Gholamreza Talischi

Assistant Professor

Update: 2024-05-16

Gholamreza Talischi

Faculty of Art and Architecture / Department of Architecture

M.Sc. Theses

  1. معماري بايوفيليك، رهيافتي نوين در تبيين ويژگيهاي بنيادين كالبدي سكونتگاه هاي انساني؛ نمونه موردي پناهگاه صخره اي يوان
    سامران اسياباني 2022
    زمينه و هدف: امروزه انسان ها بيش از 99 درصد از زندگي خود را در فضاي مصنوع سپري مي كنند، اين در حالي است انسان ها كمتر از يك درصد از تاريخ فرگشت در معرض فضاي مصنوع بوده اند. طبيعت تنها بستر زندگي انسان براي بيش از 99 درصد تاريخ فرگشت بوده و سيستم شناختي و سازوكارهاي حسي تحت فشارهاي طبيعت شكل گرفته اند. معماري بايوفيليك رويكردي نوين در طراحي معماري است كه بر پايه گذشته فرگشتي به ارائه راهكارهايي كه كمترين هزينه را براي سلامتي جسمي و رواني انسان داشته باشد مي پردازد. استرس و نشخوار فكري بر اساس مطالعات قبلي با شماري از ويژگي هاي معماري بايوفيليك رابطه منفي را نشان داده اند. با اين حال بر سر ويژگي هاي معماري بايوفيليك، خاستگاه فرگشتي آن ها و همچنين اهميت آن ها در مقايسه با يكديگر اتفاق نظري به دست نيامده است، بنابراين تحقيق حاضر براي پاسخ به اين مسائل سعي در بررسي روايي و اهميت ويژگي هاي معماري بايوفيليك دارد. روش بررسي: با توجه به شكل گيري ساختارهاي غريزي بايوفيليك در پيشاتاريخ و تأثير بالاي متغيرهاي مداخله گر (فرهنگ، آموزش) در دنياي معاصر سعي شد نمونه اي با كمترين عامل مداخله گر و مشابه بستر شكل گيري رفتارهاي بايوفيليك انتخاب شود، پناهگاه صخره اي باوه يوان و استقرارگاه هاي پارينه سنگي دره ناودرون، مابين كرمانشاه و كامياران به عنوان نمونه موردي انتخاب شد. اطلاعات كتابخانه اي و اطلاعات برداشت شده ميداني با استفاده از نرم افزار ArcGIS تحليل و براي حجم نمونه آماري100 ( 50 سايت با استقرار انساني و 50 نمونه تصادفي) اطلاعات مربوطه توليد شد. اين اطلاعات در تحليل مدل يابي معادلات ساختاري در محيط نرم افزار Smart PLS مورد بررسي قرار گرفت. يافته ها: پس از اصلاح مدل و حذف فرايضي كه ضرايب معني داري آن ها به حد نساب نرسيد، تحليل مدل نهايي ميان چهار ويژگي معماري بايوفيليك با سكونت انسان رابطه اي معني دار (P> 0.05) را تائيد كرد. نتايج نشان مي دهد كه ويژگي بايوفيليك راز با سكونت انسان با ضريب تأثير 0.484 رابطه اي معني دار(P= 0.00) دارد، ويژگي بايوفيليك نور با سكونت انسان با ضريب تأثير 0.142 رابطه اي معني دار (P=0.002)دارد ، ويژگي بايوفيليك آب با سكونت انسان با ضريب تأثير 0.357 رابطه اي معني دار(P= 0.00) دارد و ويژگي بايوفيليك چشم انداز با سكونت انسان با ضريب تأثير 0.143 رابطه اي معني د
    Thesis summary

  2. تاثير محيط كالبدي خانه بر سلامت روان ساكنان در دوران همه گيري كرونا؛ مطالعه موردي: مجموعه مسكوني سعيديه
    سحر سالخورده 2022
    امروزه تمامي جوامع در پي آنند كه شرايط زيست بشر را بهبود بخشيده و بهزيستي انسانها را تأمين نمايند. يكي از معيارها و ابعاد بسيار مهم بهزيستي، علاوه بر سلامت جسمي، سلامت رواني فرد است، كه در پاره اي از اوقات بسيار ضروري تر و مسئله برانگيزتر از سلامت جسمي است. سلامت رواني افراد تحت تاثير عوامل متعددي از جمله محيط مصنوع قرار ميگيرد. در ميان انواع محيط هاي مصنوع، محيط هاي مسكوني از اهميت بسياري برخوردار بوده؛ زيرا بيشتر عمر افراد در محيط خانه سپري مي شود. بخصوص در شرايط همه گيري ويروس كرونا كه مردم به عنوان يكي از مهمترين راه هاي پيشگيري از اين ويروس، حضور بيشتري در خانه داشته و محيط خانه به مكاني همه جانبه براي تمامي فعاليتهاي روزمره اعم از استراحت، تحصيل، ورزش، معاشرت و كار تبديل شده است. به دليل همين حضور مستمر در خانه، تنشها و فشاري رواني ناشي از قرنطينه، ميتواند تحت تأثير محيط خانه تقويت شوند. از اين رو،اين مطالعه در صدد آن است كه با درنظر گرفتن مولفه هاي كالبدي محيط خانه به عنوان متغير مستقل، وسلامت روان ساكنين به عنوان متغير وابسته، تاثير محيط هاي مسكوني را بر سلامت روان افراد بالاخص در دوران پسا قرنطينه ويروس كرونا بررسي نموده وتوصيه هايي براي طراحي محيط هاي مسكوني سالم را فراهم آورد. نوع مطالعه حاضر از نظر هدف، كاربردي و از نظر روش انجام تحقيق، توصيفي- تحليلي مي باشد. همچنين داده هاي تحقيق با استفاده از اسناد و مطالعات كتابخانه اي، پرســشنامه و تحقيقات ميداني گردآوري شده و تجزيه و تحليل آنها از طريق آزمونهاي آماري مناسب و توسط نرم افزار SPSS صورت گرفته است.
    Thesis summary

  3. آموزش معماري براي كودكان؛تحليل محتواي كيفي تجارب پيشين آموزش غير رسمي معماري براي كودكان 12-7 سال
    ويدا كاظمي سرملي 2021
    آموزش معماري از ديرباز با هدف پرورش نيروي متخصص در رشته معماري، به صورت آموزش پيش دانشگاهي و دانشگاهي، براي مخاطبان ارائه شده است. دانشجويان رشته معماري و دانش آموزان در مقاطع تحصيلي متوسطه مخاطب اين آموزش بوده اند. اما آموزش معماري به كودكان، به طوري كه هدف از آن، پرورش نيروي متخصص در رشته معماري نباشد، خود امري جالب توجه است. آموزش معماري به كودكان از جهت، آشنايي آن ها با تاريخ و فرهنگ هر زيست بوم، تلاش براي حفظ ميراث فرهنگي و تاريخي، افزايش درك و آگاهي نسبت به محيط زيست و محيط ساخته شده، مسئوليت پذيري نسبت به محيط، برانگيختن قوه تخيل، حل مسائل به روش خلاقانه و تغيير در نگرش نسبت به مسائل جهان، داراي اهميت مي باشد. مطالعات حاكي از آن است كه آموزش در سنين كودكي عميق تر و ماندگارتر مي باشد. در طي چند دهه ي اخير، در برخي از نقاط جهان آموزش معماري براي كودكان، با هدف ارتقاء سطح درك و آگاهي نسبت به محيط طبيعي و ساخته شده، فراگيري مهارت هاي زندگي و توانايي حل مسائل به روشي خلاقانه صورت گرفته است. اغلب آموزش ها به صورت كوتاه مدت و در قالب كارگاه هاي آموزشي، در سطح ملي و بين المللي انجام شده است. برخي از تجارب آموزش معماري به كودكان به صورت مكتوب گزارش شده است. اما تا به حال مطالعه مدوني كه تجارب گزارش شده را مورد بررسي قرار دهد، صورت نگرفته است و استمرار تجارب بدون بررسي رويكردها، روش ها و اهداف، منجر به اتلاف نيرو مي شود. از اين رو، اين پژوهش در جهت توسعه چارچوب نظري، تجارب آموزش معماري به كودكان را از طريق رويكرد كيفي، مورد بررسي قرار مي دهد. روش تحقيق در اين پژوهش، روش تحليل محتواي كيفي، با رويكرد تحليل محتواي استقرايي مي باشد. جامعه پژوهش شامل كليهي اسناد گزارش شده در زمينه آموزش معماري به كودكان 7 تا 12 مي باشد. داده ها از طريق منابع برخط و غيربرخط، از وب سايت نهادهاي مرتبط و نشريات تخصصي گردآوري شده است. متن گزارش هاي تجارب آموزش معماري به كودكان، داده هاي پژوهش را تشكيل مي دهند. پس از مطالعه مكرر متون، واحدهاي معني در قالب جملات و پاراگراف ها مشخص شد. به هر واحد يك كد اوليه اختصاص يافت. كدها براساس تشابهات دسته بندي شدند، سپس مفاهيم و در نهايت مقولات اصلي استخراج شد. پنج مقوله اصلي شناسايي شد كه عبارتند از: «بينش محيطي»، «تفكر طراحانه»، «يادگيري طراحانه»، «نظام آم
    Thesis summary

  4. شناسايي ابعاد و مشخصات هويت حرفه اي معماران همدان
    سعيده دهقان 2021
    زمينه: شكل گيري هويت حرفه اي معماران يك فرآيند در حال پيشرفت از تعامل فردي و حرفه اي به منظور پاسخگويي به اين سؤال است كه چگونه مي توان يك معمار خوب بود. داشتن هويت حرفه اي مثبت علاوه بر اينكه عامل مهمي در افزايش اعتمادبه نفس، احساس تعلق پذيري به حرفه و برقراري ارتباطات بين فردي در ميان اعضاء حرفه مي باشد، مهم ترين عامل در ايجاد رضايت از كار بوده و بهترين پيش گو براي باقي ماندن افراد در حرفه مي باشد. با در نظر گرفتن اهميت حرفه معماري و با توجه به رشد و توسعه آن در ايران، شناخت ابعاد و ويژگي هاي هويتي معماران و شناسايي عواملي كه با شكل گيري هويت حرفه اي نزد آنان مرتبط مي باشند، ضروري به نظر مي رسد. چراكه اين عوامل مي توانند حرفه و اعضاي آن را در راستاي دست يابي به جايگاه راستين خود در جامعه ياري رسانند. افزون بر اين، فقدان پژوهش در زمينه بُعدِ هويتيِ معماران نيز، انگيزه مضاعفي را به وجود آورد تا پژوهش حاضر به عنوان يكي از نخستين پژوهش ها، بر اساس مدل ها يي ابعاد هويت حرفه اي و اخلاق حرفه اي معماران را شناسايي كرده و آنها را از جامعه معماران مورد پرسش و بررسي قرار دهد. در تراز اهداف عيني و يا مقاصد اين تحقيق، مي توان از نتايج آن در جهت توسعه مطالعات آموزش معماري و آموزش فارغ التحصيلان جوان جهت احراز صلاحيت هاي حرفه اي بهره برد. در اين تحقيق با مرور ادبيات و مطالعات كتابخانه اي و اسنادي به پرسش هاي پژوهش كه عبارتند از؛ عوامل تأثير گذار بر شكل گيري هويت حرفه اي معماران چيست؟ ابعاد هويت حرفه اي و اخلاق حرفه اي معماران چيست؟ نقش و جايگاه معماران در جامعه چيست؟ پاسخ داده شد و محقق، فرضيه هاي تحقيق را كه عبارتند از؛ 1- ابعاد هويت حرفه اي و اخلاق حرفه اي در بين معماران همدان در وضعيت مطلوبي قرار دارد. 2- بين جنسيت معماران با هويت حرفه اي آنان رابطه وجود دارد. 3- بين ميزان تحصيلات معماران با هويت حرفه اي آنان رابطه وجود دارد. 4- بين سابقه خدمت معماران با هويت حرفه اي آنان رابطه وجود دارد. 5- بين جنسيت معماران با اخلاق حرفه اي آنان رابطه وجود دارد. 6- بين ميزان تحصيلات معماران با اخلاق حرفه اي آنان رابطه وجود دارد. 7- بين سابقه خدمت معماران با اخلاق حرفه اي آنان رابطه وجود دارد. مورد آزمون قرار مي دهد. روش: پژوهش حاضر بر اساس هدف، يك تحقيق كاربردي است و از نظر ماهيت و روش، يك
    Thesis summary

  5. مطالعه مقايسه اي ادراكات از خلاقيت طراحي بين مربيان و دانشجويان مبتدي معماري؛ مطالعه موردي: دانشكده هنر و معماري دانشگاه بوعلي سينا
    فاطمه هاشمي فرهود 2021
    عالي ترين و پيچيده ترين جلوه اي انديشه انسان، تفكر خلاق است . توانايي تفكر خلاق به طور بالقوه و به نحو فطري در انسان به وديعه نهاده شده اما ظهور آن مستلزم بستر و زمينه مناسب است. بقا و رشد هر جامعه به ميزان توجهي است كه براي ظهور و گسترش اين توانايي به عمل آمده است و همچنين تعليم و تربيت افراد مستعد و خلاق كه ارزشمندترين گنجينه هاي منابع انساني هستند بستگي دارد؛ علي رغم اهميت خلاقيت، تاكنون در ايران كمتر به پژوهش و مطالعه بنيادي و برنامه ريزي براي پرورش خلاقيت پرداخته شده است. با توجه به اين وسعت فوق العاده از هدفي به نام خلاقيت، ادراك آن چالش برانگيز است چرا كه در بين افرادي كه در درون رشته هستند و در سطوح پايين مهارت هستند و بين مربيان و دانشجويان تفاوت هايي مشاهده مي شود. از اين رو اين مطالعه در راستاي شناسايي تفاوت ها و شباهت هاي نگرش نسبت به خلاقيت بين مربيان و دانشجويان معماري بر اساس تجربه آنان صورت گرفت. اين پژوهش به شناسايي شباهت ها و تفاوت هاي ديدگاه مربيان و دانشجويان معماري دانشكده هنر و معماري دانشگاه بوعلي سينا درباره خلاقيت مي پردازد. در اين پژوهش، رويكرد مصاحبه نيمه ساختاريافته ي عميق بوده و واحد تحليل در اين مطالعه كل مصاحبه ها بوده كه بعد از تايپ، بارها مورد بررسي قرار داده شد و به اين ترتيب واحدهاي معني به صورت جملات يا پاراگراف از بيانات و متون مصاحبه مشخص و كدهاي اوليه يا كدهاي باز از آن ها استخراج گرديده است، سپس يافته هاي حاصل بر پايه 8 تم اصلي در دو گروه مصاحبه ها دسته بندي شده است؛ تم هاي اصلي مصاحبه ها بر پايه ادبيات موضوع و نيز پرسش هاي تحقيق عبارت اند از: «نگرش عمومي به خلاقيت»، «نگرش نسبت به فرد خلاق»، «نگرش نسبت به فرآورده خلاق»، «نگرش نسبت به فرايند خلاقيت»، «نگرش نسبت به ارزيابي خلاقيت»، «نگرش به خود»، «نگرش نسبت به مربي/دانشجو» و «نگرش نسبت به پرورش خلاقيت» كه هركدام شامل تم هاي فرعي نيز بودند. يافته هاي تحقيق حاكي از آن است كه خلاقيت امري تعريف ناپذير بوده كه به صورت بالقوه در وجود همه انسان ها از ابتداي خلقت تعبيه گرديده و اساس و بسترساز تغيير، تحول و دگرگوني به شمار رفته است اما جنبه اكتسابي نيز داشته و تحقق و ظهور آن مستلزم وجود بستري مناسب است. يكي از وجوه تمايز ادراكات از خلاقيت بين دانشجويان و مربيان، عدم اشاره دانشجويان به اس
    Thesis summary

  6. نقش آموزش كارگاهي با رويكرد شيوه استاد و شاگردي شناختي در آموزش معماري پايدار؛ با تاكيد بر بهره گيري از منابع انرژي تجديد پذير
    منيژه قرباني 2020
    چكيده: امروزه بحران انرژي در مقياس ملي و جهان به وضوح زندگي روزمره ما را تحت الشعاع قرار داده است و معماري از بخش هاي قابل ملاحظه در مصرف انرژي مي باشد. معماري پايدار به معني تعيين اهداف جديد در حرفه معماري در پاسخ به نگراني هاي معاصر در مورد اثرات فعاليت هاي انساني است. ضرورت توجه جدي به آموزش از راهبردهاي اساسي خواهد بود. چنين تأملي به ويژه در حيطه آموزش معماري ضرورت بيشتر دارد، چرا كه بخش عمده اي از بنيان آنچه در عرصه ي معماري تحقق مي يابد، متأثر از واقعيات موجود در عرصه ي آموزش معماران است. اساسا طراحي يك فعل ارزش مدارانه است. به طور كلي ترويج ارزش هاي معماري از ناحيه اساتيد و خبرگان انجام مي شود. و آموزش ارزش هاي معماري به صورت بنيادي در محيط كارگاهي محقق مي شود. روش استاد و شاگردي شناختي به عنوان روشي موثر و كارآمد امروزي در فرايند آموزش مهارت هاي حرفه اي به حساب مي آيد. معماري نيز از اهم مصاديق اين مهارت هاي حرفه اي مي باشد. شايد شيوه خاصي از آموزش معماري كه مي تواند ارزش هاي معماري پايدار را ترويج نمايد؛ شيوه استاد و شاگردي شناختي باشد. حال سوال اين است كه چگونه مي توان با بهره گيري از رويكرد استاد و شاگردي شناختي در آموزش كارگاهي معماري، ارزش ها و نگرش هاي معماري پايدار را مورد ترويج و پرورش قرار داد؟ معماري به سبب ماهيت ميان موضوعي اش در برگيرنده حجم وسيعي از مباحث ذهني و تاريخي و فلسفي مي باشد. اين تحقيق با استفاده از روش استدلال منطقي با توسل به ساختارهاي لفظي و كلامي تفسير خود را از موضوع در قالب نظريه عرضه كرده و زمينه را براي اقناع مخاطبان فراهم خواهد آورد. در ادامه اصول و روش هاي معماري پايدار مورد بررسي قرار گرفته و روش استاد و شاگردي شناختي تبيين مي شود. اين روش متكي بر جنبه هاي يادگيري موقعيتي است و نقش معلم را به عنوان يك تسهيل كننده يادگيري توصيف مي كند. از طريق برقراري رابطه بين موضوعات و مفاهيم به تشريح سه استاندارد مفهومي شامل برنامه درسي زيربنايي، رويكرد آموزشي يا دستورالعمل و فرايند فرهنگ پذيري پرداخته، و طي يك چهارچوب مفهومي مي بايست درك كلي از تجربه استاد و شاگردي شناختي را به عنوان يك فرآيند القايي جامع تسهيل كنند. از اين رو مي توان با مبنا قرار دادن اهداف و اصول پايداري در هر يك از اين سه استاندارد چارچوب مناسبي براي آموزش پايداري طرح ك
    Thesis summary

  7. رابطه بين ويژگيهاي كالبدي كلاس درس و يادگيري دانش آموزان مدارس ابتدايي پسرانه همدان (نمونه ي موردي، دبستانهاي ناحيه 2 همدان)
    ژاله فريدي نباتي 2020
    انسان در مراحل اوليه زندگي از دوران كودكي شروع به يادگيري ميكند. يادگيري، بخش مركزي زندگي هر فرد است؛ حتي زماني كه به آن فكر نميكنيم نيز اتفاق ميافتد. يادگيري به عنوان رفتار مهم در خلا رخ نميدهد به همين دليل رابطه ي بين يادگيري و محيط كالبدي موضوع مهمي در مطالعات معماري ميتواند باشد. مهمترين محيط آموزشي كه رفتار يادگيري در آن رخ ميدهد؛ كلاس درس است. با توجه به اينكه كلاسهاي ابتدايي مدارس به عنوان يك محيط يادگيري، بر اساس نيازها و الزامات يادگيرنده و نيز توسعه در دوران كودكي عمل ميكنند؛ لذا ويژگيهاي كالبدي تاثيرگذار اين محيط كه حداكثر اثربخشي در آموزش را دارند، مهم هستند. پژوهش حاضر به بررسي رابطه ي بين ويژگي هاي كالبدي كلاس درس و يادگيري دانشآموزان در سه مورد از مدارس ابتدايي پسرانه ي شهر همدان (دبستان برهان برزين1، سعدي و هدف) پرداخته است. از اينرو، ويژگيهاي كالبدي كلاس شامل (رضايت دانش آموزان و يا آموزگاران نسبت به اندازه و تراكم دانش آموزان، چيدمان صندلي، رنگ، روشنايي، درجه حرارت، تهويه ي هوا، نوفه (صدا)، تجهيزات و تميزي)، همچنين رضايت از كلاس، ايمني و فضاي تعاملات اجتماعي مدرسه، در محيط بررسي شده و رابطه ي رضايت از، هر يك از اين ويژگيها با يادگيري دانش آموزان بررسي شده است. روش پژوهش حاضر پيمايشي است؛ كه دادههاي آن از طريق سه پرسشنامهي (دانش آموزان، معلمان و مديران)، مشاهده فضاي مدارس و كلاسها و معدل دانش آموزان گردآوري شده است. متغيرهاي محيطي موثر بر يادگيري در هر يك از پرسشنامه ها در جداولي مورد تحليل توصيفي مقايسه اي قرار گرفت و براي مقايسه بهتر نمودار مربوط به هر جدول آورده شد. سپس داده هاي حاصل از پرسشنامه ها و معدل دانش آموزان در نرم افزار Spss از طريق آزمونهاي آماري مرتبط (آزمون آناليز اسپيرمن و ضريب همبستگي)، مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. يافته هاي پژوهش نشان ميدهد كه اگر چه رابطـه ي معناداري بين رضايت از ويژگيهاي كالبدي كلاس و يادگيري دانش آموزان وجود ندارد؛ ولي ايـن ويژگيها بـر نگـرش معلـم و دانش آموز تأثيرگذار است و نگرش معلم و دانش آموز نيز يادگيري دانش-آموزان را تحـت تـأثير قـرار مـيدهـد. ويژگيهاي كالبدي كلاس و مدارس، حتي اگر بـر يادگيري دانـش آمـوز هيچ تأثيري نداشته باشد، بايد به خاطر حفظ سلامت، بهداشت و امنيت رواني آنان مورد توجه قرار گيرند.
    Thesis summary

  8. بررسي نقش سبكهاي شناختي در يادگيري طراحي معماري دانشجويان دانشگاههاي تهران
    مونا صادقي جم 2019
    هدف از انجام پژوهش حاضر بررسي نقش سبكهاي شناختي در يادگيري طراحي معماري دانشجويان دانشگاههاي تهران است. جامعه آماري اين پژوهش شامل 135 نفر از دانشجويان معماري دختر و پسر دانشگاه تهران، شهيد بهشتي و علم و صنعت است كه در سال تحصيلي 98-97 مشغول به تحصيل بوده اند. رويكرد اين پژوهش كمي بوده و روش انجام آن توصيفي و از ميان انواع تحقيقات توصيفي از نوع همبستگي است. نحوه ي گردآوري اطلاعات از طريق سياهه ي سبك يادگيري كلب و آزمون شكلهاي نهفته ويتكين است. جمع آوري نمرات دروس طراحي و معدل ترم از طريق خود اظهاري دانشجويان بود كه به عنوان عملكرد تحصيلي آنها در نظر گرفته شد. براي انجام تحليل داده ها از طريق سنجش رابطه ي همبستگي و تفاوت معناداري ميان ميانگين ها از طريق تحليل آماري توسط نرم افزار SPSS انجام شد. با توجه به نتايج بدست آمده از مقايسه ميانگين معدل كل دانشجويان سال اول كه داراي سبكهاي جذب كننده و همگرا هستند، به ترتيب عملكرد بهتري نسبت به ساير دانشجوها دارند. دانشجويان سال آخر با سبك يادگيري جذب كننده عملكرد بهتري نسبت به ساير دانشجويان دارند. بين سبك يادگيري همگرا و عملكرد تحصيلي دانشجويان سال اول رابطه معناداري وجود دارد. بين سبك يادگيري جذب كننده و عملكرد تحصيلي دانشجويان سال آخر رابطه معناداري وجود دارد. دانشجويان سال اول معماري و سال آخر معماري داراي سبك جذب كننده عملكرد بهتري در مجموع دروس كارگاهي و غير كارگاهي دارند. دانشجويان با سبك شناختي نابسته به زمينه داراي عملكرد بهتري نسبت به دو گروه با سبك وابسته به زمينه و ميانه دارند. بين جنسيت و سبك هاي يادگيري و سبك شناختي تفاوت معناداري مشاهده نشد. نتايج بدست آمده از تفسير يافته هاي پژوهش بيان مي كند كه آموزش معماري موجب تغيير در سبك يادگيري دانشجويان ميشود. در دو گروه دانشجويان سال اول و سال آخر عملكرد دانشجويان داراي سبك جذب كننده به نحو معناداري نسبت به انطباق يابنده و واگرا بهتر است. غالب دانشجويان از نوع آموزشي برخوردار بوده اند كه بيشتر به مفاهيم انتزاعي نزديك ميشوند تا اموري كه كلامي باشد. عدم تأثير جنسيت بر سبك يادگيري و سبك شناختي ميتواند ناشي از عوامل مختلفي از جمله فرهنگ ، نوع برخورد در مراكز آموزشي باشد و شرايط محيطي آنها در زمينه يادگيري در دانشگاه تقريبا مشابه هم بوده است.
  9. بررسي رابطه بين ويژگي هاي كالبدي فضاهاي باز مدارس متوسطه شهري و رفتار اجتماعي دانش آموزان (نمونه موردي : مدارس متوسطه اول دخترانه « با فضاهاي باز متفاوت در منطقه 14 تهران» آزادي و جانبازان)
    الهام اكبري 2019
    در شرايط فعلي ايران، فضاهاي باز مدارس مكاني جدا از بناي مدرسه محسوب شده و ادامه طبيعي كلاس هاي درس نمي باشند و به عنوان باقيمانده سايت به آن نگاه مي شود. اين بستر، فاقد انسجام و هويت لازم بوده و به ارضاي كامل نيازهاي آموزشي ، بازي و استراحتِ دانش آموزان نمي پردازد. ازاين رو فضاهاي آموزشي به يك فضاي باز مطلوب نيازمندند تا با ايجاد رضايت از فضاي آموزشي در دانش آموزان، تعاملات اجتماعي آنها را افزايش دهند. در اين پژوهش به بررسي ويژگي هاي كالبدي فضاي باز مدارس بر رفتار اجتماعي دانش آموزان مي پردازيم و با استناد به روش توصيفي – تحليلي، به هدف كاربردي، بر مبناي بررسي هاي ميداني و به روش پيمايشي مورد مطالعه قرار گرفته است. در جمع آوري اطلاعات از منابع كتابخانه اي همچون كتاب ها، مقاله ها، مجلات، فصلنامه ها و جمع آوري نظرات مردم از طريق پر نمودن پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماري تمام دانش آموزان مدارس راهنمايي آزادي و جانبازان شهر تهران مي باشد و با استفاده از فرمول كوكران 283 نفر از آن ها را به عنوان نمونه آماري انتخاب شده اند. در انتخاب افراد مورد مطالعه از روش نمونه گيري تصادفي و جهت تحليل نتايج از نرم افزار spss استفاده شده است. نتايج تحقيق نشان مي دهد "مبلمان، كفسازي و سطح سازي و اجزاي انسان ساخت" به ترتيب به عنوان عوامل تاثير گذار بر رفتار اجتماعي دانش آموزان مي باشند.
    Thesis summary

  10. نقش گرايش نظري مدارس معماري در ميزان شايستگي فارغ التحصيلان
    سمانه پاشائي 2019
    مسئله شايستگي معماران در انجام هرچه بهتر هنر-حرفه معماري و حضور درخور و شايسته آنان در دنياي امروز داراي اهميت به سزايي ميباشد. با توجه به تاثير مهم معماران در كيفيت محصول كارشان، معماري، نبود اين ويژگي در آنان مسئلهاي بسيار بحران زاست. همچنين از آنجايي كه در رشته معماري نگرشها، ارزشها و اسلوب برخورد با مسائل تابع اصول فكري معين و مشخصي است، شكل گيري اين اصول در دانشجويان اين رشته بسيار اساسي ميباشد. بنابراين يكي از مسائل قابل توجه در مدارس معماري، شكل دهي به اصول و مباني فكري بوده كه راهنماي كار معماران و طراحان در آينده است. اين تحقيق برآن است تا با توجه به اينكه ادبيات موضوع بر اهميت مباني فكري يا اصول راهنماي طراحان تاكيد نهاده است، نقش گرايش نظري مدارس معماري را در ميزان شايستگي معماران فارغ التحصيل شده از آن مدارس در انجام حرفه معماري، مورد سنجش قرار دهد. در همين راستا با توجه به ادراك فارغ التحصيلان رشته معماري، وجود يا عدم وجود گرايش در محل تحصيل در كنار ميزان شايستگي حرفهاي آنان، به عنوان دو متغير اصلي ارزيابي ميشوند. روش مورد استفاده در اين تحقيق، با توجه به اهداف و متغيرهاي آن، روش پيمايشي بوده و جامعه آماري را دانشكده هاي مادر در زمينه آموزش معماري ايران شكل داده اند. نمونه آماري از اين جامعه به تصادف برگزيده شد و مورد بررسي قرار گرفت. با توجه به ماهيت تحقيقات پيمايشي و جهت نظرخواهي و ارزيابي ادراك نمونه، پرسشنامه محقق ساخته به عنوان ابزار گردآوري اطلاعات تدوين شد. پس از گردآوري دادهها و با استفاده از آزمونهاي آماري يافته هاي تحقيق مبتني بر روابط ميان متغيرهاي مورد نظر به دست آمد. يافته هاي تحقيق كه حاصل تجزيه و تحليل دادهها هستند، كليه فرضيه هاي تحقيق را تاييد كرده و حاكي از وجود رابطه مثبت و معنادار ميان متغيرهاي بررسي شده بودند. به عبارت ديگر بنابر فرضيه اصلي تحقيق، وجود گرايش نظري در مدارس معماري در ميزان شاستگي حرفهاي فارغالتحصيلان آن مدارس موثر بوده و با افزايش يكي، ديگري نيز افزايش مييابد. همچنين دو متغير اصلي با توجه به نتايج آزمونهاي آماري، ميزان همبستگي قابل توجهي را نشان دادند. نتايج تحقيق كه حاصل تفسير و بحث بر يافته هاي تحقيق هستند، جايگاه ويژه گرايش نظري مدارس معماري و تاثير آن بر شكلگيري اصول راهنما و مباني فكري را در دانشجويان نشان داده و
  11. سازوكار نحوه درك فضاهاي معماري بر مبناي علم عصب شناسي(neuroscience) و ارائه معيارهاي طراحي
    حميدرضا اميري 2019
    معماري در چند قرن اخير فراز و نشيبهاي بسياري را تجربه كرده. ديدگاه هاي علمي، فلسفي و هنري مختلف آمده اند و رفته اند و معماري را به شدت دست خوش تغييراتي كرده اند. سبكهاي مختلف معماري گواه اين ادعاست. اما اين انسان است كه كاربر اصلي معماريست. اگر يك ساختمان نيازهاي انساني را برآورده سازد، ديگر نيازي به فلسفه بافي ندارد. از زمان داوينچي مي دانيم كه انسان قياس معماريست. اما به نظر ميرسد كه عمق معناي اين ادعا به خوبي درك نشده. محيط مي تواند بر جسم و ذهن ما اثرگذار باشد. چرا بعضي ساختمانها را خوشايند و زيبا مي دانيم، و خاطره تجربه فضاي آنها را فراموش نمي كنيم. آيا آنها داراي ويژگي هاي خاصي هستند؟ آن ويژگي ها در كدام بخش معماري نهفته است؟ زيبايي چيست؟ چرا زيبايي مورد تحسين ما قرار مي گيرد؟ قياس سنجش اين زيبايي چيست؟ آيا اين زيبايي ها جهاني اند، يا براي مردم مختلف با فرهنگهاي گوناگون ترجيحات زيبايي شناسي، متفاوت است؟ چطور يك محيطِ مصنوع مي تواند چنان اثر عميقي بر ذهن داشته باشد؟ اصلاً ذهن چيست و چطور كار مي كند؟ فايده آن براي ما چيست؟ اغلب از پاسخ به چنين سؤالاتي طفره مي رويم. اما دانستنِ پاسخ چنين سؤالاتي براي معماران ضروريست تا طراحي خود را در مسير صحيح قرار دهند. معماري خطاهاي بسياري داشته، بنابراين بنياد نهادن شيوه اي كه طراحي را شواهد محور كند، همواره مطرح بوده. جان لنگ طراحي معماري را با همين هدف با علوم رفتاري تركيب مي كند. اما امروزه به واسطه علوم اعصاب (Neuroscience) مي دانيم كه عمدتاً، تكامل مغز و بخش استدلال شناختي ما، واكنش به محيط مان را كنترل مي كند، يعني ريشه رفتارهاي ما، مغزِ ماست. بنابراين با ديدگاهي راديكال تر به مطاله مغز مي پردازيم. اين كار به واسطه ظهور دستگاه هايي ممكن شده كه حتي همين پانزده سال پيش هم وجود نداشتند. دستگاه هايي همچون fMRI كه ما را قادر مي سازند با دقت بسيار بالايي به مطالعه مغز بپردازيم. محيط مغز را تغيير مي دهد و واكنش هاي زيباشناسانه را ديكته مي كند. اما مغز در تاريكيِ كاسه سر، در حالي كه صرفاً پيامهاي الكتروشميايي دريافت مي كند، چگونه چنين قابليتهايي دارد؟ اين بدن است كه واسط بين مغز و محيط است. اين مفهوم تجسد را پيش مي كشد كه حوزه شناخت متجسد(embodied cognition) به مطالعه آن مي پردازد. كشف نورونهاي آينه اي باعث شده ديدگاه ما نسبت ب
    Thesis summary

  12. نقش فهم طراحي در آموزش معماري؛ تاثير سابقه تحصيلي بر فهم دانشجويان تحصيلات تكميلي معماري ايران
    سپيده نيك نيا 2018
    از آنجا كه امروزه تغيير گرايش در تحصيلات تكميلي امري معمول و بي دغدغه مي نمايد، افرادي كه با تحصيلات نامرتبط كارشناسي اين امكان را فراهم مي بينند تا در تحصيلات تكميلي گرايش خود را تغيير دهند.ممكن است اين امر در ساير رشته ها بدون مشكل باشد، اما با توجه به اينكه يادگيري طراحي و يا كسب دانش طراحي موكول به شيوه اي از آموزش است كه مستلزم حل مسئله، انجام تكاليف طراحي، تحت راهنمايي و هدايت مربيان طراحي در كارگاه ها است، به همين سبب بيشتر معطوف به توسعه ي مهارت هاي شناختي فرد است تا اندوخته ي دانش هاي نظري.در اين پژوهش سعي بر آن شده كه با رويكرد كيفي و با استفاده از روش نظريه زمينه اي به ارائه الگويي براي فهم طراحي اين دسته از دانشجويان پرداخته شود.بدين جهت پژوهشگر با گردآوري داده ها از طريق مصاحبه هاي نيمه ساختار يافته و تحليل داده به الگويي پيشنهادي در اين رابطه رسيده است . در اين الگو پديده مركزي كه كمبود فهم طراحي اين دانشجويان را در محيط آموزشي بيان مي كند، از طرفي نشان مي دهد كه يا توجه به اين اتفاق چه مشكلاتي بر سر راه آموزش معماري و چه چالش هايي نيز در مسير پرورش اين دسته از افراد است.
    Thesis summary

  13. همكاري منسجم طراحي معماري در تيم هاي چند رشته اي؛ بررسي كنش ها و نقش ها از طريق نظريه فعاليت
    مهناز ونايي 2018
    امروزه فعاليت هاي بسياري بصورت تيمي انجام مي گيرند كه طراحي نيز از آن جمله است. در فرآيند طراحي افراد با تخصص هاي مختلف و متفاوتي حضور دارند كه تفاوت هاي فردي و رشته اي در آن ها سبب بروز چالش هايي در تعاملاتشان مي شود. اين پژوهش در پي ارائه يك الگوي مفهومي در رابطه با شكل تعاملات چندرشته اي در تيم هاي موفق است. در اين راستا پژوهش با رويكرد كيفي و با روش تحليلي نظريه زمينه اي انجام شده است. ابتدا مشاركت كنندگان در پژوهش با روش نمونه گيري گلوله برفي انتخاب شدند كه براي جمع آوري اطلاعات از آنان مصاحبه هاي نيمه ساختار يافته اي تنظيم و اجرا شد. در پي تحليل كدها و مفاهيم بدست آمده از مصاحبه هاي حضوري مفاهيم اصلي استخراج و از ميان آن ها رهبر به عنوان پديده اصلي انتخاب شد. الگوي ارائه شده در پايان پژوهش رابطه ميان نقش رهبر و موفقيت تيم هاي طراحي چند رشته اي را نمايش مي دهد كه در راه رسيدن به موفقيت با چالش هاي بسياري روبرو هستند.
    Thesis summary

  14. بررسي رابطه ي بين مؤلفه هاي كالبدي مدارس و احساس دلبستگي به مكان دانش آموزان (نمونه ي موردي: دبستان هاي دولتي غرب تهران)
    فرزانه فغان اوغاني 2018
    حس دلبستگي به مكان، يك پيوند عاطفي بين فرد و محيط است كه از فعاليت ها و تعاملات بين انسان-مكان و انسان-انسان در يك مكان خاص نشأت مي گيرد. شكل گيري اين احساس در كودكي آغاز شده و بر رفتارهاي فرد در بزرگسالي تأثير بسياري دارد. يكي از مكان هايي كه كودكان بيشترين زمان فعال خود را در آن سپري مي كنند مدرسه است و چگونگي طراحي اين فضا و مؤلفه هاي كالبدي آن اثرات قابل توجهي بر دانش آموزان مي گذارد. با اين حال بسياري از مدارس ابتدايي با فقدان توجه به طراحيِ مناسب و درخورِ نيازهاي كودكان روبه رو هستند. تحقيقات بسياري در زمينه احساس دلبستگي به مكان صورت گرفته است، اما در موارد اندكي دانش آموزان(كودكان) و محيط هاي آن ها مخاطب قرار گرفته اند. پژوهش حاضر به بررسي احساس دلبستگي به مكانِ دانش آموزان در چهار نمونه از مدارس ابتدايي شهر تهران (دبستان دخترانه امام جعفر صادق(ع) و 13آبان و دبستان پسرانه شهيد چراغي و شهيد مهديزاده) پرداخته است. از اين رو مؤلفه هاي كالبديِ مدارس، ذيلِ ويژگي هاي محيطيِ نفودپذيري، گوناگوني، خوانايي، انعطاف پذيري، مقتضيات بصري و كنترل در محيط بررسي شده و تأثير هر يك از ويژگي هاي محيطي بر احساس دلبستگي به مكانِ دانش آموزان بررسي شده است. همچنين فضاي كلي مدرسه به سه بخشِ فضاي حياطِ مدرسه، كلاس هاي درس و فضاهاي ارتباطي تقسيم شده است و احساس دلبستگي به مكانِ دانش آموزان نسبت به اين سه فضا نيز تحليل شده است. پژوهش حاضر يك تحقيق پيمايشي است كه داده هاي آن از طريق پرسشنامه، مشاهده فضاي مدارس و برداشت هاي ميداني گردآوري شده است. اين داده ها در نرم افزار SPSS از طريق آزمون هاي آماري مرتبط (آزمون آناليز واريانس و ضريب همبستگي پيرسون و رگرسيون)، مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. يافته هاي پژوهش نشان مي دهد كه بين احساس دلبستگي به مكان دانش آموزان و فضاي كالبدي مدارس آن ها ارتباط وجود دارد و به چگونگي تأثير فضاي كالبدي بر اين احساس مي پردازد.
    Thesis summary

  15. نقش ميزان تحصيلات برشكل گيري تمايلات زيبايي شناختي افراد نسبت به بدنه هاي شهري
    حسام شيري مبتكر 2017
    در چند دهه گذشته شاهد توسعه شهري شتابان در شهرهاي كشور بوده ايم. اين رشد به قدري چشم گير و سريع بوده است كه افزايش تراكم ساختماني در شهرها و نتيجتا آپارتمان سازي هاي گسترده را در شهرهاي كشور درپي داشته است. همچنين، عدم نظارت و نبود محدوديت در طراحي و اجراي اين ساختمان هاي عمدتا مسكوني بلندمرتبه، سبب شده است كه آن ها از تنوع گسترده اي برخوردار شوند. با توجه به محدود شدن طراحي بيروني اين ساختمان ها در نماي صفحه اي بيروني آن ها، مي توان بيان كرد كه اين تنوع نمود خود را در نماهاي بيروني هر ساختمان نشان مي دهد. درواقع نماي ساختمان ها نماينده طراحي و نوع نگاه طراح به آن ساختمان بوده است. ازطرفي، با توجه به مهاجرت هاي گسترده از روستاها به شهرها و همچنين مسائل اجتماعي موجود در كشور، شاهد تنوع قشرهاي اجتماعي در هر شهر هستيم كه اين امر خود در ويژگي هاي سليقه اي و فرهنگي آن ها اثرگذار بوده است. اين تنوع قشرهاي اجتماعي به صورت جزئي تر، تنوع در تحصيلات افراد را نيز شامل شده است. در همين راستا، اين پژوهش با هدف اصلي بررسي نقش تحصيلات در درك از نماهاي ساختماني شكل گرفت. پس از استخراج شاخص هاي نماهاي ساختماني از ادبيات تحقيق، تعداد 13 ساختمان در منطقه يك شهر همدان انتخاب شد و ضمن تهيه تصاويري از آن ها با زاويه يكسان، از شهروندان در دسته هاي مختلف تحصيلي خواسته شد تا هر نما را با توجه به هرشاخص زيبايي شناسانه انتخاب كنند. سپس كدهاي استخراج شده در نرم افزار اس پي اس اس با استفاده از آزمون هاي آماري مختلف مورد آزمون قرار گرفت. نتايج ناشي از تحليل يافته ها حاكي از اين حقيقت بودند كه اختلاف معناداري از نظر درك از نماهاي ساختماني بين افرادي كه در دوره اي از زندگي خود را در دانشگاه گذرانده اند و تحصيلات آكادميك دارند با كساني كه از نظر تحصيلي دانشگاهي نمي باشند وجود دارد.
  16. ارزيابي پس از بهره برداري(P.O.E) نماي ساختمانهاي مسكوني در همدان
    سارو رحيم زادگان 2017
    ديگاه غالب در صنعت ساختمان سازي كشور ما طراحي ساخت تحويل و بهره برداري است و رابطه طراح با مخاطبان ساختمان پس از تحويل آن قطع ميشود.
  17. تأثير پوسته دوم نما در جلوگيري از اصوات مزاحم در حاشيه بزرگراه هاي كلان شهرها مطالعه موردي: بزرگراه صدر در كلان شهر تهران
    مصطفي رستمي فرد 2017
    بزرگراه ها همواره در حال ر شد در بستر شهر ها مي با شند . نياز به حمل ونقل باعث شده است تا بزرگراه ها همواره تعداد افزاينده اي داشته باشد. افزايش تعداد بزرگراه ها آلودگي صوتي را افزايش مي دهد به گونه اي كه در بسياري از مناطق مسكوني و اداري، آلودگي صوتي براي مردم غيرقابل تحمل شود. در شهر تهران مهم ترين عامل آلودگي صوتي، اتومبيل هايي ميباشد كه ميزان آلودگي را از ميزان استاندارد بسيار بالاتر برده اند و افزايش روز افزون آلودگي در شهر تهران باعث شده است تا شهر تهران به يكي از آلوده ترين شهر هاي جهان در زمينه آلودگي هوا تبديل شود و به همين علت نياز اسا سي به دنبال راه چاره اي بودن است تا بتواند ميزان قابل توجهي از آلودگي صوتي و هوا بكاهد. بايد به دنبال راهكاري مناسب ، سريع ، ارزان قيمت براي حل مشكلات ناشي از آلودگي صوتي باشيم و از شدت اين آلودگي بكاهيم. استفاده از نماهاي دوپوسته روشي نوين براي كاهش از شدت الودگي مي باشد، اين نما ها ارزان قيمت، مناسب، سهل الستفاده و مدرن براي جلوگيري از افزايش آلودكي صوتي براي ساختمان هاي نزديك بزرگراه ها مي باشد تا به اين وسيله بتوان ميزان قابل توجهي از آلودگي صوتي را كم كنيم. البته راه هاي ديگري نيز براي جذب صداي مزاحم در سا ختمان ها وجود دارد مانند استفاده از گياهان در حد فاصل بزرگراه تا ساختمان، طراحي فرم ساختمان به گونه اي كه ازمنبع آلودگي صوتي فاصله داشته باشه و ايجاد ديوار به عنوان سپر صوتي در حاشيه ي و.... اما همه ي اين روش ها مي توانند بخش اندكي از صداي مزاحم و آلودگي صوتي حاشيه بزرگ راه ها را كمك كنند. اما با توجه به اينكه برخي از اين بزرگراهها به دليل نياز شهري با تعريض شدن و يا طبقاتي شدن، فاصله اي براي پوشش گياهي و حد فاصل مجاز صوتي واجراي سپر صوتي بين ساختمان و بزرگراه نگذاشته و نماي دو پوسته مي تواند به عنوان يك فيلتر صوتي بسيار قوي عمل كند و در مواقع افزايش صداي مزاحم و آلودگي صوتي وارد كار شده و تا بخش بسياري از آلودگي صوتي حاشيه بزرگراه ها را از اين دسته ساختمان ها كم كند. آلودگي صوتي امواج ناخواسته اي است كه در شرايط مكاني و زماني ويژه بر فعاليت موجودات زنده به ويژه انسان تاثير گذاشته و ميتواند عوارض متعدد جسمي و روحي و علي الخصوص اختلال در اعصاب شنوايي را است و آستا نه تحمل گوش انسان در حدود "د سي بل " حا صل شود . واحد ا
  18. تحليل و ارزيابي تاثير ضوابط و مقررات ملي طراحي و ساختماني بر كيفيات مطلوب محيطي
    ابوالفضل حيدري 2016
    مقررات ملي ساختمان در ايران مبناي مراجعات مهندسين در مباحث ساخت بناها مي باشند، مطالب اصلي اين مباحث، مسائل فني ساختمان است. در اين مقررات بيشتر به جزئيات اجرايي پرداخته شده است و نكات به صورت كدهاي عددي و قابل اندازه گيري بيان مي شود و مسائلي مانند كيفيت محيطي و نوع برقراري ارتباط بين طراحان و استفاده كنندگان بيان نشده است. علاوه بر اين، در اين مقررات پيشرفت هاي تكنولوژي و نوآوري هاي جهان در نظر گرفته نمي شود و قوانين بر طبق فنون ساخت و مصالح ساخت سال هاي گذشته تدوين شده است. وجود رويكردهاي مختلف كه مباني واضحي ندارند، عدم رعايت مناسب مقررات تجويزي موجود كشورها به دليل نظارت نامناسب بر اجراي قوانين و بالاخره جريان فراگير بين المللي كشورها را در مسير اعمال مقررات عملكرد مبنا قرار داده است. مقررات تجويزي با توجه به معناي واژه، قوانيني الزام آور هستند كه حاوي كدهاي قاطع و لازم الاجرا و كدهاي قابل اندازه گيري ومبتني بر اعداد مي باشند. طراحان ومجريان بدون دخالت در محتواي اين قوانين ملزم به اجراي آن مي باشندكه اين عوامل باعث بروز برخي مشكلات مانند: عدم آزادي طراحان در طراحي، عدم توجه به علوم روانشناختي و در نظر نگرفتن پيشرفت ها و نوآوري هاي جهان مي گردد. در مقابل، مقررات عملكرد مبنا براي تعيين چگونگي يك مسئله، كليت آن مسئله را به صورت يك كد بيان مي كند و طراح به صورت اختياري و با توجه به عوامل متعددي مانند: نيازهاي كاربران و كيفيات مورد نياز به ايجاد محيط مطلوب مي پردازند. از آنجا كه بين شكلي از قانون كه موجود است و اشكال مختلفي كه مي تواند مطرح باشد، صورت هاي متمايزي قابل ترسيم است، لذا در اين تحقيق به بيان صورت موجود قانون پرداخته و صورت جايگزين مورد مطلوب نيز مورد بررسي قرار مي گيرد. در اين پژوهش به مقايسه رويكرد موجود در ايران و رويكردهاي تدوين مقررات در برخي كشورهاي اروپايي پرداخته شده است و رويكرد مناسب براي تدوين مقررات مطرح شده است و نقش مسائل فيزيولوژي و مسائل رفتاري در ايجاد اين قوانين نيز مورد بررسي قرار گرفته مي شود.
    Thesis summary

  19. نقش محيط بيروني دانشكده ها بر دلبستگي به مكان دانشجويان نمونه موردي: پرديس هنرهاي زيباي دانشگاه تهران
    سهراب رضايي 2016
    هر ساله هزاران نفر منازل خود را براي تحصيل در دانشگاه ها و تجربۀ محيطي جديد ترك مي كنند. در طول اين جابه جايي، يكي از چالش هاي اصلي افراد، عدم انطباق با محيط جديد است. پژوهش حاضر با هدف تبيين رابطۀ محيط بيروني دانشكده ها، با دلبستگي به مكان دانشجويان انجام شد. بر پايه مدل نظري تحقيق، دلبستگي به مكان، پيوندي عاطفي، شناختي و رفتاري بين دانشجويان و دانشكده تعريف شد. از طرفي ديگر، متغير مستقل محيط بيروني دانشكده، برآيند عوامل كالبدي آن تعريف گشت .با استفاده از روش تحقيق پيمايشي مدل نظري تحقيق در دانشكدۀ هنرهاي زيباي دانشگاه تهران به آزمون گذاشته شد. جامعه آماري اين تحقيق را كليه دانشجويان اين دانشكده در نيمسال دوم سال تحصيلي 94-1393 تشكيل مي دادند. براي گرد آوري داده ها 150 پرسش نامۀ بسته پاسخ به صورت تصادفي در بين دانشجويان توزيع شد و جهت تجزيه و تحليل آن ها از روش مدل سازي معادلات ساختاري استفاده گرديد. در تحقيق حاضر، ابتدا مدل اندازه گيري دلبستگي به مكان دانشجويان و محيط بيروني دانشكده براي ارزيابي برازش آن ها به آزمون گذاشته شد، و شاخص هاي برازش آن ها ارزيابي گشت. سپس مدل ساختاري تحقيق مورد آزمون قرار گرفت. يافته ها نشان دادند كه محيط بيروني دانشكده اثر معناداري (0,01 p<) به ضريب 0,49 بر دلبستگي به مكان دانشجويان دارد. مطابق با يافته ها، مطلوبيت فضاهاي ملاقات، مهمترين عامل شكل دهنده و مقوّم دلبستگي به مكان دانشجويان هستند. در واقع، فضاهاي ملاقات مطلوب با فراهم سازي فرصت هاي برقراري تعامل، مي توانند موجب شكل گيري پيوند هاي اجتماعي در بين دانشجويان مي شوند و به نوبۀ خود بر دلبستگي به مكان دانشجويان تأثير گذار باشند. همچنين، يافته ها حاكي از آن بود، مطلوبيت فضاهاي ملاقات به شكل معناداري با وجود عناصر هنري يا معمارانه و مطلوبيت فضاي سبز رابطه دارد. عناصر هنري و معماري با شكل دهي شخصيت محيطي متمايز و معنادار براي دانشجويان و فضاهاي سبز با ايجاد جذابيت بصري نقش خود را را ايفاء مي كنند.
    Thesis summary

  20. مسيريابي معماري و فرآيند آن در موقعيتهاي مختلف
    نينا حسين زاده 2016
    سردرگمي و گم شدن معمولاً تجربه اي بسيار نااميدكننده براي كاربران فضاست. اين مسئله و چگونگي مسيريابي افراد زماني اهميت مي يابد كه آن ها در محيط هاي ناآشنا، پيچيده و پراسترس واقع شوند. بيشتر محققان بر اين عقيده اند كه خسارت ناشي از مسيريابي هاي ضعيف عواقب سنگيني را برمي گيرد مانند: اتلاف وقت كاركنان، كاهش تمركز آن ها، هزينه هاي اضافي براي كاركنان امنيتي، خطر سرگرداني كاربران در مكان هايي با دسترسي محدود، آسيب و مرگ در مواقع اضطراري. بيمارستان نيز يكي از مكان هايي است كه اهميت يافتن مناسب ترين مسير براي رسيدن به مقصد توسط هر مراجعه كننده اي به طور واضح كاملاً درك مي شود. پژوهش حاضر در پي يافتن تأثير عوامل نقشه هاي شناختي و ساختار فضايي در رفتار و ادراك مسيريابي كاربران بيمارستان هاست تا بتواند با تدوين اصول و رهنمودهايي براي طراحي هرچه بهتر و موفق تر سيستم هاي مسيريابي بيمارستان ها قدمي مفيد بردارد. پژوهشگران معتقدند براي ارتقاء كيفيت مسيريابي و موفقيت كاربران از سيستم مسيريابي يك بنا، بايد به عوامل متعددي پرداخت. عواملي نظير ساختار فضايي، نقشه هاي شناختي افراد و توانايي ها و استراتژي هاي فردي كه در پژوهش حاضر فقط به بررسي و عامل ابتدايي و اشتراك آن ها پرداخته شده است. بدين منظور با انتخاب يك نمونه محيط درماني در شهر زنجان، به بررسي تاثير اين عوامل و ميزان انطباق آن ها برهم بر مسيريابي و رفتار و ادراك مسيريابي كاربران بيمارستان ها مي پردازد. بدين صورت كه ابتدا براي بررسي ساختار فضايي بيمارستان آيت ا... موسوي زنجان نقشه هاي بدست آمده از اين بنا را در نرم افزار UCL Depth Map فراخواني كرده و هر مسير را با شاخص هم پيوندي آن مسير مورد بررسي و تحليل قرار داد. سپس با تدوين پرسشنامه و نقشه هاي خام از مسيرهاي بيمارستان و توزيع آن بين كاربران، به بررسي رفتار و ادراك مسيريابي كاربران، ادارك آنان از سيستم گرافيكي و ساختار فضايي و همچنين بازنمايي تصاوير ذهني آنان از فضا پرداخت. پس از جمع آوري كروكي ها و تجميع آن ها روي هم، اقدام به ارزش گذاري هر مسير نسبت به فراواني هريك از آن ها شد. سپس با بهره گيري از نرم افزار IBM Spss 22 و روش هاي آماري همبستگي پيرسون و رگرسيون چندگانه تمام داده هاي پژوهش مورد تحليل قرار گرفتند. نتايج حاصل از آزمون فرضيه ها نشان داد كه بين ساختار فضايي بنا و نق
    Thesis summary

  21. تأثير وجود موانع در مجموعه هاي مسكوني بر احساس امنيت ساكنين
    سپيده پاك 2016
    يكي از مؤلفه هاي مهم در دستيابي به زندگي مطلوب احساس امنيت مي باشد. اين تحقيق مفهوم قلمروپايي را به عنوان يكي از عوامل تأثيرگذار بر احساس امنيت ساكنينِ مجموعه هاي مسكوني مورد توجه قرار داده است. براي اين منظور، رابطه موانع كالبدي، به عنوان بخش مهمي از رفتار قلمروپايي، با ميزان احساس امنيت و امنيت واقعي در مجموعه هاي مسكوني تحليل شده است. احساس امنيت جاني و مالي به عنوان ابعاد احساس امنيت شناسايي شده و تفاوت اين ابعاد به لحاظ وجود موانع كالبدي متفاوت مورد مقايسه قرار گرفته است. به منظور بحث در مورد ارتباط بين انواع موانع كالبدي(واقعي و نمادين) با احساس امنيت، مجموعه هاي مسكوني با توجه به نوع استفاده از موانع كالبدي در دو دسته بررسي شده اند؛ به طوريكه يك مجموعه داراي موانع نمادين و ديگري داراي موانع واقعي باشد. بدين منظور اين مطالعه در دو بخش غربي و شرقيِ مجموعه مسكوني واقع در بلوار آيت الله كاشانيِ شهر همدان انجام گرفته است. از ويژگي هاي بارز اين مجموعه اختلاف در استفاده از موانع كالبدي در دو بخش مجموعه بوده؛ به طوريكه در مجموعه شرقي براي تعيين قلمرو از موانع نمادين و در مجموعه غربي از موانع واقعي استفاده شده است. اين تحقيق از نوع پيمايشي بوده و رويۀ عملي آن استفاده از پرسشنامه محقق ساخته اي است كه بين 169 نفر از ساكنين مجموعه ها توزيع شده است. فرضيه هاي تحقيق با استفاده از آزمون هاي همبستگي اسپيرمن و يو من ويتني در نرم افزارSpss 22 IBM مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. يافته ها نشان مي دهد كه احساس امنيت با انواع موانع كالبدي كه به وجود آورنده قلمروهاي متفاوت مي باشد رابطه دارد. اما رابطه بين موانع كالبدي در قلمروها با احساس امنيت خيلي قوي نبوده؛ پس مي توان گفت كه فراتر از موانع كالبدي عوامل ديگري وجود دارند كه بر احساس امنيت تأثيرگذارند. به علاوه، ميزان احساس امنيت در مجموعه هايي با موانع نمادين بيشتر از مجموعه هاي با موانع واقعي بوده و اين يافته نشان مي دهد كه صرفا افزودن موانع كالبدي واقعي در طراحي سبب بهبود احساس امنيت نمي گردد و احساس امنيت مي تواند تحت تأثير كيفيات كالبدي فضاهايي باشد كه بوسيله موانع محصور شده است. يافته ها نشان مي دهد كه ميزان وقوع جرم با وجود انواع موانع كالبدي رابطه ندارد. همچنين مشاهده مي شود كه تفاوت استفاده از موانع تأثيري بر ميزان وقوع
    Thesis summary

  22. رابطه ي بين ويژگي كالبدي فضاهاي باز مجموعه هاي مسكوني و تعاملات اجتماعي درون آنها
    راضيه شعاعي 2016
    يكي از اساسيترين موضوعات در طراحي فضاهاي باز مجموعههاي مسكوني، برقراري رابطه اجتماعي ميان ساكنين است. از آنجا كه فضاهاي باز مجموعههاي مسكوني حد فاصل ميان فرد و جامعه ميباشند، نياز به برقراري تعامل اجتماعي در سطح روابط همسايگي، موضوع مورد اهميتي ميباشد. چرا كه امروزه به علل گوناگون شاهد عدم حضور كودكان و بازي آنان در فضاهاي باز و كمرنگ شدن روابط بين همسايگان و حتي عدم شناختشان نسبت به يكديگر ميباشيم. هدف رساله حاضر تبيين الگويي به منظور شناخت عوامل موقعيتي مرتبط با تعاملات اجتماعي ميباشد. با توجه به ادبيات موضوع و تحليلهاي صورت گرفته، عوامل موقعيتي در اين تحقيق، شامل عوامل كالبدي (موانع فيزيكي و بصري محيط)، عملكردي (سلسله مراتب دسترسي به محيط و سلسله مراتب عملكردي) و عوامل ادراكي-رواني (ميزان نظارت بر محيط ، حق دفاع و حس مالكيت) مربوط به محيطي است كه افراد در چارچوب آن عمل ميكنند. سوال اساسي اين تحقيق اين است كه عوامل موقعيتي محيط فيزيكي فضاهاي باز مسكوني، چگونه ميتواند باعث افزايش تعاملات اجتماعي شود؟ بر همين اساس سه فرضيه اصلي پژوهش شامل "عوامل كالبدي و ادراكي-رواني مربوط به متغير فضاي شخصي با ميزان تعاملات اجتماعي رابطه دارد"، "عوامل كالبدي و ادراكي-رواني مربوط به متغير قلمرو با ميزان تعاملات اجتماعي رابطه دارد" و "عوامل عملكردي مربوط به متغيرهاي فضاي شخصي و قلمرو با ميزان تعاملات اجتماعي رابطه دارد" است. روششناسي مقاله حاضر توصيفي-تحليلي ميباشد كه برپابه مقايسه ميانگين ها و همچنين تحليل عاملي تاييدي مي باشد. براي اين منظور، مجتمع سعيديه همدان كه داراي قابليتهاي مختلفي از اين عوامل بود، انتخاب گرديد و سپس گونهشناسي فضاهاي باز بر اين اساس، در اين مجموعه صورت گرفت. نمونه گيري به روش طبقه بندي انجام گرفت و حجم نمونه مطابق تحليل عاملي تاييدي تعداد 160 نمونه تعيين گشت و در نهايت با استفاده از ابزار پرسشنامه كه داراي روايي و پايايي بالاي بود و نيز مصاحبه داده ها جمع آوري شد. در ابتدا مقايسه ميانگين ميزان تعاملات اجتماعي گونههاي شناسايي شده صورت گرفت و سپس براي تاييد با رد فرضيهها، از ضريب همبستگي پيرسون استفاده شد. يافتهها نشان داد كه ميزان تعاملات اجتماعي در دو گونه از فضاهاي باز اين مجتمع مسكوني تفاوت معناداري دارد. از اين رو فرضيات پژوهش مورد تاييد قرار گرفت و مشخص ش
    Thesis summary

  23. تاثير محيط هاي درماني بر ايجاد خودپنداره در كودكان
    مينا رضايي 2015
    هدف اين تحقيق يافتن مولفه هايي نو در جهت خلق محيط هاي شفا بخش كودكان مي باشد. بدين منظور اين پژوهش با رجوع به مفهوم شفا و احتياجات روحي و رواني كودكان ، به ارائه ي مولفه اي با عنوان تعاملات اجتماعي مي پردازد كه از يك سو از نيازهاي بنيادين و اساسي كودكان است و از سوي ديگر از محيط فيزيكي بطور مستقيم تاثير مي پذيرد. از طرف ديگر با تعمق در مفهوم شفا ، مشخص مي گردد كه سنجش و ارزيابي محيط هاي شفا بخش بر خلاف محيط هاي درماني بر مبناي مولفه هاي عيني محيط امكان پذير نمي باشد ومستلزم آن است كه نگرش بيمار نسبت به وضعيت خويش در نظر گرفته شود . اين ادراك و نگرش كلي هر فرد نسبت به خويش ، خود پنداره نام دارد. بدين ترتيب مولفه ي خودپنداره به عنوان شاخص سنجش و ارزيابي محيط هاي شفا بخش معرفي مي گردد. اين پژوهش با بررسي تاثير محيط هاي اجتماع پذير بر خود پنداره بيماران به دنبال يافتن نقش محيط هاي اجتماع پذير بر خلق محيط هاي شفا بخش خواهد بود. بدين منظور 2 نمونه از محيط هاي درماني انتخاب گرديد كه نمونه هاي خوبي از دو سر اين طيف خواهند بود. با بررسي خود پنداره بيماران در اين دو محيط كه داراي ويژگي هاي اجتماع پذيري و اجتماع گريزي مي باشند ، مشخص گرديد بيمارانيكه در محيط هاي اجتماع پذير اقامت داشته اند پس از گذشت 1 ماه نمره خودپنداره بهتري را كسب نموده اند و از اين منظر وضعيت بهتري را تجربه كرده اند در حاليكه بيماران ساكن در محيط درماني اجتماع گريز پس از گذشت 1 ماه از كاهش نمره ي خود پنداره در رنج مي باشند.
    Thesis summary