پروفایل استاد - دانشگاه بوعلی سینا همدان
Assistant Professor
Update: 2024-11-21
Hamid Yahyavi Hamedani
Faculty of Economics and Social Sciences / Department of Political Science
Master Theses
-
شهروندي در انديشه سياسي معاصر ايران(مطالعه موردي: مذاكرات مجلس تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مصوب 1358)
جعفر جعفري پور 2023مفهوم شهروند و شهروندي از مفاهيم مهم در تاريخ انديشه سياسي به شمار مي رود. به علاوه شهروندي نوع غالب هويت سياسي- اجتماعي و به عنوان يك پديده مدرن از مؤلفه هاي محوري نظام هاي سياسي دموكراتيك و شاخصي براي نشان دادن تحقق دموكراسي در يك جامعه مدرن است. دو مفهوم از شهروندي مبناي شكل گيري بسياري از نظريه ها مي باشد: مفهوم فردگرايي- ليبرال و مفهوم جمهوري خواهي- مدني. ظهور قوانين اساسي كه دست آورد مهم تحديد قدرت سياسي و كم رنگ شدن يا برچيده شدن نظام هاي سياسي خودكامه است، نقطه عطفي در نهادينه كردن و به رسميت شناختن حقوق و امتيازات شهروندي است. با وقوع انقلاب اسلامي و آغاز روند نهادسازي، تلاش و اقدام براي تدوين قانون اساسي از جمله نخستين برنامه هاي نظام جديد به شمار مي رود. در جريان تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران حقوق و امتيازات اتباع به شكل مبسوطي مورد توجه و بحث قرار گرفت. در پژوهش حاضر ضمن مرور و مطالعه سير تطور حقوق شهروندي در ايران معاصر با تكيه بر نظريه هاي مهم شهروندي( به ويژه توجه به رويكرد جمهوري خواهي به عنوان چارچوب نظري مختار پژوهش)، چگونگي فهم و تلقي نمايندگان مجلس بررسي و تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران از مفهوم شهروندي مورد بررسي قرار گرفته است. نتيجه مطالعه نشان مي دهد كه اگرچه واژه و مفهوم شهروندي در مشروح مذاكرات تدوين قانون اساسي چندان ظهور و بروزي ندارد، با اين حال بحث از حقوق ملت مورد توجه جدي خبرگان تدوين كننده قانون اساسي بوده است كه نماد آن تدوين فصل مشبعي تحت عنوان حقوق ملت در قانون اساسي مصوب سال 1358 است. پژوهش حاضر نشان مي دهد كه بنيادهاي معرفتي نمايندگان تدوين قانون اساسي به ويژه هستي شناسي و انسان شناسي آنان و نيز فضاي فكري غالب و مسلط ناشي از پيروزي انقلاب اسلامي تأثير تعيين كننده اي بر فهم و تلقي ايشان از مفهوم شهروندي، حقوق ملت و مفاهيم بنياديني نظير آزادي، تساوي، شكنجه، تفتيش عقايد در پي داشته است. با وجود برداشت هاي مختلف درون مشروح مذاكرات كه شرح آن ها آمده است، ما حصل نگرش خبرگان در اصول تصويبي ـ با توجه به ورود ديدگاه هاي انقلابي، سياسي و فقهي كه اقتضاي عصر انقلاب بوده است ـ اغلب برداشت حقوقي و مدون، با عنايت به ديدگاه انقلابي بوده است.
Thesis summary
-
تجدد آمرانه و بحران بي خانماني ذهني روشنفكران در عصر پهلوي
علي دهقاني شه خواه 2022هدف اين پژوهش بررسي تاثيرات نوسازي و شكل گيري نهادهاي مدرن بر روند آگاهي روشنفكران در ايران عصر پهلوي است. توجه به روشنفكران و فضاي معرفتي شان، همواره يكي از موضوعات مهم تاريخ انديشه سياسي است. روشنفكران در جهان سوم درگير بحران هايي هستند كه ارمغان عصر جديد است؛ ورود مدرنيته به جوامع سنتي، سازوكارهاي معرفتي موجود در اين جوامع را مورد تهديد قرار مي دهد. چهارچوب نظري استفاده شده در اين طرح بر جامعه شناسي شناخت و دستگاه مفاهيم برگرفته از ايده ذهن بي خانمان پيتر برگر مبتني است. پرسش اصلي در اين پژوهش اين است كه، تجدد آمرانه در عصر پهلوي و نهادهاي برآمده از آن چگونه منجر به تكوين «بي خانماني ذهن» به عنوان شكلي از آگاهي در روشنفكران ايران معاصر شده است؟ در ايران، مدرنيته در تمام ابعاد و به صورت فراگير در عصر پهلوي در جريان بود كه جامعه سنتي ايران و پيرو آن، فضاي روشنفكري را در نورديد. شتاب در روند نوسازي و علاوه بر آن آمرانه بودن اين تحولات در عصر پهلوي منجر به ايجاد سرگشتگي در فكر ايراني شد. در عصر پهلوي به دليل نوسازي هاي آمرانه كه بيشتر شامل نهادها و حوزه هاي سياست، اقتصاد،آموزش و فرهنگ بود، به سبب نبود مهارت ها و ابزارهاي شناختي مناسب، تعارضات بسياري در اذهان افراد و به طور خاص روشنفكران را ايجاد كرد؛ و علاوه بر اينكه آگاهي سنتي افراد دچار اختلال شد آگاهي مدرن نيز شكل نگرفت. به باور اين پژوهش نوسازي و شكل گيري نهاد هاي مدرن در ايران روند آگاهي را تحت تاثير قرار داد و علاوه بر اينكه آگاهي سنتي در مواجهه با مناسبات جديد فاقد كارايي بود، آگاهي مدرن نيز در راستاي اين نهاد ها جايگزين نشد. نتيجه اينكه ساخت جديدي از آگاهي در اذهان ايراني مستقر شد كه نه سنتي بود و نه مدرن و در همان حال دوپاره و كژديسه بود؛ بنابراين روشنفكران در ايران عصر پهلوي در مواجه با اين وضعيت ناشناخته، دچار اضطراب شناختي شدند.. طرح پيش رو با مفاهيم اين چارچوب به دنبال آزمونِ اين فرضيه است كه تجدد آمرانه منجر به تاسيس نهادهاي مدرن در ايران شد و با ايجاد اضطراب شناختي و آلودگي شناختي به تكوين شكلي از آگاهي در روشنفكران ايراني منتهي شد كه مي توان از آن با عنوان «بي خانماني ذهن» ياد كرد. روش انجام پژوهش، توصيفي- تحليلي و مبتني بر اسناد كتابخانه اي در دسترس است.
-
بررسي انتقادي ديدگاه هاي موجود در باب شكست پروژه هاي تجدد خواهي در ايران
محمدرضا رنجبران 2022تحليل و ارزيابي علل نافرجام ماندن پديده تجدد و تجدد خواهي در ايران معاصر از مباحث جدي مورد مناقشه در بين محققان و صاحب نظران است. با ورود اين پديده به ايران، كليه شئون اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي مردم تحت تأثير قرار گرفت. انقلاب مشروطيت بارزترين پي آمد اين پديده مهم و سرنوشت ساز بود كه شكل گيري آن تابع بسياري از وقايع و اتفاقات پيش از انقلاب بود. در واقع كوشش هاي افرادي مانند عباس ميرزا، قائم مقام، اميركبير و بسياري از روشنفكران و علما در جهت نيل به تجدد و ترقي، به انقلاب مشروطه ختم شد، هر چند در نهايت انقلاب مشروطه هم مانند تمامي پروژه هاي تجدد خواهي به شكست انجاميد. در اين پژوهش تلاش گرديده است تا دلايل شكست پروژه تجدد خواهي در ايران مورد بررسي و تحليل قرار گرفته و به اين پرسش پاسخ داده شود كه: از منظر انديشه سياسي چه نقدي به ديدگاه هاي موجود در باب شكست پروژه تجدد خواهي در ايران وارد است؟ در زمينه شكست تجدد در ايران ديدگاه هاي متفاوتي مطرح شده است. عمده اين نظريات مشتمل بر ديدگاه اقتصادي، ديدگاه استبداي، ديدگاه استعماري، ديدگاه فرهنگ سياسي و ديدگاه عامل انديشه مي باشد. در اين پژوهش به بررسي ديدگاه هاي مورد نظر پرداخته شده و از منظر انديشه سياسي به نقد آن ها پرداخته مي شود و نيز كفايت عامل انديشه در پاسخ گويي به دلايل شكست پروژه هاي تجدد خواهي در ايران معاصر مورد بررسي قرار مي گيرد.
Thesis summary
-
نسبت اخلاق و سياست در انديشه مصطفي ملكيان
مهدي عيوضي 2022نسبت اخلاق و سياست از شمار مهم ترين مباحث در تاريخ انديشه سياسي است. انديشمندان بسياري از ابتداي تاريخ به نظريه پردازي در اين زمينه همت گماشته اند. اهميت اين بحث از آن روست كه همواره دولت ها و شهروندان را در مقام عمل در ميانه ي دو نيروي متضاد از يك سو «اخلاق» و تمام فضيلت هاي مربوط به آن و از سوي ديگر «قدرت» و همه مسائل وابسته به آن در جدال و تكاپو قرار داده است. يكي از فيلسوفان برجسته عصر ما نيز كه سال هاي متمادي در اين مباحث قرار غور كرده، مصطفي ملكيان مي باشد. پژوهش حاضر با طرح اين سوال كه تصور و تلقي ملكيان از امر اخلاقي چيست و اين تصور چه تأثيري بر فهم و برداشت وي از نسبت اخلاق و سياست نهاده است و با استفاده از روش تحليل متن و روش اسنادي و كتابخانه اي، در پي يافتن پاسخ به اين سئوال مهم، در انديشه و آثار ايشان مي باشد. يافته هاي پژوهش نشان مي دهد؛ فهم و درك حداكثري حقيقت، تقليل رنج و مرارت و زندگي نيكو و اخلاقي، ركن ركين انديشه ملكيان به شمار مي آيد و براي تحقق اين اهداف از هرچه سودمند است، مي توان بهره مند گرديد. يافته اصلي پژوهش اين است كه ملكيان در احوالات دروني خود فضيلت گرا بوده ولي در عالم سياست به دليل موضوعات خاصي كه در آن مطرح مي شود، نتيجه گرايي را مي پذيرد، مشروط به اينكه حق هيچ فردي، پايمال نگردد. چالش اصلي انديشه ملكيان حل تعارض بين پايبندي به فضيلت در عالَم اخلاق و پذيرش نتيجه گرايي در عالَم سياست است.
Thesis summary
-
مفهوم آزادي در عصر پيشامشروطه و تحول در انديشه سياسي ايراني (با تاكيد برآراي آخوندزاده و طالبوف)
حسن اميني 2022اين پژوهش بر آن است كه تحول معنايي مفهوم آزادي را در عصر پيشامشروطه و نقش آن را در تحول انديشه سياسي ايراني را با اتكا به چهارچوب نظري تاريخ مفاهيم كوزلك مورد بررسي قرار دهد. به باور كوزلك تحول مفاهيم نقشي دوران ساز دارند و آزادي اساسي ترين مفهوم در عصر جديد است و در انديشه سياسي جديد همه ي مفاهيم ديگر در پيوند با مفهوم آزادي طرح و معنا شده اند. آزادي در معناي جديد آن مفهوم نوظهوري در انديشه سياسي عصر جديد محسوب مي شود كه سابقه ورود و آشنايي ايرانيان با آن به عصر قاجار بر مي گردد و در اين ميان آخوندزاده و طالبوف دو متفكري بودند كه در مسير آشنايي ملت با مفهوم آزادي و قانون تلاشهاي زيادي كردند. پرسش محوري اين پژوهش اين است كه طرح مفهوم آزادي در معناي جديد آن در انديشه آخوندزاده و طالبوف چه تحولي در انديشه سياسي ايران ايجاد كرد؟ فرضيه اي كه در پاسخ مطرح شد اين است كه طرح مفهوم آزادي در معناي جديد و تاكيد بر آن در انديشه منورالفكران ايراني در عصر پيشا مشروطه منجر به تكوين انديشه مشروطه خواهي ايراني و شكل گيري امواج تجدد خواهي در ايران شد.
Thesis summary
-
اقدامات كارگزاران حكومتي و تحول حكومت داري در عصر قاجار
مجيد حيدري 2022اين پژوهش برآن است كه نقش اقدامات كارگزاران حكومتي(عباس ميرزا، ميرزا عيسي قائم مقام، ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، ميرزا تقي خان اميركبير) را در تحول حكومت داري عصر قاجار مورد بررسي قرار بدهد. اهميت اين موضوع ناشي از اين مسئله است كه به رغم وجود بحث هاي مختلف در باب اين دوران هنوز تحولات درون منطق حكمراني مورد بررسي شايسته قرار نگرفته و تأثير انديشۀ اين كارگزاران در ايجاد تحول و ترقي در حكومت داري در ايران كمتر مورد پژوهش واقع شده است. پرسش محوري اين پژوهش اين است كه اقدامات كارگزاران حكومتي عصر قاجار چگونه به تحول نظم سياسي و حكومت داري انجاميد؟ فرضيه اي كه در پاسخ مطرح شده اين است كه اقدامات اصلاح گرانۀ كارگزاران عصر قاجار، در عرصه هاي سياسي و با محوريت تفكيك سلطنت از وزارت در انديشه سياسي جديد و با تقويت نهاد وزارت به عنوان نهادي مستقل از سلطنت منجر به تحول در حكومت داري و باعث شكل گيري نظم جديد سياسي در ايران گشت.
Thesis summary
-
چرايي عدم تداوم فلسفه سياسي در عالم اسلام بعد از فارابي
محسن صفري 2022شناخت جايگاه فلسفه سياسي فارابي و علل عدم تداوم آن نقش ويژه اي در تاريخ اسلام و زمان معاصر دارد. مسلماً بدون اين شناخت، نميتوان به ضرورت فلسفه سياسي و نقش آن در تاريخ اسلامي پي برد. قرن چهارم هجري كه از آن به عنوان عصر طلايي در اسلام نام مي برند، با وجود فضاي باز سياسي و فرهنگي حكومت آل بويه، فلسفه سياسي با انديشه هاي فارابي رشد فزاينده اي يافت، ولي هرگز فلسفه سياسي به آن رشد و بالندگي و سير تكاملي خود نتوانست ادامه دهد و دچار ركود و گسست شد .سؤال اين تحقيق آن است كه چه عواملي مانع تداوم فلسفه سياسي در عالم اسلام شده است؟ در اين پژوهش استدلال شده كه در چهارچوب ديسپوزيتيف فوكويي، مي توان نشان داد عوامل معرفتي (مثل علوم و معارف زمان، مدارس، فلسفه و هر نوع كتابت) و عناصر ناگفتماني/ابژكتيو (مانند نهاد خلافت و اجزاي آن، قضات و محتسبين، فقها، سيطرۀ ساخت امپراطوري يا خلافت يا سلطنت استبدادي) و برداشتهاي انحصار طلبانه از ديانت و حقيقت باعث شدند، عرصه بر فعاليتهاي فكري و فلسفي كه مغاير با ديانت و يا ناموافق با شريعت حاكمان تلقي مي شدند، تنگ شود. به نظر مي رسد كه نقد و تكفير فلسفه و فلاسفه توسط عالماني چون غزالي و كافي انگاري فقه و شريعت، عدم نياز ساخت استبدادي سلطنت و خلافت به فلسفه سياسي از علل مهم عدم تداوم تأمل فلسفي در سياست، تمدن اسلامي بوده است .
Thesis summary
-
روشنفكران ايراني و گسست از فلسفه سياسي مشروطيت؛
بررسي نقدهاي روشنفكران ايراني به فلسفه سياسي مشروطه در دهه هاي چهل و پنجاه
عطيه خضريان فرع 2021اين پژوهش بر آن است كه به بررسي نقدهاي روشنفكران ايراني معاصر به فلسفه سياسي مشروطه در دوره بعد از 1342 پرداخته و علل طرد و مخالفت آنها با اركان مشروطه سياسي را مورد كندوكاو قرار دهد. بر اين اساس با بررسي تجربه سياسي مشروطه در ايران، نحوه مواجهه با آن در تاريخ روشنفكري معاصر ايراني در دهههاي چهل و پنجاه مورد پژوهش قرار داده و با كند و كاو در زمينه هاي آن و به طرح اين پرسش بپردازد كه چگونه چنين گسستي در تاريخ فكري ايران معاصر به وقوع پيوست؟ و به طور مشخص نقد روشنفكران اين دوره نظير سيد احمد فرديد، جلال آل احمد، علي شريعتي و رضا داوري اردكاني به فلسفه سياسي مشروطه چه بود و گسست آنان از فلسفه مشروطيت چگونه رخ داده است؟چرا روشنفكران ايراني نظير (آل احمد، شريعتي و داوري اردكاني) به نقد فلسفه سياسي مشروطه در دوره بعد از 1342 رو آوردند؟ به نظر مي رسد در اين دوره از تاريخ روشنفكري ايراني يك تحولي از جنس آن چيزي كه لوئي آلتوسر آن را «گسست پروبلماتيك» مي ناميد به وقوع پيوسته و مسائل محوري متفكران ايراني در اين دوره دچار يك جابه جايي بنيادين شده است. اين روشنفكران در دهه هاي سي تا پنجاه در آثار خود با خلط ميان مشروطيت با سلطنت و يكي پنداشتن اين دو به پيكار و مخالفت با فلسفه سياسي مشروطيت كه مبتني بر حكومت قانون، نظام فرمانروايي ميانه رو و رويكرد تجددخواه به نظام سنت بود پرداختند. در اين دوره با سيطره ايدئولوژي هاي تجددستيز و محوريت يافتن مسئله استعمار و به حاشيه رانده شدن «امرملي»، اين روشنفكران جهان وطني پيشه كردند و به همين دليل اولويت بحثهاي ايران را از درون به برون چرخاندند و دغدغه هاي مشروطه خواهي از دستور كار روشنفكران خارج شد.
Thesis summary
-
ضرورت تكوين دولت مدرن در ايران از ديدگاه روشنفكران عصر پهلوي اول (مطالعه موردي: فروغي، بهار، داور)
فرناز سواري 2021اين پژوهش بر آن است كه جايگاه اولين دولت مدرن و ضرورت تكوين آن را در ايران از ديدگاه متفكران و كارگزاران عصر پهلوي اول «فروغي، بهار، داور» مورد بررسي قرار دهد. پديده دولت مفصل ترين مفهوم در علم سياست است. اهميت بررسي مفهوم دولت در دوران پهلوي اول نيز زماني روشن مي شود كه بدانيم روشنفكران براي نخستين بار بود كه به اهميت پديده دولت و انديشه معطوف به ضرورت آن در ايران پي برده بودند و تلاش كردند تا دولتي مدرن ايجاد كنند. دولت ايران در عصر پهلوي اول، نخستين دولت مطلقه در ايران بود. پژوهش پيشرو بر مبناي اين پرسش شكل گرفت كه چرا و چگونه روشنفكران عصر پهلوي اول، ايده ضرورت دولت مدرن را كه مبتني بر حاكميت ملي است، در كانون توجه قرار داده اند. فرضيه اي كه در پاسخ مطرح شد، اين است كه، روشنفكران اين دوره تحقق «ترقي سياسي» در ايران و نيز بيرون كشيدن ايران از ورطه هرج ومرج و تجزيه را در گرو ايجاد و تقويت دولت مدرن و حاكميت ملي مي دانستند. نتايج اين پژوهش نشان مي دهد روشنفكران عصر پهلوي اول براساس واقع بيني سياسي و گرفتاري هاي ايران در آن زمان به ضرورت تكوين ايده دولت مدرن رسيدند و با اين آگاهي از الزامات سياست در عصر جديد از دولت رضا شاه حمايت كردند تا در ايران هم نظامي مدرن ايجاد شود. نظامي مدرن در ايران بنا كنند.
Thesis summary
-
زمينه اجتماعي زايش انديشه پسامشروطه در ايران
مهدي شهباز 2021در عصر قاجار گسترش مراوده ايرانيان با غرب و مشاهده پيشرفت هاي غرب جديد، انديشمندان ايراني را به پرسش از علل و اسباب عقب ماندگي كشور از كاروان شتابان تجدد واداشت. نتيجه اين رويارويي و گسترش روحيه ترقي خواهي در اذهان ايرانيان در جنبش مشروطه به بار نشست. اما از آنجا كه طي سده هاي متمادي، سنت، حرف نخست را در همه عرصه هاي زيست مردم ايران مي زد و نيروهاي اجتماعي سنت گرا و حافظان وضع موجود از نعمت هاي اين خوان گسترده بهره مند مي شدند اين انديشه نوگرايي به موانع سرسخت فراواني برخورد كرد. در كنار اين عوامل داخلي، فشار دولت هاي بيگانه و پيشامدهاي بين المللي نيز سنگي ديگر بر پاي انديشه مشروطه خواهي در ايران شدند آنچانكه متفكران صدر مشروطه با مشاهده نتايج غيرقابل باور آن، در راه پيموده شده دچار ترديد شدند و با كنار گذاشتن آرمان هاي انقلاب مشروطيت و در راستاي نجات كشور از گرداب بحران هاي متعدد به حكومتي مقتدر گرايش پيدا كردند. اهميت بررسي زمينه هاي اجتماعي زايش انديشه پسامشروطه در ايران بر پايه روزنامه كاوه ؛ به عنوان پرسش اصلي پژوهش روبرو ، در اين است كه تلاش مي شود با بررسي زمينه ها به تبيين علل اين چرخش بزرگ فكري كه بر همه جوانب زندگي ايرانيان حتي تا كنون تاثيرگذار بوده پرداخته شود. نتايج اين پژوهش نشان مي دهد شرايط اجتماعي ايران پس از انقلاب مشروطه و گسترش ناامني و بي ثباتي سراسري، خشكسالي و قحطي، متفكران معاصر آن انقلاب ره به رويگرداني از اهداف انقلاب و پس از آن، حركت بسوي ايده هاي اقتدارگرايانه سوق داد.
Thesis summary
-
تحليل اپيستمه اي آستانه تجدد در ايران
سحر زماني 2021هدف از اين پژوهش بررسي ديرينه شناسانۀ نظام دانايي آستانۀ تجدد در ايران است. اين پژوهش با رهيافت فوكويي به بررسي نخستين رساله ها و سفرنامه هاي عصر پيشامشروطيت مي پردازد. به طور مشخص پرسش ما اين است كه پس از رويارويي ايران با تجدد غربي، تمدن ايراني از جنبة نظام هاي معرفتي در چه وضعيتي روزگار مي گذراند و منطق حاكم بر نظام دانايي در اين دوران با كدام يك از اپيستمه ها ي مورد نظر فوكو تطابق دارد؟ بر اساس يافته هاي پژوهش حاضر، شكست ايران در جنگ هاي ايران و روس نخستين بحران ژرف در وجدان ايراني و تكوين آگاهي از آن را ايجاد كرد و زمينه ساز پيدايش فكر تغيير و ضرورت ايجاد اصلاحات در ايران شد؛ اما اين تحول منجر به گسستي بنيادين در نظام هاي معرفتي ايران نشد. در غرب، با تجدد، انقلابي كپرنيكي در فضاي معرفتي رخ داد، در مقابل اگرچه در عصر قاجاريه انديشۀ تجددخواهي در ميان نخبگان رواج پيدا كرد، اما آنها تصور روشني از الزامات معرفتي تجدد پيدا نكردند و در بنيان هاي انديشۀ سنتي رخنه اي ايجاد نشد. با كندوكاش در رساله ها و سفرنامه هاي اين دوران مي توان دريافت كه اپيستمۀ اين دوران به لحاظ الگوي معرفتي بيشتر با اپيستمۀ ماقبل كلاسيك معرفي شده از جانب فوكو تطابق دارد. اگرچه اين اپيستمه در مواجهه با تجدد غربي ترك برداشت و انديشه دچار بي قراري شد، اما تداوم حيات اين اپيستمه ناممكن نشد. بدين سان، تحولي اساسي در مباني نظري و نظام دانايي صورت نگرفت و تجربۀ ناگهاني و ناخواستۀ تجدد ايراني به مقاصد خود نائل نشد.
Thesis summary
-
صورت بندي انديشه سياسي در نهج البلاغه: مطالعه موردي، عهدنامه مالك اشتر
سيدحميد اشرف 2020يكي از مسائل بسيار مهم در حوزه ي انديشه ي سياسي اسلام، تحليل و بررسي و فهم دقيق و عميق ميراث انديشه ايِ اسلام و امكان ها و ظرفيت هاي سياسي آن است. اين پژوهش در پي بررسي و پاسخ به اين پرسش است كه نهج البلاغه و خاصه متن عهدنامه مالك اشتر به عنوان يك متن شاخص در ميراث فكري اسلام و ايران در ذيل كدام يك از گونه ها و صورت بندي هاي انديشه سياسي قرار مي گيرد. بر طبق چارچوب نظري اروين روزنتال، انديشه سياسي اسلام به سه گروه فلسفه سياسي، شريعتنامه و سياستنامه تقسيم بندي مي شود. ويژگي مهم فلسفه سياسي تاملات عقلي، شريعتنامه تكيه بر قرآن و سنت و سياستنامه توجه به حفظ قدرت است. هر چند اكثريت علما و فقهاي مسلمان و شيعه، نهج البلاغه را در ذيل شريعت نامه ها آورده اند و كمتر آن را به مثابه يك متن اساسي سياسي در حوزه ي انديشه سياسي مورد توجه قرار داده اند و از آن تنها به عنوان منبعي فقهي و يا كتابي حديثي و روايي استفاده كرده اند اما پژوهش حاضر به دليل وجود مفهوم مهم سياسي رعايت مصلحت عمومي، عهدنامه را يك سياستنامه به حساب مي آورد كه خطابي است به حاكم به جهت حفظ قدرت و آيين نامه اي براي آموزش هنر حكومت كردن است. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ زﻣﺎﻧﻪ و زﻣﯿﻨﻪي ﺻﺪور عهدنامه ﻣﺎﻟﮏ اﺷﺘﺮ و دﻗﺖ در ﮐﻼم و ﻣﻀﺎﻣﯿﻦ آن ﻓﺮﻣـﺎن و ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻋﺪاﻟﺖﻣﺤﻮر و ﻇﻠﻢ ﺳﺘﯿﺰاﻧﻪي ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ اﻧﺪﯾﺸﻪ و ﺳﯿﺮه ي امام علي(ع) ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ سياست ﻣﻄﻠﻮبِ اﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎن ﻫﻤﺎﻧﺎ سياست ﻣﻌﻄﻮف ﺑﻪ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻋﻤـﻮﻣﯽ اﺳـﺖ. سياستيﮐﻪ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻋﻤﻮﻣﯽ را ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ ﻗﺎﻋﺪه ي آﻣﺮه اي ﺑﭙﻨﺪارد ﮐـﻪ ﺗﺤـﺖ ﻫـﯿﭻ ﺷـﺮاﯾﻄﯽ ﻧﻤـﯽﺑﺎﯾﺴـﺖ ﻧﻘﺾ ﺷﺪه و ﺑﺮ ﺧﻼف آن ﻋﻤﻞ ﺷﻮد. ﻋﺪاﻟﺖ، ﻗﺎﻧﻮنﮔﺮاﯾـﯽ ﯾـﺎ ﻫﻤـﺎن ﺷـﺮﯾﻌﺖمداري، ﺷـﻮرا، ﻣﺪارا و ...، ﺟﻤﻠﮕﯽ اﺑﺰارﻫﺎ و ﻓﻨﻮﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ همگي شان ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪون ﻫﯿﭻ ﺗﻤﺎﯾﺰي ﺑـﻪ ﻣﺼـﻠﺤﺖ ﺗﻤﺎم ﻣﺮدﻣﺎن ﺑﯿﻨﺠﺎﻣﺪ كه اين مهم در جاي جاي توصيه ها و فرازهاي عهدنامه قابل استنباط است.
Thesis summary
-
قدرت و ساز و كارهاي كنترل و تحديد آن از منظر امام علي(ع) در نهج البلاغه
ميثم اقاخاني 2019چكيده: نهج البلاغه ميراثي ماندگار در انديشه ي سياسي شيعه به شمار مي آيد، كه در برگيرنده ي آراء و انديشه هاي امام علي(ع) مي باشد. در اين كتاب مي توان نقطه نظرات و راهكارهايي را كه امام در خصوص سياست و حكمراني اِعمال نموده اند را مشاهده نمود. اين ساز و كارها ريشه در نوع نگاه حضرت به انسان و جهان هستي دارد. از منظر امام انسان موجودي مختار و آزاد خلق شده، كه به وسيله ي سياست در مسير كمال و سعادت قرار مي گيرد. با توجه به اين نگرش، انسان هنگامي كه در جايگاه قدرت قرار مي گيرد، بيشتر در معرض فساد و لغزش واقع مي شود. از اين رو امام علي(ع) با ارائه ي سازو كارهايي قدرت سياسي را تحديد و مورد كنترل و نظارت قرار مي دهند. حضرت از دو روش به اين امر مبادرت مي نمايند: 1- ساز و كارهاي دروني كنترل قدرت كه شامل: تقوا، عدالت، فقاهت و امانت دانستن قدرت مي باشد.2- ساز و كارهاي بيروني كنترل قدرت كه عبارتند از: تقسيم قدرت و ايجاد صنوف متخصص، ايجاد رويه هاي نظارتي توسط عموم مردم و استفاده از تقسمات جغرافيايي. با نگاهي به جريان تحولات رخ داده در انديشه ي سياسي، مي توان شكوفايي تدريجي انديشه را مشاهده نمود. راهكارهاي ارائه شده در هر برهه از تاريخ نيز مؤيد اين نكته مي باشد. با توجه به اتفاقات به وجود آمده بعد از رنسانس، تاريخ و محل ارائه ي نظريات كنترل و تحديد قدرت سياسي به صورت مدون به دوران مدرن غرب بر مي گردد. در اين دوران با تغييرات به وجود آمده در نوع نگرش به انسان و جهان هستي، ساز و كارهاي ارائه شده توسط انديشمندان علوم سياسي نيز دچار دگرگونگي شده و با تغييرات بنيادين مواجه شد. اين تغيير روند باعث شد نحوه ي نگرش به ميراث نيز تحولاتي را تجربه نمايد. بدين منظور ميراث مورد بازخواني قرار گرفته و نكته هاي مفيد آن مورد استفاده قرار گرفت. از نكات ضروري قابل بيان ارائه ي ساز و كارهاي مؤثر و بر گرفته از فرهنگ و رسوم مردم در سرزمينها مي باشد. با توجه به خاستگاه ساز و كارهاي ارائه شده در غرب عدم مطابقت اين راهكارها با دستورالعملهاي سياسي شيعه مشخص مي باشد. بدين جهت لازم است اين راهكارها ابتدا از ميراث اقباس شده و آنهايي را كه از قابليت انطباق با روشهاي نوين سياسي برخوردار مي باشند مجدد مورد بررسي قرار داد. در اين پژوهش سعي شده است با نگاهي به آراء امام علي(ع) دركتاب نهج البلاغه ساز و كارهاي مد نظر حض
Thesis summary
-
بررسي مباني گفتمان نوسلفي گري و نسبت آن با پديده داعش
شهرام خداويسي 2019داعش با الهام و استفاده از انديشه هاي نظريه پردازاني همانند سيدقطب و عبدالسلام فرج با اقدامات خشونت بار و گسترده خويش و استفاده از وضعيت سياسي و اجتماعي بحراني كشورهاي عراق و سوريه، باعث ناامني در منطقه و تهديدي براي ساير نقاط جهان شده است. اين گروه با اعمال وحشيانه خود مرتكب جنايات فجيع بسياري شده است(مساله). اين پژوهش درصدد پاسخ به اين پرسش است: گفتمان نوسلفي چه نقشي در شكل گيري پديده داعش داشته است؟(سوال) به نظر مي رسد هژمونيك شدن گفتمان نوسلفي در جريان هاي افراطي با دال هاي برجسته اي همچون جهاد، تكفير، خلافت، نفي عقل گرايي و نص گرايي عرصه را براي ظهور داعش فراهم ساخته است(فرضيه)؛ از اين رو، تحليل رابطه مستقيم گفتمان نوسلفي گري و داعش، مقصدي در خور توجه است(هدف). پژوهش حاضر درصدد است با اتكا به تحليلي گفتماني لاكلا و موف(روش) توضيح دهد كه چگونه داعش با مفصل بندي دال هايي همچون جهاد، تكفير، نفي عقل گرايي و نص گرايي با دال مركزي احياي خلافت اسلامي در پي اسطوره سازي و هژمونيك كردن قدرت خويش در منطقه است. داعش خود را پاسخي به بحران هاي جوامع اسلامي مي داند و درصدد احياي دوران عظمت و شكوفايي اسلامي است. داعش در نشريه سازماني خود دابق، پنج مرحله اصلي را براي برپايي اسلام معرفي مي كند: هجرت، جماعت، سرنگوني طاغوت، تمكين و خلافت. همه گفتمان ها هويت خود را از غيريت سازي به دست مي آورند، گفتمان داعش نيز هويت خويش را از ضديت و غيريت با شيعه به دست مي آورد. موضع داعش در ضديت با شيعيان به آموزه هاي ابومصعب الزرقاوي، رهبر القاعده عراق و پدر معنوي داعش باز مي گردد. اين نوع گفتمان، منجر به اين مي شود كه داعش به بهانه ي تكفير افراد بسياري از مسلمانان و غير مسلمانان را به طرز وحشيانه اي به قتل برساند. در نتيجه، گفتمان داعش با ترسيم دنياي آرماني خويش و استفاده از دال هاي برجسته اي همچون جهاد، تكفير، خلافت، نفي عقل گرايي و نص گرايي خود را مصداق يك دولت و حكومت ايده آل مي پندارد كه در صدد بازسازي نظام و جامعه به سبك سلف صالح(صحابه، تابعين، تابعين تابعين)مي باشد (يافته).
Thesis summary
-
سنجش امكانها و محدوديتهاي نظري نظريه ي "جامعه كوتاه مدت" براي تبيين تحولات تاريخي ايران
فاطمه ملكي 2019در اين پژوهش ابتدا به بررسي جامعه شناسي تاريخي به عنوان چارچوب نظري اين پژوهش پرداختيم و آن را از نظر تاريخچه ي ابداع، انواع و ويژگيهاي آن مورد توجه قرار داديم تا با اتكا به آن به عنوان معياري براي سنجش آراي كاتوزيان دست يابيم. كاتوزيان در تلاش براي توضيح و تبيين منطق تحولات تاريخي ايران ابتدا «نظريه استبداد» صورتبندي كرد و در آن به خصايصي نظير فقدان قانون، طبقه اشراف، مالكيت خصوصي پرداخت. او در ادامه به طرح نظريه « جامعه كوتاه مدت» روي آورد تا از اين طريق به توصيف ويژگي هاي اساسي جامعه ايراني در عرصه تاريخي نائل شود. به باور او محوري ترين خصيصه جامعه ايران، به لحاظ تاريخي اين مسئله است كه در ايران به سبب وجود مشكل مشروعيت و بحران جانشيني و نيز بي اعتباري جان و مال امكان انباشت سرمايه و نيز تجربه هاي تاريخي منتفي بوده و اين امر مانع توسعه يافتگي ايران شده است. در ايران بر خلاف غرب از آنجا كه تداوم درازمدتي در ميان نبوده، اين جامعه در فاصله دو دوره كوتاه، تغييراتي اساسي به خود ديده و به اين ترتيب تاريخ آن بدل به رشته اي از دوره هاي كوتاه مدت به هم پيوسته شده است. الگوي مطلوب كاتوزيان كه خصوصيات جامعه ايراني را در عرصه تاريخي بر اساس آن ترسيم و مورد ارزيابي قرار مي دهد، همان تجربيات تاريخي اروپاست. اما در مقام سنجش اين بحث، بايد گفت؛ كاتوزيان اگرچه يكي از مهمترين معضلات زندگي سياسي در ايران را موضوع تامل قرار داده اما توضيح او فاقد دقت در كاربرد مفاهيم و بي توجه به تداوم فرهنگي ـ تاريخي و تمايز دوره بندي هاي تاريخ ايران است. نظريه جامعه كوتاه مدت كاتوزيان كه بيشتر نظر است تا نظريه، از معضلات كلي گويي، جبرباوري و تقليل گرايي در رنج است.
Thesis summary
-
مباني انديشۀ ايرانشهري و تداوم آن در انديشه هاي خواجه نظام الملك
غلامرضا رنجبريان 2018اين پژوهش بر آن است كه با واكاوي جنبه ها و مؤلفه هاي انديشه ايران شهري، تداوم اين جنبه از ميراث انديشه ايراني در انديشه سياسي دوران اسلامي را مورد پژوهش قرار دهد. به طور مشخص پرسش اصلي ما در اين پژوهش اين است كه مؤلفه هاي انديشه ايرانشهري چيست و اين انديشه در عصر اسلامي چه سرنوشتي پيدا كرد؟ فرضيه پژوهش اين است كه مؤلفه هايي از انديشه سياسي ايران باستان در انديشه سياسي عصر اسلامي قابل بازيابي است و بر اين اساس مي توان از تداوم انديشه سياسي ايرانشهري در انديشه سياسي عصر اسلامي سخن گفت. قلمرو اين پژوهش به طور مشخص «سياست نامه» خواجه نظام است كه به باور اين پژوهش مؤلفه هاي انديشه ايران شهري در آن به نحو بارزتري نمود يافته است. به طور كلي انديشه ايرانشهري يك مجموعه كم و بيش منسجمي از مؤلفه هاي فكري است كه بنيان نظري و قوام بخش نهادهاي سياسي در ايران را فراهم مي كرد و مي توان آن را در موارد نظام اعتقادي شامل فرمانروايي الهي، نظام اخلاقي ارزشي ـ شامل نظم كيهاني يا اشه،نظام سياسي ـ اجتماعي كه برخاسته از اصل وحدت وسياست و نظريه فر مانروايي الهي دسته بندي كرد. اين انديشه مبتني بر خدا شناسي و هستي شناسي ويژه اي مانند نبرد كيهاني خير و شرّ ميان اهورا مزدا و اهريمن و نظم كيهاني عالم هستي به نام اشه و شهرياري نيك اهورا مزدا مي باشد. انديشۀ سياسي ايرانشهري بر مبناي اين نظم كيهاني به شاه آرماني مي انديشدكه وظيفه دارد به نبرد با شرّ در زمين بپردازد و نظم و امنيت را برقرار و شهرياري نيك را با توجه به فرّۀ ايزدي كه در او وجود دارد و بر اساس خرد، عدل و شجاعت و نژاد پاك و وحدت دين و سياست به پا دارد. به نظر مي رسد كه خواجه نظام الملك در كتاب «سياست نامه» به برخي از مباني انديشۀ ايرانشهري مانند توأمان بودن دين و سياست و فرمانروايي الهي پادشاه، دادگري، آباداني اشاره كرده است.
Thesis summary
-
بررسي تاريخ تحول معنايي مفهوم انقلاب و تأثير آن بر تولد اسلام سياسي
سهيلا رحيمي 2018پژوهش حاضر، كنكاشي در انديشه سياسي ايران معاصر از مسير به كارگيري رهيافتي نوين به قصد گشودن دريچه اي جديد در جهت فهم و تنوير ابعادي از تحولات معنايي مفاهيم و دلالتهاي سياسي آن در ايران معاصر است. چارچوب نظري به كار گرفته شده در اين پژوهش، تاريخ مفاهيم راينهارت كوزلك كه به آشكارترين وجهي، نمايانگر چرخش زباني در درون علوم تاريخي است و بر مبناي آن سه نوع گروه بندي مفاهيم وجود دارد: نخست، مفاهيم سنتي كه معاني آنها در طي قرنها در مقايسه تغيير چنداني نكرده است. دوم، مفاهيمي كه معاني آنها به شدت تغيير كرده است و نهايتاً، گروه كاملي از مفاهيم نو هستند كه به عنوان واكنش نسبت به اوضاع واحوال حوزه سياسي و اقتصادي پديد آمده اند. كانون توجه تاريخ مفهومي بر روي دو گروه بندي اخير است. بر اين اساس اين پژوهش مي كوشد تاريخ تحول معنايي مفهوم انقلاب به عنوان يكي از محوري ترين مفاهيم موجود در تفكر سياسي ايران معاصر را مورد بررسي قرار دهد تا بر مبناي آن به دريافتي از چگونگي تولد اسلام سياسي در ايران معاصر نائل گردد. پرسش اصلي پژوهش آن است كه چگونه ورود و تحول معنايي مفهوم انقلاب به درون نظام مفاهيم اسلام به تحول معنايي ساير مفاهيم پيشين شيعي انجاميد. فرضيه اي كه در پاسخ مطرح مي شود آن است كه در عصر جديد با شكل گيري ميدان معنايي جديد و ورود مفاهيم جديدي نظير انقلاب به درون نظام مفاهيم شيعه، لايه هاي معنايي جديدي به مفاهيم كهن شيعه نظير انتظار، تقيه، اجتهاد و توحيد افزوده شد. اين تحول در نظام مفاهيم، يك دگرديسي در درون الهيات شيعه را رقم زد كه منجر به تولد «اسلام سياسي» در ايران معاصر شد.
Thesis summary
-
تجربه تجدد ايراني از نگاه شايگان؛ سنجش وضعيت معرفتي تمدن ايراني ـ اسلامي در عصر جديد
جليل اسدي تيموري 2018اين پژوهش بر آن است كه وضعيت معرفتي استقرار يافته در تمدن ايراني در طي تجربه ي خاص اين تمدن در مواجهه با غرب متجدد را مورد بررسي قرار دهد. در عصر جديد كه تجدد حوالت تاريخي تمام تمدن هاي كره خاكي شده است و تمدن هاي باستاني نظير ايران نيز ناخواسته و نابهنگام در مغناطيس مناسبات تجدد قرار گرفته اند، اين تمدن ها وضعيت مجهولي در نسبت با سنت تاريخي خود و نيز تجدد غربي يافته اند كه با وجود اهميت تعيين كننده آن كمتر مورد توجه و بررسي قرار گرفته است. به سخن ديگر تمدن ايراني ـ اسلامي به عنوان تمدني باستاني و غير غربي با وجود آنكه صاحب گذشته تاريخي تمدني سترگ است، از آنجا كه بيرون از مدار اوليه تجدد قرار داشته و بعدها با جهان گير شدن تجدد در مناسبات عصر جديد ادغام شده است گرفتار چنين وضعيت پيچيده اي شده است كه به باور ما بايد مورد تامل و پژوهش قرار بگيرد. اين وضعيت ميانه اي كه حاصل تركيب سنت و مدرنيته است شكل يافته از دو دسته عناصر است ؛ عناصري كه از يك سو از سنت تاريخي خود به ارث رسيده و در سوي ديگر عناصري كه از ناشي از الزامات جهان متجدد كنوني در طي فرايند نوسازي به آن تحميل شده است. به طور مشخص پرسش ما اين است كه چنين تمدني از جنبه نظام هاي معرفتي در عصر جديد در چه وضيعتي روزگار مي گذراند و كيفيت كنوني تفكر در اين كشور نسبت به كشاكش موجود ميان سنت تاريخي خود و جهان جديد به چه نحو است؟ ما اين پرسش را در اين پژوهش با اتكا به آثار داريوش شايگان مورد كنكاش قرار مي دهيم.
Thesis summary
-
اسلام سياسي و تحول در حكومت مندي ايراني
فاطمه حسيني 2017شيوه انديشيدن درباره حكومت در هر جامعه يكي از موضوعات قابل تأمل براي انديشه ورزان حوزه سياست و قدرت است به طوري كه مي تواند مبنايي براي بديهي/غيربديهي قلمداد كردن هر حكومت از يك سو و تعيين شكل و سياق ابراز مخالفت عليه آن از سوي ديگر قلمداد شود. به ديگر سخن، نوع تصور از حكومت و طرح پرسش هاي جدي درباره مطلوبيت حكومت موجود، از جمله موضوعات اساسي در بررسي تفكر انقلابي يا اصلاحي مخالفان هر نظام سياسي قلمداد مي شود. بنابراين، اتخاذ هر گونه روشي در برخورد با نظام سياسي مسلط مبتني بر تلقي نيروهاي مخالف از حكومت است. بدين سان، تحليل سياسي جامعه معاصرِ ايران، نشان مي دهد شناخت تاريخ تحولات خِرَد حكومتي(تصور معقول از دولت) در فهم ذهنيت نيروهاي اجتماعي در قبال حكومت تاثير جدي دارد. در اين راستا، مشروطه ايراني توانست اولين ترديدها را درباره دولت سلطنتي به وجود آورد و نگره هاي سنتي را درباره مشروعيت دولت زير سئوال ببرد. با اين وجود، بي نظمي/آشوب-هاي اجتماعي و سياسي پديدارشده در جامعه ايرانيِ پسامشروطه، موجب هويدا شدن دوباره «بحران حكم راني» و اُفت گرايشِ تحول خواهي در عقلانيت حكومتي سنتي و حركت به سوي خِرد حكومتي جديد گرديد. اين خِرَد جديد شرايط را براي بازتوليد ساختار اقتدارگراي نويني چونان رضاشاه در واكنش به بحران حكم راني پسامشروطه اي فراهم ساخت. از اين رو در اين مقطع، موج جديدي از تلقي ها در ميان روحانيت رسوخ يافت كه با همان اشتياقي كه پيشتر در جستجوي آزادي و حكومت قانون بودند، به جستجوي حكومت مطلقه اهتمام ورزيدند و عملا به بازتوليد روحِ استبداد قاجاري در كالبد دولت مطلقه پهلوي كمك كردند مع الوصف،با ظهور «اسلام سياسي» و گرايش هاي سه گانه زيرمجموعه آن در دهه 1320، شاهد تحول تدريجي و جدي حكومت مندي به نفع استقرار يك حكومت مشروطه اين بار با خصيصه اسلامي در عرصه اجتماع و سياست هستيم كه نهايتا زمينه رخداد «انقلاب اسلامي» و استقرار «جمهوري اسلامي»، به عنوان يك نظام سياسي نوين، را در ايران فراهم ساخت. به اين ترتيب، نمودار تحولات سياسي- اجتماعي ايران، نموداري سينوسي مي نمايد كه مشحون از افت وخيزهاي متناوب از پذيرش/تغيير دولت استبدادي، تا لزوم تغيير انقلابي حكومت مي باشد. پرسش اصلي رساله آن است كه تحول تلقي اسلام گرايان سياسي خصوصا روحانيت از سلطنت، چه تاثيري بر پيروزي انقلاب اسلامي
Thesis summary
-
انديشه مشروطه و تحول در حكومت مندي ايراني
اكرم نيازي 2017تفكر ايرانيان در رابطه با حكومت و امر سياسي در طي هزار و اندي سال حول مفهوم شاه آرماني و انديشه ي ايرانشهري شكل گرفته است. در اين تلقي پادشاه فردي خداگونه و سايه ي خدا بر روي زمين تلقي شده و امر سياسي منحصرا از آن او و در يد اختيار ش مي باشد. بدون اينكه مردم در حكومت منشا امر سياسي تلقي شوند و يا در آن دخالتي داشته باشند. در طول اين تاريخ همواره پادشاه به عنوان شبان وظيفه ي مراقبت از رمه و رعيت خويش را بر عهده داشته است. اين تصور از حكومت و امر سياسي با وقوع انقلاب مشروطه در سال 1285 ش متحول شده و تصور تازه اي از حكومت در ذهن ايراني شكل مي گيرد. فرضيه پژوهش حاضر از اين قرار است كه در طي انقلاب مشروطه ذهنيت شاه مدار به نقد كشيده شده و طغياني همگاني جهت محدود كردن اختيارات مطلق پادشاه صورت مي گيرد. براي نخستين بار مردم منشا حاكميت سياسي تلقي شده و در تعيين سرنوشت سياسي خويش صاحب حق تلقي مي شوند. با استفاده از مفهوم حكومت مندي كه به معناي تصور و ذهنيت در باب امر سياسي است تحول در حكومت مندي ايراني را مورد كاوش قرار داده ايم.
Thesis summary
-
بررسي تطبيقي رابطه دين و سياست از ديدگاه امام خميني (ره) و علي عبدالرازق
ميثم برزگر 2015انديشمندان مسلمان در مورد چگونگي برقراري رابطه بين دين و سياست، خصوصا در قرن اخير، نظريه هايي مطرح كرده اند كه در بعضي موارد مخالف يكديگر هستند. در اين نوشتار سعي شده است علل اختلاف ديدگاه اين انديشمندان در اين رابطه تبيين گردد. براي نيل به اين هدف به بررسي موردي ديدگاه دو نظريه پرداز بنام دنياي اسلام يعني امام خميني (ره) به عنوان مدافع رابطه همه جانبه دين و سياست در قالب ولايت فقيه، و علي عبدالرازق به عنوان نماينده طرفداران سكولاريسم، در چارچوب نظريه بحران اسپريگنز پرداخته شده است. بر اساس اين چارچوب، هر نظريه سياسي طي چهار مرحله: مشاهده بحران، تشخيص علل، بازسازي ذهني جامعه و ارائه راه درمان، در ذهن نظريه پرداز شكل مي گيرد. فرضيه پژوهش حاضر از اين قرار است كه امام خميني (ره) و عبدالرازق نيز طي اين چهار مرحله و تحت تاثير شرايط و بحران ويژه اي ديدگاه خود را مطرح كرده اند، سپس براي اثبات نظريه شان هر كدام به آيات خاصي از قرآن كريم استناد مي كنند. اين نكته به وضوح اثبات كننده بعد فرازماني و فرامكاني قرآن كريم و همچنين گواه بر آن است كه مي توان براي همه مشكلات سياسي-اجتماعي جوامع مسلمان راه حلي از آيات مبارك قرآن استخراج كرد.
Thesis summary