دانشگاه تنها نبود، امید که تنها نماند.

27 Oct 2017
کد خبر : 3818969
تعداد بازدید : 741

حمایت عضو سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های بوعلی سینا و علوم پزشکی همدان در واکنش به معرفی «دکتر منصور غلامی» به عنوان گزینه پیشنهادی وزارت علوم.

حمایت عضو  سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های بوعلی سینا و علوم پزشکی همدان در واکنش به معرفی «دکتر منصور غلامی» به عنوان گزینه پیشنهادی وزارت علوم.

نوید لطیفی*

قضاوت افراد در ایرانِ ما هم سهل است و هم ممتنع و در این طوفان شبکه‌ایِ داده‌های معتبر و غیر معتبر و در این هجوم گشاده‌دستی در تحلیل و نظر، چهره‌ها گاه آنی نیستند که به قضاوتشان نشسته‌ایم و حقیقت شاید آنی نیست که توصیفش می‌کنیم. قصه دانشگاه، دانشجو و وزارت علوم جز در آن سال‌های ریاست محمود احمدی‌نژاد که تکلیف همه روشن بود، هماره داستانی پیچیده و پرحاشیه بوده است. در دولت حسن روحانی اما داستان این وزارت با آمد و شد نام‌ها عجین شده‌است. آنقدر سایه‌های جوانب سنگینی می‌کند که ده‌ها نام در این سال‌ها برای صدارت مطرح شد و اینک که دو ماه از آغاز به کار دوازدهمین دولت جمهوری اسلامی و دومین دولت حسن روحانی گذشته همچنان نام‌ها رژه می‌روند و موافقان و مخالفان غوغا می‌کنند.

این‎بار اما دکتر منصور غلامی مامور به ارایه برنامه شد و از سوی رییس‌جمهور جهت تصدی وزارت علوم به مجلس معرفی گردید. برای من و دانشجویان بسیاری که دانشگاه بوعلی‌سینا را در دولت‌های اصلاحات تجربه کرده‌اند، منصور غلامی نامی به غایت آشناست. اینک که به سختی می‌شود ما را جوان نامید و حالا در این شلوغی سی و چندسالگی‌ها باید اعتراف کنیم روزهای شگفتی در آن دانشگاه بر ما گذشت، روزهای امید، روزهای سخت و دوباره روزهای امید.

هرگز در آن سال‌ها دکتر منصور غلامی برای ما نشان از انسداد نبود هرچند ما دانشجو بودیم و او رییس، ما گاه معترض و او همیشه نماد سیستمی که تجربه‌اش که می‌کردیم. دوگانه‌ی دانشجو و رییس و چالش‌های ناگزیر و ناگریزش پابرجا بود اما هرگز خفقان بر دانشگاه ما در آن سال‌ها چیره نشد. نسل ما در آن دانشگاه بالید در همان تنگناها اما نه در انسداد، نسل ما پویایی را تجربه کرد، هزینه داد اما نه در خودکامگی و ارعاب. دانشگاه هم شبیه ایران ماست، همه چیزش هیچ وقت به سامان نبوده و نیست اما آنچنانکه فرق است بین ایران‌هایی که زیسته‌ایم، فرق است بین دانشگاه‌هایی که دیده‌ایم، راهروهایی که تجربه کرده‌ایم، کلاس‌هایی که نشسته‌ایم.

این چند خط نه به بهانه دفاع از گزینه پیشنهادی وزارت و نه حتی ابزاری برای تبلیغ مرسوم بلکه ادای دین به حقیقت است، تلاشی برای ارایه‌ی تصویری منصفانه‌تر.

دانشگاه بوعلی‌سینا در دوران ریاست منصور غلامی و در سالهای 80 تا 84 که من در بیست سالگی‌ها تجربه‌اش کرده‌ام از منظر پویایی فضای سیاسی و فرهنگی، خانه‌ای امن برای تشکل‌ها و کانون‌ها بود. بی‌گمان تعدد نشریات دانشجویی، تعدد مراسمات و حتی تعدد بحران‌ها عیار مناسبی است برای سنجش نشاط و پویایی و همچنین معیار روشنی است برای قضاوت عملکرد رییس وقت. در ایران، افراد را گاه نه برای کارهایی که کردند که برای کارهایی که نکردند باید قضاوت کرد، حتی باید ستود. به روشنی دانشگاه ما در آن سالها می‌توانست آنی نباشد که تجربه‌اش کردیم ولی دانشگاه زنده بود و حتی تا سالهای بعد نیز زنده ماند و نفس کشید. دانشگاه بوعلی‌سینا حتی در تیره‌روزگاری که بعدها بر کشور گذشت، به سبب ریشه‌هایی که در زمانه‌ی دانشجویی ما و پیشینیان ما و البته سالهای ریاست منصور غلامی دوانده بود، دیرتر از نفس افتاد و بیشتر مقاومت کرد. آنقدر نشاط داشت که حتی در نخستین 16 آذر دولت محمود احمدی‌نژاد که دانشگاه‌های پایتخت به دلیل مضرات آلودگی هوا تعطیل بود، برای صدها دانشجو از هاله نور رییس‌جمهور نورسیده بگوید و از دانشگاه، از خانه، در برابر طوفانِ در راه دفاع کند. 

نمی‌توان به قضاوت منصور غلامی در سالهای دولت اصلاحات نشست و از یاد برد که او در سهمگین‌ترین هجوم‌ها به دانشگاه در حوادث خرداد 82، در راهروهای دادگستری نشست و از پیگیری وضعیت دانشجویان کناره نگرفت. نمی‌توان به قضاوت منصور غلامی نشست و از یاد برد که همدان جایی به تمام معنا دشوار برای سیاست‌وزی است اما دانشگاهِ مادرش از پویاترین فضاهای سیاسی در بین دانشگاه‌های کشور در آن سال‌ها بود. نمی‌توان فشار کمیسیون آموزش مجلس هفتم را به دکتر غلامی به یاد آورد اما از مقاومتش برای برگزاری رخدادهای الهام‌بخش و پیشرو دفاع نکرد.

ورای تجربه سالیان عضویت در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های بوعلی‌سینا و علوم پزشکی همدان و تعامل گاه همدلانه، گاه انتقادی و گاه اعتراضی با رییس وقت، دبیر نخستین جشنواره دانشجویان وبلاگ‌نویس ایران نیز بودم. دبیر جشنواره‌ای پرمخاطره در ماه‌های پایانی دولت دوم اصلاحات و در آن ایام که عنوان غریب «وبلاگ»، به کیمیای سعید مرتضوی و بگیر و ببند وبلاگ‌نویسان در آن پرونده مشهور به پدیده‌ای امنیتی بدل شده بود. میزبانی همدان که پیشینه‌ای فربه در برخورد سخت با رویدادها داشت، دشواری‌های برگزاری یک رخداد فرهنگی ملی را دو چندان می‌کرد و ماه‌های پایانی دولت هشتم نیز می‌توانست محافظه‌کاری‌ها را بیدار کند اما این نشد و با پایمردی منصور غلامی این رخدادِ پیشرو در حوزه فرهنگی دانشگاه‌های کشور به شدن انجامید.

روایت دوران‌ها را باید از آدم‌های آن دوران خواست. من و دوستانم نه می‌توانیم و نباید به روایت دوره‌ای از دانشگاه که در آن نزیسته‌ایم بپردازیم و البته دوستان جوان‌تر و دانشجویان صادق این روزها نیز نباید در ازدحام روایت‌هایشان از ایام متاخر و زمانه‌ی خود، تبار سیاسی و عملکرد چهره‌ها را در آزمون‌ها و دوره‌های مختلف پنهان کنند. به گواهی من و دوستانم، آن یاران دبستانی، تبار سیاسی دکتر غلامی، بی‌گمان اصلاح‌طلبی است و آنچه امروز جسته گریخته پژواک می‌یابد و به بهانه‌اش ایشان را در زمره مخالفان دولت طبقه‌بندی می‌کنند به هیچ روی رنگی از واقعیت ندارد. ما رییس اصلاح‌طلبی را تجربه کردیم که راه را بر گشایش‌های فرهنگی و سیاسی باز نگاه داشته بود حتی با اختلاف سلیقه آشکار در سیاست‌ورزی و شیوه‌ی مدیریت امور.

منصور غلامی، مدیری آرام، محافظه‌کار و البته سیاستمداری پیچیده است که وزارت احتمالی‌اش، شاید برای او انگیزه‌ای تازه باشد تا پس از سالهای طولانی مسؤولیت‌های آکادمیک، تجربه‌اش را به مدیریت کلان نهاد دانشگاه در کشور عرضه نماید. محافظه‌کاری دکتر غلامی الزاما نه مزیت است و نه آسیب. او بسان خیلی از چهره‌های اصلاح‌طلب که سبک زندگی و ارزش‌هایشان به انقلاب گره خورده توان تعامل با مخالفان دولت را دارد و از آن سو باورمندی‌اش به تدبیر، تعقل و اصلاح می‌تواند سرمایه‌ای برای گشایش‌ها و تحقق وعده‌های رییس‌جمهور باشد. شرایط متفاوت سالهای پس از 92 هر مدیری را با میدانی تازه مواجه می‌سازد و عقلانی است که چهره‌های مجرب را در معدلی از دوران‌ها قضاوت نماییم. در پیش‌بینی کارآمدی و یا شکست منصور غلامی می‌بایست شرایط فعلی دولت، حساسیت بر وزارت علوم و بدیل وضعیت کنونی را در نظر داشت.

بی‌گمان نقد و اعتراض دانشجویان و اساتید منتقد دکتر منصور غلامی به غایت محترم و سزاوار پاسخ است و اینک در آستانه‌ی مسؤولیتی سترگ، پاسخگویی و رفع ابهام، شایسته‌ترین کنش در جلب اعتماد شهروندان و نمایندگان ملت خواهد بود. ساده‌اندیشی است اگر مدیریت در یکی از دشوارترین استان‌های کشور را در همان الگوی ساده شده مرکز/پیرامون تحلیل کنیم و به نتیجه برسیم که سالها مدیریت در خارج از پایتخت و همکاری طولانی با دکتر معین و معاونینش امتیازی برای وزارت نیست.

نه کسی را یارای پیش‌گویی است و نه سیاستمدار و کنشگری را توان تضمین. دکتر غلامی می‎تواند وزیر خوشنامی باشد و یا وزیری ناکام اما آنچه امروز می‌توانیم بر آن گواهی دهیم درباره رییس اصلاح‌طلبی است که در زمان ریاستش در دولت‌های هفتم و هشتم، دانشگاه تنها نماند حتی در روزهایی که منتقدش بودیم و معترضش. وظیفه اخلاقی ماست که قضاوت را تسهیل نماییم و به آینده خوشبین باشیم.