عباس مترجم

دانشیار

تاریخ به‌روزرسانی: 1403/10/01

عباس مترجم

هنر و معماری / باستان شناسی

رساله های دکتری

  1. تفسیری بر تجارت؛ کارکرد و نقش صدف‌های دریایی در گورهای هزاره چهارم تا دوران تاریخی در فلات ایران
    1402
    چکیده: صدف‌ها درواقع پوسته سخت شاخه‌ای از جانداران دریایی به نام نرم‌تنان هستند که در طول زمان به دلیل سهولت در صید هم به‌عنوان بخشی از سبد غذایی ساکنان مناطق ساحلی و هم پوسته سخت، شفاف و درخشان آن‌ها به‌عنوان یک کالای تزئینی –آئینی موردتوجه گروه‌های انسانی در مناطق دور از ساحل بوده است. تنوع فراوان در شکل، فرم و گاه رنگ‌های خاص موجب شده است تا استفاده‌کنندگان برای آن‌ها بر اساس تشبیه به نیروهایی ماورائی ارزش خاص و قدسی قائل شوند زاده شدن این اشیاء در عمق آب‌ها در ذهن مخاطب آن‌ها را واجد و حامل نیروهای مرتبط با آب و باروری تلقی کردند بر این اساس در باستان‌شناسی دوران فراپارینه‌سنگی تا عصر حاضر همواره به‌عنوان یکی از گروه داده‌های ثابت در اغلب کاوش‌های باستان‌شناسی ثبت و ضبط‌شده‌اند. تحلیل یافته‌ها نشان می‌دهد که صدف‌ها به دو صورت طبیعی و یا تغییر فرم داده‌شده و گاه به‌عنوان اشیائی با کاربری خاص مانند جام و یا ساز موسیقی مورداستفاده قرار می‌گرفتند. تحلیلی بر نحوه توزیع و همچنین بافتارهای محل کشف صدف‌ها در محوطه‌های باستان‌شناسی فلات ایران نشان می‌دهد که تمرکز معنی‌داری از این اشیاء در مکان‌های مذهبی و آئینی مانند معابد و یا گورها به‌عنوان فضاهایی که منعکس‌کننده باورهای انسان نسبت به حیات پس از مرگ است دیده می‌شوند. همچنین نوعی استفاده جنسیتی از صدف‌ها نیز مشهود است که ازجمله آن‌ها می‌توان به حضور رشته صدف‌های نوع کجگ Cowrie در قبر زنان و کودکان و حضور جام‌های ساخته‌شده از صدف نوع لامبیس Lambis در قبور مردان اشاره نمود. داده‌های فراوان از مجموعه صدف‌های یافت شده از کاوش‌های بیش از پنجاه سال اخیر از مکان‌های باستان‌شناسی مجموعه بسیار خوبی برای انجام مطالعات تکمیلی در این خصوص خواهد بود. بررسی دقیق و منشا یابی زیستی نمونه‌های موردمطالعه در این پژوهش نشان داد که بخش عمده این صدف‌ها از بندرگاه‌ها و مناطق ساحلی خلیج‌فارس و دریای عمان تا خلیج کوچ در منتهی‌الیه اتصال دره سند به اقیانوس هند گسترده بوده و خصوصاً از هزاره سوم ق.م این داده‌ها در کنار دیگر کالاهای منزلتی به‌عنوان یک مال‌التجاره به شهرهای جنوب بین‌النهرین و شوش از طریق راه دریایی و راه‌های خشکی نوار جنوبی ایران تجارت شده‌اند.
  2. بررسی استقرارهای عصر آهن III در دشت های شمالی رشته کوه الوند
    1399
    دشتهای شمالی رشتهکوه الوند در حاشیه غربی مرکز فلات ایران، بر روی دو زون سنندج-سیرجان و گمان ماگمایی ارومیه-دختر قرار دارد. حوضه رودخانه قرهچای منبع تامین آب منطقه و مسیر ارتباطی از فلات مرکزی به غرب مهمترین راه ارتباطی منطقه در طول تاریخ است. دشتهای شمالی رشتهکوه الوند در مطالعات تاریخی و با استناد به متون آشوری، بابلی و هخامنشی با سرزمین مادای به مرکزیت هگمتانه بهعنوان پایتخت مادها مطابقت دارد. سابقه کاوش و مطالعات باستانشناسی در همدان به حضور هیئتهای فرانسوی با هدف عتیقهجویی و اهداف مطالعاتی چون یافتن هگمتانه مادی میرسد. با وجود چنین سابقه طولانی در مطالعاتِ تاریخی و باستانشناسیِ همدان اما وضعیت دوره آهن III منطقه، نحوه پراکنش محوطهها و ارتباط آنها با عوامل محیطی و فرهنگی همچنان در ابهام باقی ماند. به این منظور و با اهداف تعیین شده در پژوهش، بررسی دشتهای شمالی رشتهکوه الوند با تاکید بر دوره آهن III انجام شد. در بررسی از منطقه که شامل شهرستانهای همدان، بهار، کبودرآهنگ، رزن، فامنین و قهاوند است مجموعاً 55 محوطه شناسائی شد. مطالعه الگوی پراکنش استقرارها با نگاه به تئوری الگوی استقراری در مدل مکان مرکزی و تحلیل حوزه گیرش انجام شد. محوطههای دوره آهن III در شرایط محیطی و فرهنگی متنوعی در دشتهای شمالی رشتهکوه الوند پراکنده بودند که بررسی وضعیت هر کدام از محوطهها نسبت به فاکتورهایی چون ارتفاع از سطح دریا، فاصله از منبع آب دائمی، دسترسی به جاده اصلی، فاصله از استقرارهای همزمان، پیشینه استقراری محوطهها و قرارگیری در حریم روستای امروزی نیازمند سنجش دادهها بود. با قرارگیری محوطهها در محیط GIS و بررسی وابستگی محوطهها نسبت به عوامل طبیعی و فرهنگی اطلاعات خروجی در تحلیلهای آماری قرار گرفت. دو تحلیل مولفههای اصلی) PCA ( و خوشهای به منظور مطالعه نحوه پراکنش و حوزه گیرش استقرارها بهکار گرفته شد. در تحلیل مولفههای اصلی با تاکید بر متغیرهای اصلی رابطه آنها با متغیرهای ثانویه)محوطهها( سنجیده شد تا اصلیترین مولفه در پراکنش استقرارها مشخص شود. همچنین با قرارگیری محوطهها در تحلیل خوشهای میزان مشابهت محوطهها نسبت به هم در مقایسه با متغیرهای اصلی اندازهگیری شد که در نهایت 3خوشه اصلی معرف 3تیپ استقراری ارائه شد که وابستگی استقرارها به منابع طبیعی چون ارتفاع از سطح دریا و منبع آب دائمی به عن
  3. الگوی جغرافیائیِ انتشارِ نوآوری هایِ سبک شناختیِ سفال در فلاتِ مرکزیِ ایران (در نیمه دوم هزاره چهارم ق.م)
    1397
    پژوهش های اخیر در فلات مرکزی وجود چندین استقرار منحصر به فرد اروکی را نمایان ساخته که به نظر می رسد متعلق به مرحله گسترش اقتصادی اروک جدید باشند. هرچند برخی محوطه های کاوش شده مشابه با محوطه های اروکی همچون تپه سیلک، تپه قبرستان، تپه میمنت آباد و گودین واقعاً چیزی به دانش ما درباره چگونگی این سیستم یا نقش آن در توسعه پیچیدگی های سیاسی – اجتماعی فلات مرکزی اضافه نمی کند، سنجیدن محوطه های مس و سنگ جدید واقع در حاشیه شاهراه تجاری شرق به غرب، فرایندِ انتشارِ نوآوری هایِ سبک شناختیِ این دوره و آثارِ آن بر سازماندهی اجتماعی – اقتصادی و سیاسی فلات مرکزی ایران در طول نیمه دوم هزاره چهارم ق.م را مورد بررسی قرار می دهد. از همین رو این مطالعه در عین حالی که سبک هایِ رایجِ سفالیِ نیمه هزاره چهارم ق.م را بررسی خواهد کرد، باتکیه بر دیگر یافته هایِ باستان شناختی نقش مبادلات تجاری در مسیرهای طولانی را بر انتشارِ این نوآوری هایِ سبک شناختی و توسعه اجتماعات پیچیده در فلات مرکزی ایران موردِ توجه قرار داده و به این ترتیب فرصتی طلایی برای مطالعه الگویِ جغرافیائیِ همگرائی یا واگرائی فرهنگی اجتماعات بومی و محلی در طولِ نیمه دوم هزاره چهارم ق.م فراهم خواهدساخت. همچنین، این پژوهش به واسطه آشکار ساختن یک سری از استقرارهای اواخر هزاره چهارم ق.م که تا کنون در یک بافت مطمئن شناسائی نشده بودند نور قابل ملاحظه ای را بر برخی از مشکلات مرتبط با پیدایش اجتماعات پیچیده در این بخش از ایران به عنوان کمکی برای پر کردن خلاء یک توالی مهم باستان شناختی، می تاباند.
  4. الگوی استقراری و تحلیل تحولات اجتماعی منطقه آبدانان در دوره ساسانی
    1396
    آبدانان به عنوان یکی از شهرستان های استان ایلام در منطقه ای سوق الجیشی در میان حوزه های فرهنگی - جغرافیای گوناگون زاگرس مرکزی خوزستان و....

پایان‌نامه‌های کارشناسی‌ارشد

  1. تاثیر و تاثرات منطقه‌ای بین فلات مرکزی و شرق زاگرس مرکزی در دوره سیلک lllدوره مس سنگ - فلات مرکزی - شرق زاگرس مرکزی - دوره سیلکIII - گودین VI و VII
    1402
    محوطه‌های سیلک، قبرستان و حصار در فلات مرکزی و گودین در شرق زاگرس مرکزی؛ از شاخص ترین محوطه‌های این دو منطقه به شمار می‌آیند. این مناطق در بازه زمانی مس سنگ مورد مطالعه قرار گرفته. با بررسی گزارش کاوش‌های موجود از این محوطه ها، وجه اشتراکات قابل توجهی بین این مناطق مشاهده گردید که نشانه‌هایی از تاثیرات مهم فرهنگی در دو منطقه مورد نظر است. به نظر می‌رسد در این بازه زمانی دوره‌های ترسالی و خشکسالی کوتاه و گذرا اتفاق افتاده که سبب تغییر معیشتی از کشاورزی و دامداری به تجارت فرامنطقه‌ای و همچنین موجب جا به جایی جمعیتی شده که در نتیجه انتقال فرهنگی صورت گرفته است. همین امر سبب ایجاد الگوهای مشابه شده است. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد این الگو گیری‌ها از طریق روابط فرهنگی آنان اشاعه یافته. وجود این اشتراکات در داده‌های فرهنگی دلیلی بر گستردگی روابط بین منطقه‌ای از طریق تجارت نیز می‌تواند باشد. چرا که همین، خود یک عامل بزرگ در پراکندگی یک فرهنگ از نقطه‌ای به نقاط دیگر است. این وجه اشتراکات در مهرها، پیکرک‌ها و سفالینه‌ها نمود پیدا کرده و وقتی در جنبه مقایسه قرار میگیرند، گستردگی یک فرهنگ یا الگو از دنیای باستان را آشکار می‌کند. چیزی که در داده‌های سفالی محوطه‌های مورد نظر یعنی سیلک، قبرستان، حصار و گودین به چشم میخورد؛ ذوق و سلیقه فراوان در تزیین ظروف سفالی موجود در محوطه‌های فلات مرکزی است که این سخن، در محوطه تپه قبرستان تجلی بیشتری دارد. در صورتی که در شرق زاگرس مرکزی یعنی گودین آنچنان اوج نگرفته. ولی این امر مانع از اشاعه عناصر فرهنگی مشابه در میان این دو منطقه نشده و به صورت آشکار و واضح عناصر مشترک را می‌توان هم در فرم و نقش سفال و هم در مهر‌ها و نقوش آنها و نهایتا پیکرک‌های حیوانی که عینا در دو منطقه وجود دارد، مشاهده نمود.
  2. نقش آموزشی موزه های باستان شناسی در هویت بخشی فرهنگی جامعه
    1400
    موزه ها پلی بین حال و گذشته ایجاد میکنند که مخاطب با سیر در آن پیوندی عمیق با گذشتگان برقرار میکند و هویت خود را بازمییابد و همچنین سیر اندیشه جوامع پدیدآورنده آثار را درک میکند چرا که انعکاس بخشی از اندیشه و فرهنگ یک جامعه را میتوان در برخی از اشیاء ساخته شده و یا استفاده شده توسط آنها دریافت نمود. از این رو موزه نه تنها گنجینهای ملی که جزئی از اسناد فرهنگ و تمدن است و قادر است با ایجاد ارتباط بین فرهنگهای حال و گذشته به باروری فرهنگی و رشد فرهنگ کمک کند.لذا ، از آنجا که موزه هم بر بیننده عوام و هم بر بیننده اشباع از اطلاعات اثر میگذارد میتوان از آن به عنوان یک رسانه فراگیر بهرهبرداری کرد. موزه دانشگاهی ست که هویت بخشی فرهنگی یکی از درسها و دستاوردهای آن است. و بی شک تقویت و رشد فرهنگ باعث رشد و ارتقای رفتارهای اجتماعی میشود و انتخابهای افراد را در برخورد با هر پدیده تحت تاثیر قرار میدهد. میدانیم که اصل تبلیغات در دنیای امروز بر قاعدهی ایجاد احساس آشنایی و به اصطلاح آشناسازی استوار است و با تکرار یک نماد ، نام یا پدیده، در ناخودآگاه مخاطب حس آشنایی و تمایل ایجاد میشود و مخاطب بی آنکه بداند در میان انتخابهای متعدد آن چیزی را برمیگزیند که پیشتر در ذهنش کاشته شده است. مانور دادن و معرفی و شناساندن میراث بومی یک منطقه که دارای ویژگی های منطبق با فرهنگ و تفکر آن دیار است برای مردم آن منطقه احساس تعلق و ریشه داشتن را به ارمغان میآورد و باعث عجین شدن و پیوند خوردن بیشتر مردم معاصر با نمادها رفتارها رنگها کالاها و هرآنچه برای فرهنگ آن شهر منطقه و کشور مناسبتر و جاافتاده تر است میشود. همانگونه که گفتیم کالاها نمایانگر اندیشه یه جامعه هستند و خودبیگانگی یک جامعه هم باعث استفاده از کالاها و نمادهای غریبه با فرهنگ آن جامعه میشود و هم در پی استفاده از این دادهها و کالاهای وارداتی رخ میدهد.اینجاست که مغفول ماندن از موزه، این پل و این دریچه که به گذشته متناسب با حال و روحیه ما گسترده است پررنگتر و موثرتر به چشم میاید پس با تقویت جایگاه موزهها به عنوان یک رسانه در حقیقت تبلیغات فرهنگ بومی و متناسب را تقویت کرده ایم. اما بدون شک نقش آموزشی موزه بسیار فراتر از این نمادها و بسیار تاثیرگذارتر است و میتواند انتخابهای کلانتر و روزمرهتر مردم را تحت تاثیر قرار داده و تغییر دهد. موزه اگر ا
  3. منشا و پراکندگی مکانی جام های مخروطی در مناطق مختلف فلات ایران در هزاره پنجم و چهارم ق.م
    1400
    یکی از مهم ترین آثار مادی برجای مانده از نیاکان ما که جایگاه ویژه ای در مطالعات باستان شناسی دارد، سفال است که به عنوان کهن ترین صنعت مردمان ساکن در فلات ایران محسوب می شود. می توان گفت که هیچ یک از مصنوعات و ساخته های فکر و اندیشه انسان از نظر ارزانی و فراوانی مواد اولیه در طبیعت به پای سفال نمی رسد. سفال دربردارنده اطلاعات ارزشمندی است که می تواند ریشه در باورها، سنت ها، فرهنگ ها و نظام های اجتماعی جوامع باستان داشته باشد یکی از پدیده های قابل توجه در مباحث باستان شناسی ایران که همواره در کانون بحث و تحلیل های فراوان قرار داشته است ظهور گونه ای از کاسه های سفالی موسوم به جام های مخروطی شکل هستند که تاکنون از کاوش های باستان شناسی از مناطق مختلفی در فلات ایران به دست آمده است. لذا در این پژوهش سعی شده است به بررسی این مسئله بپردازد که محدوده زمانی و مکانی رواج این گونه خاص سفالی چگونه است و به لحاظ سبک شناسی چه نسبتی با سفالهای پیشین خود دارد یا کاملا یک پدیده نو ظهور در برهه ای از زمان است و در اینصورت چه مکانیسم و گرانشی زمینه اصلی ساخت و تولید این سفال را ایجاد کرده است؟ نسبت آن با طبقه بندی های اجتماعی چگونه است بر این اساس بررسی این گونه سفالی از نظر شکل و فرم، شیوه های ساخت و پرداخت و تزئینات جهت شناخت بافت فرهنگی و اجتماعی زمان ظهور آن ها ضروری و حائز اهمیت می باشد. در این راستا به گردآوری و مطالعه گزارش کاوش ها و منابعی که در خصوص این گونه سفالی بوده و تجزیه و تحلیل داده و طبقه بندی داده های حاصل از این منابع پرداختیم و در نتیجه پردازش یافته های پژوهش مشخص که سفال های مخروطی در دروه شکل گیری تحولات اجتماعی و اقتقادی جوامع پیش از تاریخ و انتقال از دوره نوسنگی به مس سنگی ظهور و رواج یافتنه اند و ظهور و رواج آن ها رابطه معناداری با شکل گیری طبقه های اجتماعی و ظهور گروه نجبگان در جوامع دارد.
  4. مطالعه روند تغییرات در سنت های تدفین از دوره مفرغ میانی تا عصر آهن I در شمال غرب ایران
    1400
    از مهمترین داده های منسجم باستان شناسی که بیشترین اطلاعات را در مورد جنبه های معنوی فرهنگ های پیش از تاریخ فراهم می کند، گورهای پیش از تاریخ و سنت های تدفین است. از طرف دیگر، گورها و اشیای درون آن ها را می توان شکلی زنده از لحظات خاص زندگی جوامع گذشته دانست. علاوه بر این گورها و شیوه های تدفین اطلاعات زیادی در مورد زمان شناسی، مردم-نگاری، مردم شناسی، روابط اجتماعی و اقتصادی و طبقات اجتماعی در اختیار محققان قرار می دهد. قبرها و سنت های تدفین از مهمترین داده هایی است که بیشترین اطلاعات را در مورد جنبه های معنوی ارائه می دهد. بر این اساس، دفن و سنت های مربوط به آن بازتابی از جنبه های معنوی و آیینی فرهنگ های بشری است و دفن ها در بازسازی جوامع و طبقات اجتماعی نقش مهمی دارند. یکی از مناطق مهم جغرافیایی در ایران که تعاملات فرهنگی بین دوره ها و روند تغییر و استقرار و نیز روند سنت های تدفین را نشان می دهد، منطقه شمال غربی ایران است. در این پژوهش سعی بر این است تا با مطالعه انواع قبور در محدوده مطالعاتی شمال غرب ایران از لحاظ ساختار فرهنگی، سازه معماری، شیوه های تدفین، اشیای داخل قبور و حالت های اسکلت تا حدودی به بررسی تغییرات ایجاد شده از دوره مفرغ میانی تا عصر آهن پرداخته شود. مهمترین سوالاتی که در این تحقیق مطرح می شود عبارتند از: 1) مولفه های فرهنگی و اعتقادی بر سنت های تدفین عصر مفرغ میانی تا آهن I شمال غرب ایران چه تاثیراتی داشته است؟ 2) سنت های تدفین در دوره مغرف میانی تا آهن I نسبت به یکدیگر چه تغییرات و تحولاتی یافته است. 3) پایگاه اجتماعی و طبقاتی صاحبان گورها در عصر مفرغ دوره آهن I چگونه ارزیابی می گردد؟ در این تحقیق جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای (اسنادی، گزارش های کاوش های باستان شناسی و بررسی ها) و میدانی و به روش تحلیلی – توصیفی و استقرایی بوده است. با توجه به گونه های مختلف گورستان ها و ساختارهای متفاوت فرهنگی از دوره فرهنگ مفرغ میانی تا عصر آهن I به مقایسه و تحلیل آن ها پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد با توجه به اعتقادات و فرهنگ متفاوت مردمان مفرغ میانی تا عصر آهن I، سنت های تدفین نیز در طی این دو دوره نسبت به هم تغییراتی می یابد. گونه شناسی گورهای مفرغ میانی تا عصر آهن I بین منطقه شرق دریاچه ارومیه و غرب آن تفاوت هایی دارد که به مبحث زندگی کوچ
  5. بازشناسی نظام معیشتی ساکنان عصر مفرغ تپه پیسا بر مبنای تحلیل بقایای جانوری
    1399
    تپه پیسا در طی پروژه باستان شناسی و بمنظور لایه نگاری اولیه و تعیین دوره های استقرای در این تپه صورت گرفته و از سال 1386 در 3 فصل مورد کاوش باستان شناسی قرار گرفت. توالی فرهنگی این تپه از دوره مفرغ قدیم و میانی (3000 – 2000 ق.م) و سلوکی و اشکانی محرز گردید. استخوان های مورد مطالعه در این پژوهش مربوط به کاوش سال 87 و 88 که کاوشهای گسترده در آن محوطه در فازهای اواخر گودین IV و نهشتهای آغازین مرحله گودین III-5 . مهم ترین اهداف ما در این پژوهش دست یابی به شواهدی درباره معیشت و اقتصاد ساکنان این محوطه در دوران مفرغ و آگاهی از سیستم معیشتی غالب و ترکیب سبد غذایی ساکنان دوره مفرغ با توجه به پتانسیل های محیطی و از این طریق به بازسازی فون جانوری منطقه در هزاره سوم ق.م پرداختیم. بطور کلی 1740 قطعه استخوان جانوری شناسائی و ثبت و ضبط گردید. طبق تحقیقات صورت گرفته اقتصاد محوطه متکی بر دامپروری حیوانات اهلی که شامل گوسفندسانان و گاو بوده است. پرورش و نگهداری دام و مصرف آن بر شکارگری و کشاورزی برتری داشته . روش های بکار رفته در این پژوهش شامل ریخت شناسی ، آسیب شناسی، بیماری، تعیین سن حیوان از طریق (دندان و صفحه رشد استخوان) می باشد. روند پژوهش مطابق الگو و دستورالعمل های باستان جانور شناسی تایید شده صورت گرفته است .
  6. مطالعه تطبیقی نقش اجتماعی و آئینی زن با پیکرکهای گلی زنانه در جوامع دوره نوسنگی هلال حاصلخیزی
    1398
    باستان شناسی جنسیتی ، بررسی نقش ایدئولوژی و هویت زنان و مردان و تفاوتهای میان آنهاست. در واقع شرایط زیستی و معیشتی در کنار بحث تداوم نسل؛ موجب شکل گیری دیدگاههای خاص با توجه جنسیت بین افراد شده است.چون به صورت ذاتی تفاوتهایی از لحاظ قدرت بدنی ؛ انجام کارهای روزمره و همچنین مشابهت و تفاوت با طبیعت وابسته به جنسیت برای انسان کشف گردیده است برای مثال در اغلب جوامع نوسنگی ذات فرزند زایی زن با طبیعت کشت وزرع همسان گرفته شده است و لذا به وجود نیروی مشترک بین آن دو اعتقاداتی شکل گرفت که تجلی آنها در قالب پیکرکهای موسوم به الهه مادر و اغلب با تاکید بر جنبه هایی زایشی شکل گرفت؛ تداوم ساخت این پیکرکها تا دورانی از شروع دوران تاریخی و سپس در شکل اساطیر و ادبیات تداوم یافته است اما با هر گونه تغییر در زیر ساخت های جامعه جایگاه و نقش زنان نیز دچار تغییراتی گردیده است از طرفی دیگر ویژگی های فیزیکی و توانایی های زنان باعث به وجود آمدن برخی از این تغییرات شده است.برای مثال بعد از شکل گیری مالکیت خصوصی و شروع جنگهای فراگیر در بین اغلب تمدنهای بزرگ برای تصرف بر منابع بیشتر تولید و گسترش قلمرو؛ از اهمیت و نقش اسطوره ای زنان کاسته شد چرا که مردان برای کار نبرد برتری بیشتری داشتند از این دوران به تدریج از اهمیت اجتماعی و اقتصادی زنان نیز کاسته شد. لذا برای بررسی این روند وجود داده های صامت باستان شناسی مانند پیکرک های گلی و سنگی زنان ، مهم ترین داده ها برای مطالعه جایگاه و اهمیت زن در جوامع پیش از تاریخ هستند و باستان شناسان از دیدگاه های متفاوت این پیکرک ها را با رهیافتهای متفاوت مطالعه و تجزیه تحلیل قرار داده اند و نظریات مختلفی را برای کاربرد و مفهوم آنها ارائه داده اند. یکی از این نظریات بحث زن سالاری یا مادر سالاری در جوامع دوران نوسنگی است
  7. مطالعه و طبقه بندی داده های سفالی محوطه باستانی بلاو سردشت به منظور تعیین توالی فرهنگی در شمال غرب ایران
    1398
    ایران سرزمینی با جغرافیای پیچیده است تنوع و گونا گونی محیطی باعث به وجو.د آمدن فرهنگهای متنوع در دوران پیش از تاریخ شده است و نتیجه گیری کلی فرهنگ را دچار مشکل میکند لذا با ستان شناسان برای درک بهتر فرهنگهای شکل گرفته جغرافیای ایران را به چند بخش تقسیم کرده اند شمال غرب ایران از بخش های بسیار قابل اهمیت در مطالعات باستان شناسی است از این رو از دیرباز مورد توجه پژوهشگران بوده است از نظر با ستان شناسی گستره منطقه مورد بحث از مرزهای شمالی امروز ایران فراتر میرود و نخجوان ، جنوب ارمنستان و آذربایجان را شامل میشود و پیوند تنگا تنگی با آناتولی شرقی ؛ سواحل جنوبی ، و غربی دریای خزر دارد که از تکاب و قزوین در جهت شرق در طول دامنه های جنوبی رشته کوه البرز و در جهت جنوب ادامه مییابند . با این توصیفات منطقه مذکور همیشه به عنوان یک منطقه کلیدی در میان فرهنگهای مختلف قرار داشته است محوطه بلاوه در 10 .5 کیلومتری سردشت در ساحل شرقی رودخانه زاب کوچک قرار دارد منطقه مذکور از شمال به دره سلدوز و جنوب دریاچه ارومیه از جنوب .....
  8. تعیین حوزه نفوذ فرهنگ عبید شمالی (گارا) در غرب ایران
    1398
    شکل گیری فرهنگ عبید در جنوب میان رودان در هزاره ششم و پنجم ق.م زمینه بزرگترین تغییر شیوه زندگی بشر با ورود به دوران شهرنشینی اولیه را رقم زد . غرب ایران به دلیل همجواری و همسایگی از یک سو و همچنین مسیر ارتباطات تجاری و تامین بسیاری از مواد اولیه مورد نیاز با مناطق شرق بود از این رو بیش از هر منطقه دیگر تحت تاثیر فرهنگ عبید قرار گرفت ، به نحویکه در مطالعات با ستان شناسی هزاره پنجم ق.م در زاگرس مرکزی همواره به وجود داده های مرتبط با تمدن عبیدی اشاره میشود. این تاثیر در بخشهای غربی زاگرس مرکزی به نسبت بیشتر دیده میشود. منطقه مریوان در واقع منتهی الیه شمالی زاگرس مرکزی محسوب میشود که شامل رشته کوههای پوشیده از جنگل و دشتهای محدود است که از طریق معبرهای طبیعی به دشتهای شمالی بین النهرین محلی که تکامل فرهنگ عبیدشمالی یا مرحله گارا دیده میشود ارتباط دارد. این وضعیت در بررسیهای میدانی دشت مریوان در فراوانی داده های مرتبط با این فرهنگ نیز گزارش شده است, یکی از تپه های مهم و کلیدی در دره مریوان تپه ای به نام " قلعه ننه" است که داده های آن نشان دهنده یک استقرار مرتبط با فرهنگ عبیدی در کرانه های غربی زاگرس مرکزی است کار کاوش در این محوطه در تابستان سال 1397 توسط تیم مشترک دانشگاه بوعلی سینا و موسسه ایزمئو ایتالیا نشان داد در بستری از داده های بومی تاثیر سبک سفالی نوع عبید 3 غیر قابل انکار است که این امر همزمان با دوران ارتباط فزاینده تمدن عبیدی به مرزهای شرقی تر است بر این اساس در این رساله به صورت متمرکز کار مطالعه بر روی سفالهای یکی از ترانشه های این کاوش به شیوه مقایسه سبک شناختی و تکنیکی انجام شده و در نتیجه مشخص گردیده است که تاثیرات فرهنگ عبید شمالی به صورت یک سبک سفالی شناخته شده در این منطقه در کنار سبکهای بومی منطقه رواج تام داشته است
  9. سنخ شناسی سنت تدفین گزوار حوضه حبله رود با تاکید بر روشهای انسان شناختی
    1397
    بقایای استقرارها و زیستگاه های معرف عصر مفرغ متاخر و عصر آهن متقدم در حوزه فلات مرکزی تنها معرف بخشی از اطلاعات زیستی، اجتماعی و فرهنگی این جوامع است، از این رو گورستان های متعلق به این جوامع پتانسیل بیشتری در پاسخ گویی به سوالات مرتبط با نحوه ی زیست، تاثیرات محیطی، اعقادات آیینی، هنر و مفاهیم انسان شناختی چون؛ تبارشناسی، تحولات جمعیتی و فرهنگی و مباحث آسیب شناسی را داراست. گورستان گزوار در غرب استان سمنان و شرقی ترین نقطه فلات مرکزی، در حوضه رودخانه حبله رود و در میانه ی دره ای باریک، دور افتاده، صعب العبور و غیر قابل سکونت، واقع شده است. تخریب ها و غارت های گسترده این گورستان توسط عتیقه جویان، موجب گردید تا در نخستین فصل کاوش باستان شناختی تنها یک گور سالم مورد کاوش و مطالعه قرارگیرد. گور K10 دربرگیرنده شش اسکلت در یک گور است که به شیوه ای خاص مورد تدفین قرار گرفته اند. نکته قابل توجه از دیدگاه باستان شناسی فلات مرکزی، فرهنگ کمتر شناخته یا ناشناخته گونه مورد مطالعه است که تعیین جایگاه زمانی آن در جدول گاهنگاشتی منطقه می تواند پاسخگوی سوالات بسیاری باشد. از سوی دیگر مطالعات استخوان شناسی مولکولی و انسان شناسی زیستی می تواند مکمل کاستی های مطالعات باستان شناختی در حوزه ی تبار شناسی و انتصاب گونه های اجتماعی منطقه باشد. همچنین مطالعات انسان شناسی فرهنگی و زیستی، نمایه هایی از آیین و ساختار ذهنی گونه مورد مطالعه را در چهارچوب باستان شناسی مرگ به نمایش می-گذارد. انجام مطالعات انسان شناسی (با تاکید بر زمینه های باستان شناسی و استخوان شناسی مولکولی) گورستان مورد مطالعه پاسخگوی نکات مبهم در بعد زمانی مفرغ متاخر و عصر آهن متقدم و به بعارتی دوره گذار از مفرغ به عصر آهن، در حوزه فلات مرکزی است
  10. مطالعه تطبیقی نظریه های شهرنشینی و پیچیدگی های اجتماعی، اقتصادی در نیمه غربی ایران در عصر آهن متاخر
    1397
    چکیده مطالعه چگونگی شکل گیری شهرنشینی با توجه به عوامل پیچیده ی اجتماعی و فرهنگی و تاثیر آن بر شکل گیری حکومت های اولیه یکی از مسائل مهم و اساسی در باستان شناسی است.از این رو تاکنون از سوی متخصصین نظریات فراوان و تئوریهای متفاوت در باب شکل گیری نخستین شهر و سیستم های حاکمیتی ارائه گردیده است به عنوان نمونه نظریه تکامل طبیعی ناشی از جنگ از سوی ابن خلدون ، تئوری مازاد محصول و تمرکز ثروت از سوی مارکسیستها ، تئوری نقش فن مدیریت تجاری در روند پیچیدگیهای اجتماعی و... از این باب هستند. از سوی دیگر هر کدام از این رهیافتها مدلی است که بر اساس نمونه تجربی مطالعه شده در یک مکان خاص ارائه گشته است و گاه تفاوت بین آنها ناشی از تفاوتهای محیطی و منطقه ای است لذا در این بررسی ما سعی داریم تا نظریات مختلف در باب شهرنشینی و پیچیدگی های آن را به دقت مطالعه و گردآوری کنیم، سپس این نظریات را بر روی یکی از مراکز زیستی مهم در ایران، یعنی غرب ایران تطبیق داده و به بررسی نتایج آن بپردازیم.زاگرس مرکزی منطقه ای با سابقه زیستی بسیار طولانی از دوران پارینه سنگی می باشد، از این رو چشم انداز فرهنگی خوبی در آن قابل مطالعه خواهد بود همچنین با وجود محوطه های مهمی از عصر آهن مانند گودین II و نوشیجان این توالی در دوره نیز قابل مطالعه خواهد بود.یکی از مسائل مهم دیگری که باید در این منطقه مطالعه شود این است که چرا محوطه هایی از آغاز دوران مفرغ میانی در بر دارانده ی پیچیدگی های مهم اجتماعی و اقتصادی آغاز شهرنشینی بوده اند به صورت مشخص دارای تمامی عناصر شهرنشینی نبوده وهیچگاه تا پایان عصر آهن وارد تشکیلات حکومتی نشدند.
  11. مولفه های موثر بر کوچ راه های منطقه همدان در دوران پیش از تاریخ با رویکردی قوم باستان شناسانه
    1396
    چکیده: در این پژوهش سعی شده است با بررسی تمامی ایل راه های عشایری به مولفه هایی که در تعیین مسیرها برای عشایر امروزی دارای اهمیت است بپردازیم، تا بتوان مسیر مردمان کوچ نشین باستانی (و خصوصاً پیش از تاریخی) را هنگام کوچ تعیین کرد. در این بین برای یافتن این مولفه ها با رویکردی قوم باستان شناسانه و با استفاده از داده های قوم نگاری اولویت مولفه ها برای عشایر را تعیین کردیم. با جدا کردن دو مسیر مهم که به مجموعه عشایر لک زبان و ترک زبان استان همدان تعلق دارند، امکان استفاده و ارتباط کوچ نشینان باستانی از این مسیرها را با یافتن محوطه های باستانی واقع در مسیر ایل راه ها جستجو کردیم. با ملاک قرار دادن مولفه های یاد شده به دیگر مسیرهای ممکن از همدان به سمت جنوب دست یافتیم که توسط گروه های عشایری دیگر استفاده می شود که با مقایسه اولویت های در نظر گرفته شده توسط ایل هایی که از این مسیرها استفاده می کنند به برآیندی از علل انتخاب مسیر ها توسط عشایر دست یافتیم. در راه تعیین علل انتخاب مسیر ها توسط عشایر به دشت ها، تنگه ها، کوهها و رودهای بسیاری برخوردیم که در تعیین کیفیت ایلراه ها بسیار تاثیرگذار بودند؛ بنابراین خلاصه ای از موقعیت، اهمیت و چگونگی اجبارهایی که عشایر برای عبور از این عوارض داشتند ارائه کردیم.
  12. مطالعه جانور باستان شناسی دوران مس و سنگی تپه قشلاق بیجار، در پس کرانه های زاگرس مرکزی
    1396
    چکیده: تپه قشلاق بیجار در طی پروژه باستان شناسی نجات بخشی حوزه آبگیر سد تالوار، در سه فصل از سال 1389 مورد کاوش باستان شناسی قرارگرفته است. این استقرار مهم لایه هایی از دوران مس و سنگی قدیم و تا دوران مفرغ میانی را در برگرفته و بعد از آن با یک وقفه نسبتاً طولانی بار دیگر در دوران آهن III مورد بهره برداری قرارگرفته است. مجموعه بقایای جانوری این محوطه متعلق به دوران مس و سنگی (قدیم، میانی و جدید) و عصر آهن III است. مطالعه بقایای جانوری محوطه دو رویکرد فرهنگی و زیست شناختی را دنبال می کند که مهم ترین اهداف آن، دست یابی به شواهدی علمی درباره معیشت و اقتصاد ساکنان این محوطه در دوران مس و سنگی و از این طریق بازسازی جمعیت جانوری منطقه در آن دوران است. به طورکلی تعداد 718 قطعه جانوری از محوطه تپه قشلاق بیجار به دست آمده است. این تعداد ازلحاظ جنس شامل 678 عدد استخوان و دندان، 22 عدد شاخ، 15 عدد صدف و 3 لاک می شود. از این تعداد 168 قطعه مربوط به دوران عصر آهن III و 550 قطعه مربوط به دوران مس و سنگی است طبق آخرین نتایج، اقتصاد محوطه متکی بر دام های اهلی نظیر گاوسانان و بز سانان بوده است و از آنجا که داده های مربوط به اقتصادِ کشاورزی محور، بسیار کم به دست آمده است پیش از این مشخص گردیده که منابع جانوری نقش پررنگ تری نسبت به منابع گیاهی در معیشت ساکنان داشته است. به سبب وفور استخوان های اسب سانان ( احتمالا رام شده) در بین بقایای جانوری همراه با نشانه هایی از مصارف خوراکی؛ شایسته است این استقرارگاه به عنوان یکی از محوطه های شاخص در فرایند اولیه رام سازی اسب سانان در دوران مس و سنگی (روستانشینی جدید) معرفی شود. عمده روش های به کاررفته در این پژوهش شامل بررسی ریخت شناسی، آسیب شناسی فیزیکی و شیمیایی با تکیه بر روش های کاربردی در مطالعات جانورباستان شناسی است. این پروژه باهدف گشایش مسیری جدید جهت اجرای فرایندهای تفسیری نوین در باستان شناسی ایران و توسعه مطالعات میان رشته ای انجام گرفته است.
  13. تاملی بر پراکندگی استقرارهای مس و سنگ تا مفرغ در حوضه آبریز رودخانه های زرین گل و محمد آباد
    1395
    شمال شرق ایران و خصوصا استان گلستان فعلی که در طول تاریخ به نام دشت جرجان و گرگان در منابع تاریخی ثبت و ضبط شده است به دلیل موقعیت استراتژیک حد فاصل سه کانون فرهنگ اولیه بشری در فلات مرکزی ایران ؛ شمال شرق و جنوب غربی آسیای مرکزی از اهمیت زیادی برخوردار است از طرفی وجو پتانسیل های مناسب زیست محیطی همواره عاملی اصلی در جذب و تشکیل هسته های جمعیتی در این منطقه بوده است لذا در این پژوهش سعی بر آن شده تا درک بهتر از وضعیت زندگی بشر از حدود 5000 ق.م تا 1400 ق.م با مطالعه الگوهای استقراری این منطقه به نحوه زندگی و تعاملات فرهنگی ساکنان بیشتر پی برد و نقش هر کدام از گروههای جمعیتی در تشکیل هسته های اولیه فرهنگی موثر در دیگر مناطق ایران را ارزیابی نمود.
  14. رویکرد باستان مردم شناختی بر خاستگاه یکجا نشینی و تغییر در شیوه معیشت در دوره نوسنگی با تاکید بر شمال غرب کرمانشاه
    1395
    بررسی و مطالعه بر روی چگونگی روند نوسنگی شدن و یکجا نشینی از موضعات با اهمیت در باستان شناسی و انسان شناسی است در واقع نحوه تبدیل پلان مدور به پلان چهار گوش د رمعماری از منظر تغییرات اجتماعی تا کنون با رویکردهای متفاوت مورد مطالعه قرار گرفته است در واقع پس از پایان دوره نوسنگی PPN و ورد به نوسنگی PN در مناطق وسیعی از شرق لوانت تا خاورمیانه شاهد این تغییر هستیم یکی از پیشگامان مطالعه در این بحث کنت فلانری است که بر پایه مطالعات قوم باستان شناسی در افریقا این امر را ناشی تغییر در بافت خانواده از سیستم چند همسری به تک همسری قلمداد نموده است اما به نظر این تعمیم برای دیگر مناطق چندان نمیتواند صحیح باشد لذا در یک مطالعه میدانی این مطالعه در بافت معماری بومی منطقه اورامانات انجام شد و مشخص گردید در این جوامع سنتی تغییر در بافت معماری از مدور به چهارگوش تنها به لحاظ افزایش جمعیت و بهروری بالاتر پلان چهار گوش نسبت به پلان های مدور است.
  15. کاربرد اشیاء مرتبط با نساجی در جنوب غرب ایران در دوران روستا نشینی
    1394
    در باستان شناسی غرب و جنوب غرب ایران داده های مرتبط با نساجی و بافندگی از هزاره ششم ق.م بدست آمده است که روند شکل گیری و تکامل این صنعت و هنر بشری را نشان میدهند متاسفانه بسیاری اشیاء دیگر نیز در کاوشها بدست آمده اند که تا کنون راجع به کاربرد آنها سکوت گردید لذا در این مطالعه با شبیه سازی و مطالعات قوم باستان شناسی کارکرد واقعی و ارتباط بسیار ی از این اشیاء با فن و هنر نساجی و ریشه تاریخی آن در حوضه های فرهنگی شوشان و غرب ایران مطالعه گردید.
  16. تعیین الگوی استقراری محوطه های عصر آهن شهرستان علی اباد کتول
    1394
    در بررسی میدانی باستان شناسی شهرستان علی آباد کتول از توابع دشت گرگان به طرز معنی داری محوطه های دوره آهن افزایش نسبی را نشان میدهد که این افزایش جمعیت و تفاوت در الگوی استقراری آنها نسبت به دوران ماقبل خود ممکن بود ناشی از تغییراتی در آن منطقه در حد فاصل سالهای 1500 تا 1000 ق.م باشد بر این اساس با خوشه بندی و مطالعه ارتباط هر کدام از این محوطه ها با متغیر های اصلی زیست محیطی دلایل کافی بدست آمد که این تغییر الگو در بافت استقرار نتیجه یک جابجائی جمعیتی در این برهه زمانی در این منطقه است که به تدریج از سمت شرق به غرب تداوم یافته است
  17. بررسی و تحلیل محوطه های استقراری بخش مرکزی شهرستان همدان از آغاز دوره اسلامی تا پایان دوره صفوی بر اساس مدارک باستانشناختی
    1394
    کرانه های شمالی کوه الوند در استان همدان با داشتن شرایط مناسب زیستی از جمله خاک بسیار حاصلخیز، مجموعه ای از رودخانه های دائمی و فصلی، روان آب ها، چشمه ها و قنات ها، یکی از مهمترین کانون های جوامع انسانی در دوره های مختلف تاریخی در غرب ایران بوده است. شناسایی و معرفی تعداد زیادی محوطه پیش از تاریخی، تاریخی و اسلامی در این دشت این موضوع را تایید می کند. محوطه نویافته زینوآباد با وسعتی بیش از 5 هکتار، یکی از مهمترین کانون های زیستی این دشت محسوب می گردد. چراکه وجود سفالینه های گوناگون و متنوع دوران مختلف تاریخی، نشان از استقرار جوامع انسانی در این محوطه دارد. اما یکی از غنی ترین دوره های استقراری محوطه زینوآباد در دوران اسلامی شکل گرفته است. وجود انوع سفالینه های شاخص بدون لعاب و لعابدار دوره های مختلف اسلامی، باعث شده است این محوطه به عنوان یکی از مهمترین محوطه های اسلامی دشت همدان- بهار در نظر گرفته شود.
  18. بررسی و تحلیل باستان شناختی محوطه های استقراری بخش مرکزی شهرستان همدان از آغاز دوره اسلامی تا پایان دوره صفوی
    1394
    .
  19. مطالعه و بررسی الگوهای اسقراری دوره مفرغ و آهن در دشت های میان کوهی منطقه چمچمال (زاگرس مرکزی )
    1394
    دشت چمچمال یکی از دشت های حاصلخیز رسوبی منطقه زاگرس می باشد که در آن رودخانه ی دینور آب اشاره کرد...
  20. مطالعه تطبیقی معابد دوره نوسنگی ایران
    1393
    چکیده با شروع دوره نوسنگی و ورود انسان به مرحله جدیدی از تطور زندگی اجتماعی، تغییراتی متاثر از زمینه های اجتماعی_اعتقادی در شیوه معیشت، تولید خوراک و نحوه تفکر بشر در مورد طبیعت اطرافش اتفاق می افتد.در این دوره بدلیل برقراری تولید خوراک، سفال و معماری و همچنین فضاهای نیایشگاهی موسوم به بناهای یادمانی دوران تازه ای در شکل گیری اندیشه مذهب و ساختار کیهان شناختی آغاز شد.چون انسان این دوره علت بروز برخی از مسائل و بسیاری از پدیده های طبیعی را نمی دانست بنابراین تلاش می کرد آنها را به مدد باورها و آداب آیینی دفع کند. براساس تجربه روش جدید زندگی که بر تولید و خصوصا کشاورزی استوار بود تاثیر نیروهای نامرئی در رشد و تکوین گیاه و تغییرات دائمی در این فرایند وی را به درک وجود چنین نیروهایی واداشت که همین باورها سبب شد که آثار انسان های این دوره رفته رفته با هدف و محتوای آیینی و وابسته به نیروهای مرموز در قالب نمادها، نشانه ها و فضاهای آئینی با ویژگیهای خاص آفریده شوند.اعتقاد به این نیروها سبب شکل گیری اندیشه دین ، زمان و مکان قدسی گردیده است که بازتاب آن را می توان در زندگی روزمره این افراد بازیافت. به همراه این تغییرات اولیه،تراکم و اندازه جمعیت نیز افزایش می یابد و فرم های پیچیده معماری، بناهای یادمانی،فضاهای نیایشگاهی،پیشرفت و تحولاتی عظیم را در ساختار اجتماعی _اعتقادی_ دین و ایدئولوژی این دوره روشن می سازد.ساختار معماری یادمانی با ویژگی های چون بزرگی ابعاد،تزیینات و سکوها نسبت به دیگر سازه های معماری ممتاز و قابل تشخیص هستند که می توان در محوطه های دوره نوسنگی ایران(زاغه، شیخی آباد، گنج دره، سراب، سنگ چخماق) مشاهده کرد که از بسیاری جهات با نمونه های بزرگتر و شاخص تر محوطه های همجوار(گوبکلی تپه، چاتال هویوک)قابل مقایسه است.گونه شناسی فضاهای قدسی در محوطه های کاوش شده از دوره نوسنگی توانسته تا حدود زیادی نوع ساختار واحد این فضا ها را بررسی و روشن سازد. از سوی دیگر با یک رهیافت باستان شناسانه در این مقاله سعی شده است با نگاهی نو به محوطه های دوره نوسنگی، به توصیف و تحلیلی دقیق در باب عوامل موثر در شکل گیری و ساختار فضاهای نیایشگاهی این دوره و داده های آئینی وابسته بدان پرداخته شود.
  21. مطالعه استخوانهای کار شده دوره مفرغ قدیم در زاگرس مرکزی مطالعه موردی تپه پیسا-همدان
    1393
    چکیده: فرهنگ کورا-ارس (Kura-Araxes) در اواسط هزاره ی چهارم ق.م(حدود 3000 ق.م)در قفقاز و حوزه ی دریاچه ی ارومیه گسترده شد؛ و تا آناتولی و لوانت هم گسترش یافت. به نظر می رسد که، براساس بقایای فرهنگ مادی و مجموعه باستان شناختی آن، فرهنگ کورا-ارس معرف حضور و توسعه یک قوم واحد در پایان هزاره چهارم ق.م باشد. از منظر شکل گیری، رشد و توسعه این فرهنگ به مرزهای جنوبی تر از رودخانه ی ارس در گاهنگاری های باستان شناسی برای آن تقسیم بندیهای دوره ایI ,II, III وجود دارد. براساس شواهد باستان شناختی به نظر می رسد که فرهنگ کورا-ارس در دوره ی دوم یا همان کورا-ارس II به شمال غربی فلات ایران راه یافته بود؛ به گونه ای که در هزاره ی دوم ق.م آذربایجان،غرب فلات ایران و دشت قزوین در پهنه ی فرهنگی یانیق قرار می گیرد. محوطه ی باستانی تپه پیسا در استان همدان واقع شده که فاصله ی آن با تپه ی باستانی هگمتانه دو و نیم کیلومتر است. در این محوطه بیش از 29 لایه باستانی شناسایی شده است و در سال 1377 به شماره 2023 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده، بر طبق مطالعات باستان شناسی و لایه نگاری سالهای اخیر مشخص گردید که این مکان یک زیستگاه مربوط به فرهنگ یانیق (IV گودین ) و سپس دوره ی مفرغ میانی گودینIII بوده است پس از آن زیستگاه تا دوره تاریخی اشکانی متروکه سپس در این دوره برای مدت کوتاهی مسکون بوده است.در حال حاضر وسعت این محوطه بالغ بر 7 هکتار است که شامل سه پشته منفصل از هم به نامهایa.b,c است. طی کاوشهای فصل سوم در محل یک کارگاه ابزار سازی در ضلع شمالی پشتهa در کنار یک کوره تعداد زیادی قطعات استخوانی کار شده به همراه قطعات سنگ چخماق یافت شد که مطالعات اولیه حاکی از ساخت آنها به صورت اشیاء تزئینی و یا آئینی است. تمام این قطعات از استخوانهای مشخص مانند استخوان انگشت و یا کتف برخی حیوانات ریز جثه مانند پرندگان و یا گربه سانان ساخته شده اند. سپس با ایجاد سوراخ برای عبور رشته نخ امکان اتصال آنها با هم فراهم گردیده است. مهم اینکه استخوانها بعد از کارشدن توسط حرارت کوره به رنگ سیاه- خاکستری متمایل شده اند بحثی که در برخی دوره های متاخرتر برای تغییر رنگ در خصوص اشیاء عاجی و استخوانی عمل شده است. درمجموع هدف از انجام این پژوهش ارائه پاسخی مستند به سابقه ساخت اینگونه اشیاء از لحاظ تکنیکی ، بررسی نو اعتقادات آئینی و همچ
  22. سفال سلوکی در ایران و بین النهرین
    1393
    سفال سلوکی در ایران و بین النهرین