلیل سیاسی جامعه معاصرِ ایران، نشان می دهد شناخت تاریخ تحولات خِرَد حکومتی(تصور معقول از دولت) در فهم ذهنیت نیروهای اجتماعی در قبال حکومت تاثیر جدی دارد. در این راستا، مشروطه ایرانی توانست اولین تردیدها را درباره دولت سلطنتی به وجود آورد و نگره های سنتی را درباره مشروعیت دولت زیر سئوال ببرد. با این وجود، بی نظمی/آشوب-های اجتماعی و سیاسی پدیدارشده در جامعه ایرانیِ پسامشروطه، موجب هویدا شدن دوباره «بحران حکم رانی» و اُفت گرایشِ تحول خواهی در عقلانیت حکومتی سنتی و حرکت به سوی خِرد حکومتی جدید گردید. این خِرَد جدید شرایط را برای بازتولید ساختار اقتدارگرای نوینی چونان رضاشاه در واکنش به بحران حکم رانی پسامشروطه ای فراهم ساخت. از این رو در این مقطع، موج جدیدی از تلقی ها در میان روحانیت رسوخ یافت که با همان اشتیاقی که پیشتر در جستجوی آزادی و حکومت قانون بودند، به جستجوی حکومت مطلقه اهتمام ورزیدند و عملا به بازتولید روحِ استبداد قاجاری در کالبد دولت مطلقه پهلوی کمک کردند مع الوصف،با ظهور «اسلام سیاسی» و گرایش های سه گانه زیرمجموعه آن در دهه 1320، شاهد تحول تدریجی و جدی حکومت مندی به نفع استقرار یک حکومت مشروطه این بار با خصیصه اسلامی در عرصه اجتماع و سیاست هستیم که نهایتا زمینه رخداد «انقلاب اسلامی» و استقرار «جمهوری اسلامی»، به عنوان یک نظام سیاسی نوین، را در ایران فراهم ساخت. به این ترتیب، نمودار تحولات سیاسی- اجتماعی ایران، نموداری سینوسی می نماید که مشحون از افت وخیزهای متناوب از پذیرش/تغییر دولت استبدادی، تا لزوم تغییر انقلابی حکومت می باشد. پرسش اصلی رساله آن است که تحول تلقی اسلام گرایان سیاسی خصوصا روحانیت از سلطنت، چه تاثیری بر پیروزی انقلاب اسلامی
-
اندیشه مشروطه و تحول در حکومت مندی ایرانی
1395تفکر ایرانیان در رابطه با حکومت و امر سیاسی در طی هزار و اندی سال حول مفهوم شاه آرمانی و اندیشه ی ایرانشهری شکل گرفته است. در این تلقی پادشاه فردی خداگونه و سایه ی خدا بر روی زمین تلقی شده و امر سیاسی منحصرا از آن او و در ید اختیار ش می باشد. بدون اینکه مردم در حکومت منشا امر سیاسی تلقی شوند و یا در آن دخالتی داشته باشند. در طول این تاریخ همواره پادشاه به عنوان شبان وظیفه ی مراقبت از رمه و رعیت خویش را بر عهده داشته است. این تصور از حکومت و امر سیاسی با وقوع انقلاب مشروطه در سال 1285 ش متحول شده و تصور تازه ای از حکومت در ذهن ایرانی شکل می گیرد. فرضیه پژوهش حاضر از این قرار است که در طی انقلاب مشروطه ذهنیت شاه مدار به نقد کشیده شده و طغیانی همگانی جهت محدود کردن اختیارات مطلق پادشاه صورت می گیرد. برای نخستین بار مردم منشا حاکمیت سیاسی تلقی شده و در تعیین سرنوشت سیاسی خویش صاحب حق تلقی می شوند. با استفاده از مفهوم حکومت مندی که به معنای تصور و ذهنیت در باب امر سیاسی است تحول در حکومت مندی ایرانی را مورد کاوش قرار داده ایم.
-
بررسی تطبیقی رابطه دین و سیاست از دیدگاه امام خمینی (ره) و علی عبدالرازق
1394اندیشمندان مسلمان در مورد چگونگی برقراری رابطه بین دین و سیاست، خصوصا در قرن اخیر، نظریه هایی مطرح کرده اند که در بعضی موارد مخالف یکدیگر هستند. در این نوشتار سعی شده است علل اختلاف دیدگاه این اندیشمندان در این رابطه تبیین گردد. برای نیل به این هدف به بررسی موردی دیدگاه دو نظریه پرداز بنام دنیای اسلام یعنی امام خمینی (ره) به عنوان مدافع رابطه همه جانبه دین و سیاست در قالب ولایت فقیه، و علی عبدالرازق به عنوان نماینده طرفداران سکولاریسم، در چارچوب نظریه بحران اسپریگنز پرداخته شده است. بر اساس این چارچوب، هر نظریه سیاسی طی چهار مرحله: مشاهده بحران، تشخیص علل، بازسازی ذهنی جامعه و ارائه راه درمان، در ذهن نظریه پرداز شکل می گیرد. فرضیه پژوهش حاضر از این قرار است که امام خمینی (ره) و عبدالرازق نیز طی این چهار مرحله و تحت تاثیر شرایط و بحران ویژه ای دیدگاه خود را مطرح کرده اند، سپس برای اثبات نظریه شان هر کدام به آیات خاصی از قرآن کریم استناد می کنند. این نکته به وضوح اثبات کننده بعد فرازمانی و فرامکانی قرآن کریم و همچنین گواه بر آن است که می توان برای همه مشکلات سیاسی-اجتماعی جوامع مسلمان راه حلی از آیات مبارک قرآن استخراج کرد.